فراتاب - گروه اندیشه سیاسی: زن و جنسیت در تاریخ مدرن ایران که عبارت است از تاریخ مناقشه سنت و تجدّد، همواره موضوعی برای مجادلات فکری و اجتماعی بوده است. شاید بتوان با کمی تسامح به بیان این نظر خطر نمود که اگر در عصر پهلوی زن ابزاری برای پیش بردن مدرنیزاسیون در لوای سیاست های نظیر کشف حجاب بوده است. در عصر مابعد انقلاب نیز زن به نماد حساسیت های سنت بدل گردیده است.
نگارنده این سطور به هیچ وجه در صدد اخذ جهت گیری ارزشی نسبت به برخوردهای سنتی با زن و یا تجویز نوعی نگاه بیرونی و متجدّد به اخلاق خانواده و زنانگی نیست. بالعکس، چه بسا کمتر مسلمانی باشد که در عصر بی معنایی و در یک نگاه مذهبی (مذهب به عنوان قلب سنت) خانواده را به عنوان خانه معنا و زن را به عنوان ستون این خانه به ساحت اندیشه نیاورد و در سایه اخلاق مراقبت و مادری آرام نگیرد. اما آنجا که صحبت از یک پدیده اجتماعی به عنوان واقعیت تاریخی و ارتباط آن با خانواده و زن مطرح می شود، دیگر نمی توان به زیر سایه بی تفاوتی رفت و بدون شنیدن صدای واقعیت، بر طبل اخلاقِ سنت در حوزه جنسیت کوبید.
از جمله مهمترین این بی تفاوتی ها در فضای سنت گرایی حاکم بر اندیشه و عمل ما، نادیده گرفتن عاملیت و کنش ورزی زنان در عرصه عمومی و در سایه ترس های نظیر فروپاشی خانوداده های سنتی، امکان برخی بی اخلاقی های اجتماعی و اعمال خلاف شئون مذهبی است. امروزه مباحث مهمی در ذیل سوژگی و کنشگری زنان وارد واقعیت جامعه ایرانی شده اند. این مباحت می تواند از مبحث حضور سیاسی زنان در سطوح کلان مدیریتی جامعه، تا مطالبه حضور آنها در حوزهای خرد تر نظیر اماکن ورزشی و یا کنسرت های موسیقی را شامل شود. اما واقعیت نهفته در تمامی آنها شیفت از نگرش های منفعلانه، به نگرش های مبتنی بر کنش گری و عاملیت زن است.
تغییری که چه بسا به محاق بردن آن در ذیل عباراتی نظیر سلطنت زنان و عاری بودن زندگی آنها از مسئولیت های عمومی زندگی و مشغول بودن به امور تربیتی و خانوادگی تنها دور زدن واقعت و مسئله و نه حل فکری و منطقی آن باشد. این اندیشه که زنان در جامعه اسلامی سلطنت می کنند؛ زیرا برخلاف نظام های غربی که زن باید خرج خود، مسافرت، اجاره مسکن یا حتی بیماریاش را خودش تأمین و پرداخت کند، در نظام اسلامی همه هزینههای زندگی بر عهده مرد است، نوعی نگاه سنتی به واقعیت جدید است.
واقعیت این است که امروزه نفس عاملیت و کنش گری خود ارزش محسوب می شود. این ارزش مند بودن توان کنشگری و عاملیت از دو جهت می باشد. نکته اول به مقوله عدالت و بی عدالتی بر می گردد. واقعیت این است رویکرد انفعالی به زن در بسیاری از موارد به آسیب رسانی به زن از سوی مرد و منجر شده است. بدون شک تقلیل زن به صرف دریافت کننده خدمات رفاهی و معیشتی از سوی مرد در بسیاری از موارد به سو استفاده های مردان منجر شده است.
واقعیت این است که اگرچه در دیانت اسلام اخلاق خانواده و اخلاقی برخورد نمودن با زن که کامل ترین نمونه آن را می توان در رفتار پیامبر رحمت(ص) با زنان مشاهده کرد، مهمترین ضمانت برای زدودن بی عدالتی جنسیتی است. اما فروپاشی این اخلاق که واقعیت آن را در آمارهای رسمی می توان مشاهده کرد، انفعال و فقدان عاملیت را به قربانگاه زنانگی و بی عدالتی جنسیتی بدل نموده است. بی عدالتی و بی اخلاقی های که چه بسا مکانیزم های فقهی نظیر نفقه و یا مهریه های سنگین نیز قادر به کنترل آن نبوده اند.
نکته دوم به ماهیت خود کنشگری و عاملیت زنان بر می گردد. امروزه تحولات تکنولوژی و پیشرفت های موجود در زمینه پزشکی، ظهور نهادی های موازی در کنار خانواده در زمنیه پرورش فرزندان و یا مراقبت از سالمندان و ابزارهای رفاهی جدید در یاری رساندن به اموری که بر دوش زنان بوده است، همگی به آزادی و فراغت زنان منجر شده است و آنها را از بسیاری از نقش های سنتی رهانیده است. این مهم خروج زن از خانه و گذراندن زندگی در عرصه عمومی را به یک ضرورت و ارزش برای آنها بدل نموده است. ضرورتی که عدم هدایت درست آن می تواند به مشکلات و آسیب های فردی و اجتماعی منجر شود.
این نکات امروزه به عنوان واقعیت پیش روی سنت و نهادهای سنتی قرار گرفته اند. عدم ورود آنها به اذهان متولیان سنت، آنها را محو نخواهد کرد، بلکه از کنترل و هدایت درست خارج خواهد نمود. واقعیت های اجتماعی اگر از درب خانه سنت بیرون انداخته شوند، از پنجره آن وارد خواهند شد و بر آن اثر خواهد گذاشت. مشاهده آنها بر پرده واقعیت سنت و نقد و بررسی فکری و علمی آنها قدم اول در پیش بردن منطقی و عقلانی سنت است.
در همین ارتباط باید گفت که در دو دهۀ اخیر و به ویژه پس از عصر اصلاحات نیز مناقشه پیرامون زن و حقوق و تکالیف او به مناقشه ای جدی تبدیل شده است. اما تحول مهمی که در این مناقشات همچون شعله ای سرکش سر برآورده است، ورود زنان به بحث حقوق و تکالیف خود از زاویه سوژگی و نه ابژگی است. شعله ای که اگرچه برخی بادهای وزیده از ناحیه سنت در صدد خاموشی آن بوده اند، اما کمابیش روشن است و دست به مطالبه گری می زند. همین ماهیت سوژگی و کنش ورزی زن امروزه بیش از هرچیز نیاز به درک از ناحیه سنت و نهادهای آن دارد و چه بسا درست هضم نکردن آن زنان را به شکاف بیشتر با سنت و قلب آن یعنی مذهب و نگاه داشتن آن در پشت دیوارهای زندگی عینی بیانجامد. مذهبی که مهمتر از کهن بودن ریشه های آن در سنت، ریشه در اعماق دغدغه های انسانی و نیاز انسان امروز به هستی مندی دارد.
صادق میرویسی نیک، دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است