فراتاب – گروه اجتماعی: شهرهای مرزی در خیلی از مناطق جهان جزو ثروتمندترین شهرها بوده و یا حداقل میتوان گفت تصور غالب چنین است. اما متأسفانه بیشتر شهرهای مرزی کشورمان بهویژه مناطق غرب ایران نه تنها اینگونه نیستند بلکه در وضعیت بسیار بدی به سر میبرند. تا آنجا که من به یاد دارم و بزرگان برایم تعریف کردهاند، منطقه غرب ایران به ویژه کوه های زیبا و سرسبز هورامان با وجود صعب العبور بودن، همیشه مسیر کولبری بوده است. در سراسر دنیا از کوههای پوشیده از برف برای اسکی و کوهنوردی استفاده میشود اما در کوه های زیبای کردستان دوئل «نان» و «جان» برگزار میشود و در این کره خاکی تنها جاییکه کولبری مرسوم است در کوههای سرزمین من است البته بجز هیمالیا، که در آنجا برای رفاه کوهنوردان، کولبری میشود. در این چند سال به لطف شبکههای اجتماعی، واژه «کولبر» و این پدیده عجیب بیش از گذشته برای همگان معرفی شده است؛ البته کسی که از نزدیک مشقت این کار را ندیده و یا خود کولبری نکرده باشد هیچ وقت نمیتواند عمقِ مصائب این کار را درک کند. از آنجا که من خود زمانی نه چندان دور (دوران دبیرستان) کولبر بودم و الان هم خیلی از دوستان، فامیل و همشهریانم متأسفانه از راه کولبری امرار معاش میکنند با این پدیده در ارتباط بوده و هستم.
کولبری «شبه شغلی» است که از آغاز تا پایان، شخصِ «کولبَر» با انواع مخاطرات مواجه هست؛ کولبران در شرایط خاصی نظیر شرایط حساس امنیتی و یا جوّ نامتعادل آب و هوا، علیرغم آگاهی از احتمال عدم بازگشت و تنها برای روسفیدی نزدِ خانواده، دست به این کار میزنند. در واقع کُردها کولبری را از روی علاقه انتخاب ننمودهاند بلکه به خاطر بیکاری، فقر، شرایط نامناسب اقتصادی، نبود صنایع و ایجاد اشتغال، توزیع نابرابر ثروت، توسعه نیافتگی و ... ، تن به این کار دادهاند. کولبری همیشه با ترس است، ترس از شلیک گلوله هنگ مرزی، یخ زدن در سرما، ترس از دست دادن دوستان، ترس از اینکه بارشان را بگیرند؛ و برای 50 تا 80 هزار تومان باید همه چیز را به جان بخری، عبور از میدان مین، گلوله، حمله حیوانات وحشی، ریزش بهمن و موارد دیگر.
کولبری عواقب جسمی و روحی و روانی زیاد بهدنبال دارد؛ همه کولبرها از ستون فقرات دچار مشکل شدهاند و خیلی از آنها بعد از مدتی کار افتاده میشوند. فرد در طول دوران کولبری اعتماد به نفسش را از دست میدهد؛ به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاه، تلاش شان را برای یک شغل بهتر از دست میدهند، مسخ میشوند و خود را ماشین حمل بار میانگارند؛ چنین شخصی دچار فروپاشی شخصیتی میشود.
من بعضی اوقات اخبار مربوط به کولبری بهویژه خبر مرگ، سقوط از کوه، زیر بهمن رفتن آنها و یا کشته شدن آنها از سوی سربازان میهن را با دوستان مرکزنشین و دغدغهمند خود به گفتگو مینشینم؛ بعضی از واکنشهای دوستان برایم خیلی جالب است، اینکه آیا واقعاً با این شرایط که آنجا هست بحث صعب العبور بودن و مشقتهای این راه و ... امکان کولبری هست، مگر میشود تصور کرد در سال 2018 با این همه پیشرفت، انواعِ کار آفرینیهای جدید، این مردم طناب در گردن داشته باشند و کولبری کنند و حتی بعضی از آنها میگویند: «آیا امروزه کولبری کار انسانی است؟» در این چند سال همه ما شاهد کشته شدن، در سرما یخ زدن، قطع نخاع تعداد زیادی کولبر در مناطق کشور از جمله سردشت، پیرانشهر، مریوان، هورامان و ... بودهایم و در همان بحبوحه خیلیها بهویژه مسئولین دولتی ژستهای ترحمی و حمایتی به خود میگیرند و اعلام میدارند که در آینده نزدیک بانه و مریوان و پیرانشهر جزو مناطق آزاد خواهند شد و باید فلان کار بشود و از این دست حرفها؛ امّا مدتی بعد دوباره همه چیز به نقطۀ صفر باز میگردد!
اگر بخواهیم از مشقتها و سختیهای کولبری بگوییم این قصه سر دراز دارد. قصد نگارنده در این یاداشت این است که مسئولین امر و کارآفرینها به این فکر باشند که باید پاسخگوی تاریخ بود؛ همان گونه که در مواقع ضروری از آنها به عنوان مرزنشین غیور نامبرده میشود تا بیش از این دیر نشده وارد کارزار شوند. روی سخنم با این نمایندههای مجلس است که متأسفانه در این چندسال بجای آنکه به دنبال و پیگیر بودجه های مناسب برای پروژههای اقتصادی و ایجاد زیرساختها در راستای توسعه پایدار در جهت رفع این مشکل باشند و بتوانند کارآفرینی لازم برای جوانان و فارغالتحصیلهای منطقه داشته باشند، پیگیر و خواهانِ بیمه کولبرها هستند و البته این امر هم غیر ممکن است!؟ آقای نماینده! شما حاضر هستید پسرتان کولبر باشد و به دنبال بیمهاش باشید؟ آیا حق جوانان تحصیلکرده و فارغ التحصیل و نیز زنان ما کولبری است؟ برادران نماینده! شما واقعاً تا به آلان حال و روزِ این جوانانی را که در این چند سال کولبری کردهاند از نزدیک دیده اید که چه بر سر آنها آمده است؟! شما از وضعیت افرادی که در این راه معلول و مریض شدهاند و خیلی از آنها در بستر مرگ میباشند، خبر دارید؟! باز خدا خیر دهد مردمان خیر و دغدغهمند را با منتشرکردن وضعیت جسمانی و خانوادگی آنها در شبکه اجتماعی بدنبال جمعآوری پول برای امرار معاش آنها هستند! و جویای احوال آنهایی که در راه نان شب خانواده، شهیدِ نان شدهاند، شدهاید؟!
اصلاً خبر دارید خانواده آنها آلان امرار معاش شان به چه صورت است؟! شما از مرگ یک شهروند با اخلاق و نجیب شهرِ نودشه، جناب منصور سهرابی، که همین چند روز پیش جلوی چشمانِ فرزند کولبرش در مسیر کولبری نودشه، بر اثر فشار زیاد و در نهایت ایست قلبی جان داد، خبر دارید؟! لطفاً به دوستان و همکارنتان بگویید خیلی دیر شده است. خیلی!
علی امینی فعال مدنی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است