کد خبر: 7120
تاریخ انتشار: 13 دی 1396 - 15:32
علی باکر
نویسنده تحلیل معتقد است حل و فصل بحران خلیج فارس نیازمند دو رویداد می باشد: الف) پایان محور ضد قطری به رهبری عربستان، ب) فشار دولت ترامپ به عربستان سعودی و امارات برای تغییر سیاست های خود در مقابل قطر.

فراتاب- گروه بین الملل: تا به امروز همه اقدامات شورای همکاری خلیج فارس در جهت حل و فصل جدی ترین بحران ها با شکست همراه بوده است. به همین دلیل پیش بینی آن چه در سال 2018 در این مورد رخ خواهد داد، بسیار مشکل و دشوار است؛ زیرا ما در سال 2017 شاهد تحولات مهمی بوده ایم که از قوانین استاندارد دیپلماسی بین المللی تبعیت نمی کنند. دلیل اصلی آن نه تنها عدم نهادینگی روند تصمیم گیری در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است، بلکه تصمیمات تا حد زیادی به نگرش و نظرات شخصی غیر قابل پیش بینی و بی ثبات تعدادی جاه طلب وابسته است؛ بنابراین این افراد در اولویت ملاحظات خود ضرورتاً به برنامه ریزی استراتژیک، قوانین دیپلماسی و تهدیدات ناشی از بی ثباتی منطقه ای توجهی ندارند. به همین دلیل بحرانی که می توانست با منطق به پایان برسد، ناگهان به اوج خود می رسد.

بنابراین تحولات منطقه خلیج فارس در سال 2018 ، بسیار غیرقابل پیش بینی است. در این راستا نویسنده دو سناریوی احتمالی را برای وضعیت شورای همکاری خلیج فارس مطرح می کند. سناریوی نخست بر حفظ وضع موجود بحران تاکید می کند و در این مرحله شورای همکاری خلیج فارس به سازمانی مانند اتحادیه عرب تبدیل می شود که دو کشور عربستان سعودی و امارات متحده عربی به نوعی حامی این سناریو هستند و در این مسیر حرکت می کنند. سناریوی دوم در مورد حل بحران خلیج فارس است که به ترمیم و بهبود شورای همکاری خلیج فارس پس از بحران اعتماد اعضای آن مرتبط است.


سناریوی اول: شورای همکاری خلیج فارس در بحران دائمی
اگر شورای همکاری خلیج فارس در سال 2018 مانند سال گذشته با این بحران روبرو باشد، این سازمان به سازمانی حاشیه ای، ناکارآمد و بی اهمیت تبدیل خواهد شد که این امر منجر به تقویت محور عربستان، امارات و بحرین می شود و گرایشات به جای مکانیزم های شورای همکاری خلیج فارس به توافقات دو و چند جانبه سوق پیدا می کنند و همین امر زمینه تشدید دیپلماسی بی ثبات کننده عربستان در منطقه خاورمیانه می شود.

امروزه بیشتر قمار منطقه ای از سوی محور فوق انجام می گیرد. گرچه عربستان سعودی به توقف بازداشت مقامات و تجار خارجی اقدام می کند، ولی به فشارهای سیاسی و اقتصادی خود بر کشورهای منطقه ادامه می دهد؛ به طور خاص محمد بن سلمان- ولیعهد- از سیاست خارجی برای تحکیم قدرت داخلی خود استفاده می کند. در مقابل قطر امسال با استقرار نیروهای ترکیه در کشور خود به دنبال تضمین امنیت و توسعه اقتصادی خود است و این در سال آینده، زمینه تعمیق همکاری های نظامی بین دو دولت در قالب توافق نامه های دفاعی و امنیتی متقابل را فراهم می کند.

همچنین به استقرار نیروها و تجهیزات ترکیه در کشور خود ادامه می دهد و همکاری های اقتصادی دو کشور هم گسترش پیدا خواهد کرد. از طرف دیگر روابط قطر و ایران با توجه به اولویت جنبه های اقتصادی، با ثبات باقی می ماند و حتی ممکن است قطر مجبور شود که به ایران بیشتر تکیه کند و همچنین تهران احتمالاً بهتر می تواند از لحاظ سیاسی عربستان سعودی را به عنوان منبع تهدید کشورهای کوچک در منطقه خلیح فارس به تصویر بکشد. علاوه بر این تصویر خود را در میان جهان عرب بازسازی و از انزوای منطقه ای خود جلوگیری می کند و همکاری های چندجانبه خود را با کشورهای دیگر در تقابل با محور دیگر به رهبری عربستان افزایش خواهد داد. دو دولت کویت و عمان درصدد اصلاح و بهبود روابط میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس بودند، ولی به دلیل توانایی محدود خود در متقاعد کردن بلوک به رهبری عربستان برای عقب نشینی، با شکست مواجه شدند؛ بنابراین دو کشور در آینده احتمالاً به روابط خود با عربستان ادامه داده و همچنین همکاری خود را با ترکیه و ایران افزایش می دهند.

اما تداوم این بحران در خلیج فارس می تواند پیامدهای مخربی بر منطقه خاورمیانه داشته باشد. به دلیل تحت فشار بودن کشورهای عربی برای انتخاب، زمینه بی ثباتی آن ها فراهم می شود، نفوذ ایران افزایش می یابد، اسرائیل حملاتش به فلسطینی ها را تشدید خواهد کرد و احساس فشار کمتری برای پذیرش فرایند صلح واقعی دارد. همه این ها به احتمال زیاد، باعث افزایش افراط گرایی در منطقه شده و زمینه قدرت یابی جانشینان داعش را فراهم می کند.


سناریوی دوم: شورای همکاری خلیج فارسِ متحد در مقابل نفوذ ایران
نویسنده تحلیل معتقد است حل و فصل بحران خلیج فارس نیازمند دو رویداد می باشد:
الف) پایان محور ضد قطری به رهبری عربستان و ب) فشار دولت ترامپ به عربستان سعودی و امارات برای تغییر سیاست های خود در مقابل قطر. اولین مورد آن به قدرت و توانایی دولت قطر برای مقاومت در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی بلوک ضد قطری به رهبری عربستان بستگی دارد و دیگری به تصمیم دولت ترامپ برای تعقیب یک استراتژی واضح و یکپارچه برای مهار ایران بر می گردد. آیا این رویداد در سال 2018 امکان تحقق دارد؟ با این حال نشانه هایی برای حل بحران خلیج فارس وجود دارد.
هدف بلوک ضد قطری به رهبری عربستان از تطویل این بحران، افزایش هزینه های سیاسی و اقتصادی قطر ناشی از محاصره می باشد، تا این امر زمینه تبعیت دوحه از ریاض را فراهم کند. دوحه تاکنون توانسته است در مقابل شوک اولیه محاصره ائتلاف عربی مقاومت و بر مشکلات لجستیکی ناشی از محاصره غلبه کند و خود را با واقعیات جدید آن سازگار کرده است؛ این امر باعث می گردد که به تدریج محاصره اثر مورد نظر خود را از دست دهد. با این حال تصمیم برای از بین بردن محاصره به صورت داوطلبانه از سوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی به دست نمی آید، بلکه نیازمند فشار از سوی دولت ترامپ به هر دو کشور است. بنابراین نشانه هایی مبنی بر انجام آن در سال 2018 انجام وجود دارد.
اولاً حداقل در دو مورد یمن و لبنان، بلوک به رهبری عربستان سعودی از اتخاذ تصمیمات بی پروا پس از شکست در دستیابی به نتایج عقب نشینی کردند و با فشارهای بین المللی مواجه شدند. در نوامبر عربستان سعودی پس از بازداشت سعد حریری نخست وزیر لبنان، وی را محبور به استعفا کرد. این امر با واکنش و ارسال پیام هایی از سوی پاریس و واشنگتن به عربستان، با تغییرات گسترده ای همراه شد که منجر به بازگشت حریری به لبنان و ادامه انجام وظیفه نخست وزیری اش شد. مورد دیگری در مورد یمن پس از مرگ علی عبدالله صالح، رئیس جمهور سابق یمن و فشار اعمال شده از سوی دولت ترامپ به عربستان سعودی مشاهده شد. ریاض و ابوظبی هر دو با حزب الاصلاح مرتبط با اخوان المسلمین یمن مذاکره کردند؛ در حالی که دو کشور مذکور در سال های اخیر میزان قابل توجهی از انرژی خود را صرف از دور خارج کردن اخوان المسلمین کرده بودند. البته عربستان سعودی و امارات متحده عربی که از لحاظ داخلی به منظور حفظ اعتبار و پرستیژ خود مجبور به عقب نشینی در یمن و لبنان شدند، می توانند همین کار را در مورد قطر هم انجام داده و عقب نشینی کنند. امیر کویت قبلاً زمینه ای را برای چنین گزینه ای فراهم کرد و مکانیسمی را برای حل و فصل اختلاف (مناقشه) درون شورای همکاری خلیج فارس در آغاز نشست خود در کویت در اوایل دسامبر پیشنهاد کرد.
دوم اگر دولت ترامپ در مهار ایران در خاورمیانه جدی است، باید شورای همکاری خلیج فارس را متحد کند. ایالات متحده آمریکا برای جلوگیری از نفوذ ایران نیازمند این است که ایران را به صورت منطقه ای منزوی و رشد و نفوذش را متوقف کند. آمریکا حداقل در چارچوب سیاست های منطقه ای و دفاع جمعی نیازمند تبدیل شورای همکاری خلیج فارس به بلوکی متحد است. در حال حاضر نشانه هایی مبنی حرکت واشنگتن در جهت کاهش تنش در خلیج فارس مشاهده می شود. استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا خواستار انسجام شورای همکاری خلیج فارس است: «ما همچنان برای دستیابی به منطقه ای با ثبات و شکوفا از طریق یک شورای همکاری خلیج فارس قوی و متحد، متعهد به کمک به شرکای خود هستیم». بنابراین همان طور که ارتش آمریکا در منطقه، عملیات ضد داعش انجام می دهد، دولت ترامپ برای پیاده سازی استراتژی خود در مورد ایران نیازمند تصمیمی ثابت در مورد بحران خلیج فارس است.

علی باکر

منبع: الجزیره

برگردان به فارسی: علیرضا علیپور دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

 

 

نظرات
آخرین اخبار