کد خبر: 8516
تاریخ انتشار: 11 خرداد 1397 - 01:00
راشد غنوشی:
نوشتاری که در ادامه خواهد آمد، مقاله ای است که راشد غنوشی رهبر حزب اسلامگرای النهضة، به مناسبت دومین سالگرد انقلاب تونس، برای روزنامه انگلیسی گاردین نگاشته است. غنوشی بعدها نشان داد که صادقانه پایبند همان ایده های روزهای نخست انقلاب است.

فراتاب- گروه بین الملل: نوشتاری که در ادامه خواهد آمد، مقاله ای است که راشد غنوشی رهبر حزب اسلامگرای النهضة، به مناسبت دومین سالگرد انقلاب تونس، برای روزنامه انگلیسی گاردین نگاشته است. غنوشی بعدها نشان داد که صادقانه پایبند همان ایده هایی است که در روزها و ماههای نخست انقلاب تونس مطرح کرد. ایده هایی که بی تردید، واجد بصیرت های بنیادین برای تمام احزاب موسوم به اسلامگرا خواهند بود. 

***
دوشنبه همین هفته، تونس دومین سالگرد قیام علیه دیکتاتوری را جشن می گیرد. کشور ما پس از قربانی شدن چندین نسل از تونسی ها، اکنون درگیر تأسیس یک جامعه دموکراتیک است. این کار، فرآیندی دشوار و پیچیده، اما حیاتی است.
حالا برای نخستین بار، این خود تونسی ها هستند که نقش اصلی را در تاریخشان بازی می کنند و برای نخستین بار درگیر تجربه ای شده اند که مدلی برای دموکراسی در منطقه خواهد شد. موفقیت این مدل، نیازمند راه حل های خلّاقانه در مصاف با انبوه چالش هایی است که با آنها مواجهیم: سروسامان دادن به انفجار خواسته های اجتماعی و سیاسی پس از دهه ها سرکوب، تأسیس حاکمیت قانونی که ـ در مواجهه با مقاومت برجامانده از رژیم سابق ـ تضمین کننده برابری و آزادی های فردی باشد، ایجاد یک توافق ملی به دور از سیاست های تبعیض بین شهروندان و ساختن مدلی از توسعه که رونق اقتصادی تمام مناطق کشور را تأمین کند. من مطمئنم که تونسی ها همانطور که یکپارچه علیه دیکتاتوری ایستادند، می توانند با این چالش ها نیز شجاعانه روبرو شوند.
ائتلاف احزاب سکولار و اسلامگرا، حالا در دومین سال خود به سر می بَرد. به رغم وجود تفاوت های میان این احزاب، آنها صریحاً امکان مصالحه، همکاری و شراکت میان اسلامگرایان و سکولارهای میانه رو را نشان داده اند، یعنی یک مدل مهم برای جهان عرب.
البته تا قبل از 14 ژانویه ی 2011 [ روز به ثمر نشستن انقلاب تونس] نیز، مخالفت با دیکتاتوری، پل هایی میان این احزاب زده بود. اتحاد 18 اکتبر 2005 که طی آن، طیفی از احزاب مخالفِ حاکمیت، بر سر دیدگاه سیاسی و فلسفی مشترک و بر سر اصول دموکراسی و پلورالیسم و حق شهروندیِ برابر توافق کردند، خود به خود چارچوبی مشترک را [برای همکاری بعدی این احزاب] بنیان نهاد.
احزاب تونسی به همدیگر ملحق شدند؛ چراکه ما باور داریم که در این دوره انتقالی، می بایست برای ایجاد تونسی از آن همه تونسی ها، بکوشیم. تمام نمایندگان برگزیده مردم و جامعه مدنی، درگیر نگارش قانون اساسی جدید بوده اند و حالا این قانون، از خلال حجم انبوهی از برگزاری نشست های محلّی و ملّی، موضوع بحث و تبادل نظر است.
این همان تونسی است که ما می خواهیم ایجاد کنیم؛ جایی که تمام شهروندان در ساختن بنیان های دموکراسی سهیم باشند. این مشارکت، تنها راه تضمین پیشرفت پایدار و یک دموکراسی باثبات است که در فهم اهداف ملی و انگیزه های روشن پشت انقلاب، یکپارچه عمل کند.
انقلاب، به تونسی ها مجال داده تا برای نخستین بار خواسته های خود را آزادانه بیان کنند؛ نیز از بسیاری پنهان کاری های قبلی، پرده برداشته است. شاخص های اقتصادی رژیم پیشین، رشد خوبی را نشان می داد اما نرخ بالای بیکاری طبقه تحصیل کرده و تضادهای بین مناطق مختلف کشوری و نیز فساد را مخفی می کرد. کلیه مناطقی که نرخ بیکاری آنها دو برابر میانگین کشوری است، به شکل سیستماتیک محروم از سرمایه گذاری شده بودند.
حالا حکومت از خلال پروژه های توسعه هدفمند، در پی حل و فصل این مشکلات است. هرچند که به علت ضعف زیرساخت های کشورمان، فقط حدود نیمی از پروژه ها آغاز به کار کرده اند. همچنین بیکاری طبقه تحصیل کرده نیازمند اصلاح ساختاری است، چراکه این معضل، برآمده از ناهماهنگی میان نظام آموزشی و بازار کار است. البته حکومت به بعضی دستاوردهای مهم ـ شامل رشد اقتصادی 25/3 درصد و کاهش نرخ بیکاری ـ نائل شده است اما راه حل های بسیاری از خواسته های فوری، فقط از خلال یک دگرگونی ساختاریِ طولانی مدت دست یافتنی خواهد بود.
این انقلاب نه تنها تونس را دگرگون کرد بلکه جنبشی را در دنیای عرب و فراتر از آن ایجاد نمود. انقلاب تونس، آمال مردم عادی را خطاب قرار داد و آگاهی سیاسی ای را برانگیخت که برای مدتی طولانی با خشونت و وحشیگری سرکوب شده بود. صرفاً نزدیکی کشورهای عربی و قرابت زبانی و مشترکات فرهنگی آنها نبود که بهار عرب را ممکن کرد، بلکه حس مشترکی نسبت به یک جمود سیاسی درکار بود؛ جمودی که برای دهه ها، پیشرفت را زمین گیر کرده بود. اصلاحگران و متفکران عرب، از قرن نوزدهم تا حالا، درباره اصلاح اجتماعی و سیاسی نوشته و رویای دگرگونی ملت هایشان را در سر پرورانده اند. بهار عرب، پاسخی به این بحران طولانی مدت است.
انقلاب تونس، زمین لرزه سیاسی ای است که چهره منطقه را دگرگون کرده و صفحه جدیدی در روابط ما با جهان باز کرده است. بی تردید بهار عرب، پایانی بر تز قدیمی استثناگرایی عرب (Arab exceptionalism) و امحای سیاست حمایت از رژیم های اقتدارطلب است. آشکار شده که فقط ساختار یک دموکراسی واقعیِ توأم با مشارکت تمام عناصر کلیدی میانه رو است که می تواند ضامن ثبات پایدار در جهان عرب باشد. ما هنوز در ابتدای این فرآیند طولانی و دشوار قرار داریم؛ فرآیندی که موجب رونق و ثبات بیشتر برای کل منطقه و جهان خواهد شد.
منبع: گاردین
برگردان به فارسی: عدنان فلاحی پژوهشگر اندیشه سیاسی و حقوق، دانشجوی دکتری مبانی حقوق و فقه


بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

 

نظرات
آخرین اخبار