فراتاب - گروه اندیشه: جهان ما امروز قرن ها است از حیات شفاهی علوم خارج شده و متن های بی شماری وسیله انتقال تجربیات و دانسته ها برعهده گرفته اند. گاه پوستین حیوانات و برگه های پاپیروس این متون را بر دوش داشته٬ گاه برگه های کاغذی و امروز نیز صفحات بی رنگ و جوهر الکترونیکی کمکم جایگزین پیشینیان خود می شوند. یکی از اصلی ترین روش های انتقال دانش نگاشته هایی است که هدفش ارتقا و افزایشی آگاهی است. نکته ای در این انتقال «یعنی به قلم آوردن و نگاشتن آنچه نویسنده فهم کرده و آموخته و می خواهد دیگران را از دانش خود بهره مند سازد» مهم و حیاتی است, چگونگی این فرایند است چرا که آنچه از یک مفهوم در ذهن نقش می بندد مانند مواد خامی است که نیازمند شکل و فرم یافتن دارد تا به متنی درآید که که حامل مقصود وپیام نویسنده از تولید آن است در بیاید قلم دو کارکرد متفاوت دارد: ادبی و زبانی.
در کارکرد ادبی قصد نویسنده بیشتر آفرینش های هنری و تولید متن های شاعرانه است, اما آنجا که قلم جز به مخابره ی پیام و محتوا نمی اندیشد، از منطقه ی ادبیات بیرون می آید و پا به عرصه ی زبان می گذارد. بنابراین بر نویسنده واجب است که پیش از دست بردن به قلم تکلیف خود و خواننده اش را روشن کند: آیا در پی تولید متن ادبی است یا فقط قصد بیان محتوای خاصی را دارد. در صورت نخست مقداری سردرگمی و ناهمواری، نقصی محسوب نمی شود؛ اما در کارکرد دوم به هیچ بهانه ای نباید سادگی و روانی را فدای فضیلت های دیگر کرد. متاسفانه آنچه امروز در فضای علمی و دانشگاهی ما رواج یافته بی توجهی به امر ساده نویسی در تولید متون است گویی که هرکس ساده بنویسد, از بی سوادی و نابلدی خود پرده برداشته و هر متن ساده از ارزشی کمتری بر خوردار است آنچه باید فضیلت قلمداد شود. پرهیز از تکلف و استفاده ی بی جاو بی مورد از واژگانی است که صرفا برزیبایی متن صحه گذاشته و فهم درست مطلب را قربانی زیباسازی های نابه هنگام می کند.
تنها کسانی می توانند ساده و بدون هیچ تکلف انچه را که در ذهن دارند به نگارش در آورند که آن مطلب در ذهنشان شفاف و واضح نقش بسته باشد. نگاشته های ثقیل و پیچیده نشان از سردرگمی و ناتوانی نویسنده در فهماندن مطلب به مخاطب دارد و آنچه بر این وخامت اوضاع می افزاید. واحد دانستن مخاطب و یکسان دانستن سواد و آگاهی آنان است گویی مخاطب و خوانندگان متن به همان میزان نویسنده از سواد و آگاهی نسبت به آنچه موضوع سخن است برخوردارند. اگرچه در ساده نگاشتن باید مرزهای گفتار و نوشتار را حفظ نمود اما استفاده از هر واژه و صنایع ادبی در نویسندگی که صرفا از برای به رخ کشیدن تسلط نویسنده به این حوزه و تزئین آن که در نهایت به درازا کشیده شدن مطلب اصلی را منجر شود مذموم است, چرا که هر چه به سمت تکلف و زیبا سازی متن در متون علمی برویم از هدف اصلی خود که همان انتقال و فهم کردن مباحث اصلی موضوع است دور می شویم و صرفا متن برای خود نویسنده جلوه ی زیبا و جذاب خواهد داشت.
بسیاری از آثار علمی را امروز در فضای دانشگاهی و علمی کشور می توان یافت که مطالب اصلی و مهم آن در دالان پیچیده الفاظ گرفتار شده و ناتوان از فهم شدن مخاطب را مایوس می کنند. تسلط چنین فرهنگی بر نویسندگی که تمرکز و تاکیدمان در این جا «کتب و مقالات علمی است» زمینه را برای فاصله گرفتن افراد از مطالعه و کسب آگاهی از طریق نگاشته های علمی و نزدیک شدن به فضایی است که با ساده ترین و موثرترین شیوه ها سعی در جذب مخاطب دارد که نمونه ی بارز آن سرگرم شدن در فضای مجازی و جایگزینی آن در کسب آگاهی است که نیک روشن است تولید محتوای آن کمتر دارای پشتوانه ی علمی بوده و صرفا سواد و آگاهی تصنعی و سطحی در اختیارمان قرار می دهد. پس تلاشی در جهت ساده نگاشتن برای انتقال مفهموم اصلی در کوتاه ترین زمان هم جذابیت نگاشنه را می افزاید و هم یک فضیلت در امر نویسندگی است.
محسن نوری, دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است