فراتاب - گروه سیاسی: اینجا جوانرود است، شهری در منتهی الیه مرز غربی کشور، شهری کُردنشین که مذهب مردمانش مسلمان سنی است، تصویری که می بینید نه یک برنامه از پیش هماهنگ شده و صوری و نخ نمای استقبال به شیوه معمول و مرسوم در بیشتر مراسم های رسمی کشور، بلکه یک مراسم غیررسمی، خودجوش و پرشور «مردمی» است برای ابراز سپاس خود از فرمانداری که از جنس خود همان ها بود
به راستی چرا در زمانی که شرایط زندگی مردم جوانرود در ابعاد و حوزه های مختلف چه در اثر کم توجهی مرکز، چه در اثر قهر طبیعت و زلزله های پایان ناپذیر، و چه در اثر مسائل سیاسی منطقه ای و بسته شدن یکساله مرزهای تجارت با اقلیم کردستان و کسادی بیش از پیش بازارچه مرزی این شهرستان دچار رکود و ... شده است، اما اینگونه مردم پرشور و خودجوش خیابان های شهر را بسته و سپاس خود را نثار فرماندار شهر می کنند؟
فرمانداری که نه منتخب مردم، بلکه منتصب دولت است، دولتی که این روزها از صغیر و کبیر منتقد ناتوانی و کم توانی اش در حل معضلات ریز و درشت کشور هستند، دولتی که مستاصل به نظر می رسد، اما در گوشه ای از ایران و در اورامانات و در بین مردمی که سهم فقرشان بیش از بسیاری دیگر از نقاط کشور است، و نخبگان و تحصیلکرده گانش بیش از هرکسی دیگر طعم تبعیض و رقابت ناسالم را در همه این سالها از مرکزنشینان چه ملی و چه استانی چشیده اند، اما اینگونه به بدرقه نماینده همان دولت آمده اند و حتی برخی بی ریا و بدون امید دیده شدن صورت اشک آلودشان در تلویزیون دولتی و چشم مسئولان، برای رفتنش ناراحت و اشک ریزان گشته اند؟
آرش لهونی یکی از بسیار فرزندان شایسته این کشور و البته مناطق کردنشین است، و خوشحالم دست کم او طی این سالها فرصت یافته است تا در اندک مجالی که فراهم گشته با تخصص، تعهد و تلاش خود به مردم خدمت نماید، بی شک فرمانداری او همانطور که خود نیز اذعان کرد، بی خطا، بی اشکال و بی نقد نبوده است، اما چگونه است، که مردم اینگونه او را قدر می دانند؟
بی شک راز پیچیده ای در میان نیست، او هم جوان است، هم تحصیلکرده، هم متخصص و با تجربه و هم دغدغه مند، خوشفکر و فردی است برخاسته از دل همین مردم و منطقه و آشنا با خلق و خو و همه ویژگی ها و مشکلات و مسائل این منطقه و در عین حال او تشنه خدمت به مردمش بوده و با صداقت، اخلاق مداری، تکریم و احترام به آنان، طی این سالها هم این دغدغه مندی را به خوبی به همگان نشان داده است و هم اینک ثابت کرده که اگر مسئولان نیز به مانند مردم قدردانش باشند، او شایسته است در سطحی بالاتر و به عنوان سرمایه ای ملی به خدمت به مردم دست زند.
به راستی در کردستان، در کرمانشاه و اورامانات، در بلوچستان، در .... چه تعداد لهونی های دیگری حضور دارند، که طی همه این سالها با تنگ نظری های گاه سیستماتیک و گاه شخصی و نهادی مانع از حضور آنان در حوزه ای که شایسته اش بوده اند، شده اند؟ آیا در این وضعیت وانفسا و ناتوانی پرموجی که در کشور دیده می شود، وقت آن نرسیده است، تا از جوانان شایسته، تحصیلکرده، متخصص و مردم دوست بیشتری برای سکان داری این کشور مانده در میان امواج سهمگین استفاده کرد؟ آیا آنچه که امروز دچارش گشته ایم تنها در سایه خروج آمریکا از برجام روی داده یا نه، ماحصل چند دهه اشتباههای وحشتانک و استراتژیک در مدیریت کلان کشور است؟
هرچند به نظر می رسد بسیار دیر شده است، اما شاید اگر تنها چاره ای برای عبور ازین گرداب بلاخیز باقی مانده باشد، آن هم تغییر نگاه و عملکرد و یک خانه تکانی اساسی در سراسر کشور و سپردن سکان هدایت مدیریت بخش های مختلف کشور به دست شایستگانی امروزی تر و واقع بین تر است!
اردشیر پشنگ مدیر مسئول فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است