کد خبر: 7939
تاریخ انتشار: 10 اردیبهشت 1397 - 17:50
سمیرا فرخ منش
فراتاب - گروه بین الملل: سال گذشته، پس از برگزاری مراسم "روز خورشید" در کره شمالی و نمایش باشکوهی از رژه ارتش و نمایان کردن موشک های قاره پیما بر زمین و پرواز هواپیماهای جنگی بر فرار آسمان، این کشور بیش از گذشته مبدل به یک هشدار جدی برای جهانیان شد.
نگرانی از صحت گفته های رهبر کره شمالی مبنی بر آزمایش موفقیت آمیز موشک هایی که میتوانستند خود را تا مرزهای آمریکا برسانند، باعث شد تا تنش های حاصل از این مانورهای قدرت بر التهاب فضای میان این کشور با آمریکا و حتی همسایه جنوبی اش بیفزاید و جهانیان را بیش از گذشته نگران آینده ای کند که موشک های هسته ای و ابرهای اتمی، تاریک کننده آسمان کشورهای درگیر و غیردرگیر باشد.
اما این روزها سخن از گفتگوی بدون تنش میان دو رقیب است. یکی رهبری که رسانه های جهانی در یک دهه اخیر تصویری مستبد،خشن و ضد تمدن غرب از او به تصویر کشیده اند و دیگری رییس جمهوری که از آغازین روز به روی کار آمدن، با دیپلماسی کازینویی خود، ترکیبی از پول و قدرت را مبدل به اصلی ترین هدف ایالات متحده در عرصه جهانی کرد.بی تعارف و بدون انعطاف دیپلماتیک.
در این میان غالب ترین تحلیلی که از دوستی احتمالی کره و شمالی و آمریکا در میان است، معطوف به زیرکی "کیم جونگ اون" بود. تحلیلی که بر این نکته تاکید میکرد که این اتفاق درایت قاطعانه رهبر کشوری را میرساند که علی رغم تبلیغات منفی جهانیان، از هوش دیپلماتیک برخوردار است و پس از آنکه کشورش را مبدل به یک قدرت هسته ای کرد، با برگ های برنده آشکار و مخفی که در روی میز و زیر میز در دستان خود دارد، قصد بازی با امریکایی را دارد که همیشه با زبان تهدید با وی سخن میگفت.
در این نگاه، کره شمالی بر روی صندلی نشسته که جایگاه بلندتری نسبت به آمریکا دارد."اون" از موضع قدرت سخن خواهد گفت و تلاش میکند تا با تهدید آمریکا به استفاده از تسلیحاتی که دیگر نیازی به آزمایش ندارند، در ازای عدم استفاده از موشکهای غول پیکر قاره پیمایش، امتیازات خود را از دشمن بخواهد.این دسته از ارزیابان، مصرانه "اون" را دارای یکدندگی سختگیرانه ای میدانند که طی این سالها حاضر به دادن باج های دیپلماتیک به آمریکا نشد و امروز، یعنی در مناسب ترین زمان ممکن،با خیال آسوده در پشت میز خواهد نشست و مطالباتش را یکی پس از دیگری از دونالد ترامپ خواهد خواست.
اما آیا این تمام ماجراست؟آیا این نگاه ساده انگارانه نیست که امریکا را در برابر این کشور هسته ای، دست بسته و با زبان خاموش ببینیم؟ شکی نیست آمریکا همیشه اضطراب موشک های قاره پیمای کره شمالی را داشته و خواهد داشت.اما آیا کارنامه کاری ترامپ،این تاجر بی ملاحظه،از وی فردی را نشان میدهد که بدون چاره اندیشی های دیپلماتیک پشت میز مذاکره نشسته و با نگاه پایین به بالا،در انتظار بیان خواسته های "اون" بماند؟
آماری که از قدرت نظامی کره شمالی شنیده میشود، بی تردید میتواند موجب رخ دادن ماجراهای رعب آوری در پهنه جهان باشد.اما آیا تمام ماجرا به یکه تازی های "اون" ختم میشود؟ آیا ترامپ بی شرط و بهانه،به گفتگو با مرد هسته ای لجبازی خواهد نشست که هرزمان ممکن است با یک دستور ساده وضعیت آشفته جهان امروز را آشفته تر، ملتهب تر و خطرناک تر سازد؟شکی نیست لبخند امروز "اون" را باید مدیون غرور هسته ای کشورش دانست.اما یک نکته را در بررسی موضوع کره شمالی و آمریکا نباید از خاطر برد. نکته ای که میگوید کره شمالی قصد قدرتنمایی در برابر یک "هژمون"  را دارد.یک هژمون با تمام ویژگی های منحصر به فردش.کشوری که داعیه یک "قدرت بزرگ "بودن را ندارد. بلکه خود را "ابرقدرتی" تعریف کرده که "مذاکره" از عربستان تا چین و از فرانسه تا روسیه، برایش معنایی جز امتیاز گرفتن ندارد.اما کره شمالی در عرصه عمل، و نه تبلیغات رسانه ای، توانایی قدرتنمایی در برابر این هژمون پرمدعا را خواهد داشت؟
 
هژمون: یک تنهای بی رقیب
ایالات متحد آمریکا یک "هژمون" (hegemonie) است. چه این لقب را مشروع بدانیم چه بر پایه تحمیل، فرقی در مصداق های این واژه ندارد.هژمونی را میتوان هم در حوزه نظر جستجو کرد و هم در مصداق و عمل، که امروز، هر دو حیطه ایالات متحده را در خود جای داده. هژمونی یعنی گرفتن ابتکار عمل در دایره مناسبات جهانی. ابتکاراتی که خواه با خشونت، خواه نرم  و با لبخند، ایده های خود را به پیش میبرد.ابتدا آنها را مشخص میکند و سپس منافع دوستان را در قالب آن ایده ها تعریف میکند.رقیبان نیز چاره ای ندارند جز پذیرش. چراکه عدم پذیرش در برابر قدرت هژمونیک یا به حذف آنان منجر خواهد شد یا به ادامه حیات اما به سختی و قیمت گزاف.
یک هژمون در میان همراهان خود از مشروعیت ارزشی برخوردار است و همین امر قدرت آن را در برابر مخالفینش افزون میکند.قدرت همان مفهومی ست که  محور هژمون شدگی را معنا میبخشد. قدرتی که از ساختار محکم اقتصادی به دست می آید،در کنار تسلیحات نوین نظامی جان میگیرد و به همراه هنجار های پذیرفته شده ایدئولوژیک، مجموعه ای از خصلت های برتری جویانه ای را میسازد که حاصل آن بدل شدن یک "قدرت بزرگ" به "ابرقدرت" است.
یک هژمون با ابزار یاد شده به ایفای نقش میپردازد. صحنه جهان را همچون تاتری میبیند که بازیگران متنوعی در آن حضور دارند. یا به خوبی بازی میکنند یا گوشه ای از کنج صحنه با گردنی خم نشسته اند و یا با قال و قیل های پرسروصدا به جنجال آفرینی مشغولند.یک هژمونی در این میان گهگاهی به صحنه میرود.چرخی میزند و بازمیگردد،اما وظیفه اصلی خود را کارگردانی این نمایش تعریف کرده است.
اما هژمونی تنها یک قدرت صرف نیست.قدرتی است در پی برپایی نظم مطلوب خود میان کسانی که یا با نظم مذکور آشنایی ندارند یا در مقابل آن قرارگرفته اند.پس قدرتی که توانایی اِعمال مقاصد ایدئولوژیک خود را نداشته باشد، علی رغم دارا بودن توانایی بالای نظامی یا حتی هسته ای، نمیتواند عنوان هژمون را بر روی خود داشته باشد.به زبان دیگر،معیارهای درست و خطای هژمون، مبدل به معیارهای دیگر بازیگران نیز میشود.
اینجا سخن فقط از زور و اسلحه نیست.سخن از جا انداختن ایده هاست و نکته اصلی در این میان آن است که این ایده ها باید با رضایت طرف مقابل پذیرفته شوند. این رضایت شرط اساسی "هژمون" شدن است. اما اینکه این رضایت چگونه حاصل میشود، از طریق تهدید سخت یا تاثیرگذاری نرم، خود حکایت جداگانه دارد.
در نگاه یک هژمون ملاک ها، منافع و تهدیدها همه طبیعی سازی (Normalization) میشوند و مبدل به بخشی از خواسته های دیگر بازیگران قدرتمند میگردند. یک هژمون در پهنه جهانی،معمولا با بازیگران قدرتمند مناسبات متعادل بیشتری دارد و اجبار خود را صرف بازیگران ضعیف تر میکند. او یک "ابرقدرت" است پس با کسانی به تعامل دوجانبه میپردازد که زبان قدرت را می شناسند. طی فرآیند طبیعی سازی خود، آنان را همراه کرده و از این همگرایی، نیروی مادی و معنوی عظیمی تولید میکند تا بتواند دیگر بازیگران ناسازگار را نیز ملزم به اطاعت کند.
یکی ازمهمترین اقدامات قدرت هژمون در جامعه جهانی ساختن یک سلسله مراتب است که در آن ارزش های مطلوب خود را چه از لحاظ اقتصادی و چه ایدئولوژیک پایه ریزی میکند.این سلسله مراتب دارای اجزای مشخصی است که موجب نظم میان اعضای موجود در آن میشود در نتیجه همیشه باید نظم دهنده اصلی وجود داشته باشد تا ثبات موجود حفظ شده و قواعد سلسله مراتب برهم نریزد.
با توجه به خصلتهای یادشده در عرصه جهان دو هژمون همزمان نمیگنجد. چراکه هژمون تدوین کننده اصول مطلوب است و دیگر بازیگران ملزم به پیروی دوستانه یا زورمندانه از این اصول هستند. هژمون به شکلی هدفمندانه خواهان پذیرش قواعد خود از سوی دیگران است. نباید انتظار داشت در این میان همه بازیگران با نگاه نرم و زبان رفاقت گونه، تن به رضایت همه جانبه به الزام های قدرت هژمون دهند. بی شک در این کشاکش قدرت محور، چالش هایی هم صورت میگیرد.اما این چالش ها نه تنها به عنوان نقطه ضعف ابرقدرت دیده نمیشود بلکه سنگ محکی برای عرض اندام آن در برابر چالش گران هم به حساب می آید.یعنی هر منازعه ای که در محیط بین المللی به نفع هژمون تمام شود، تضمینی برای برنده شدن در چالش بعدی به حساب می آید و نقطه قوتی در کارنامه آن.
"کیم جونگ اون" امروز در برابر یک هژمون قرار دارد.به همین سبب توان ادامه یکه تازی های گذشته را نخواهد داشت و اگر اصرار به حفظ ایده های پیشین خود کند،یک هژمون را در برابر خود خواهد دید که هدایتگری بی تعارف همانند ترامپ در راس آن قرار دارد. "اون" با رییس CIAمذاکره کرد و با وزیر خارجه تازه وارد آمریکا عکس یادگاری گرفت.از مرز کره جنوبی گذشت و به افتخار صلح در خاک دو کره با همتای جنوبی اش درخت کاشت.اما آینده مذاکرات وی با رییس جمهوری آمریکا به همین لطافت نخواهد گذشت.آمریکا همان قدرت هژمونی است که صرفا به تامین منافع خود فکر میکند و در راه رضای "دیگری" لبخندی نثار رقیبی نخواهد کرد که یک خیال آسوده بابت موشک های قاره پیمای خود دارد تا در زمان لازم انگشت خود را روی گزینه شلیک قرار دهد. یک هژمون نمیتواند با ترس زندگی کند اما میتواند موجب ایجاد بیم و اضطراب در وجود دیگر بازیگران باشد.چه همراه چه دشمن. بنابراین میان اون و ترامپ در آینده نزدیک شاید لبخند و مراوده ای آرام رد و بدل شود.اما در آینده دور میان آمریکا و کره و شمالی، شاهد یک آشتی همیشگی نخواهیم بود.مگر به شرط کوتاه تر شدن قد و اندازه مطالبات آقای کیم!
سمیرا فرخ منش عضو شورای نویسندگان فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است
نظرات
آخرین اخبار