فراتاب - گروه بین الملل: در سوریه همه چیز از یک بازی کودکانه آغاز شد و پس از مدتی این امر به عرصه نبرد بزرگان مبدل گشت. زمانی که کودکان درعا تحت تاثیر تحولاتی که در منطقه بوجود آمده بود، پس از بازی روزانه، شعارهایی بر ضد بشار اسد سر دادند، دستگیری و آزار خانواده های آنان توسط نیروهای امنیتی سوریه، سیل خروشان ناآرامی ها را از درعا به سایر شهرهای این کشور روانه ساخت. در این میان نبرد دولت با مخالفان، رفته رفته پای کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای را نیز به عرصه نبرد سوریه باز کرد و با اضافه شدن عنصر خطرناکی بنام تروریسم تکفیری در قالب گروه هایی همچون داعش، جبهه النصره و احرار الشام به میدان سوریه، معادله ناآرامی ها و جنگ داخلی در این کشور به صورت لاینحلی پیچیده تر شد. اکنون پس از گذشت 6 سال از جنگ خانمان سوز در سوریه که منجر به کشته شدن دهها هزار و آواره شدن میلیون ها نفر از مردم این کشور شده است، به نظر می رسد سیر وقایع از کشاکش بازیگران منطقه ای و بین المللی، ورود و خروج روسیه به جنگ سوریه، منازعات معارضان سوری و دولت اسد و همچنین لزوم مبارزه با تروریسم افراطی در این کشور به سوی روندی جدید در حال حرکت است.
در اين ميان در طول يك سال گذشته شاهد عزم بين المللي براي شروع روند صلح سازي در سوريه بوده ايم كه نمونه ي آن برگزاري نشست هاي بين المللي از جمله 3 نشست در آستانه قزاقستان با موضوع گفت و گوهاي سوري- سوري است. هر چند اين سه نشست با محوريت ايران، روسيه و تركيه داراي دستاوردهاي نسبي از جمله تضمين آتش بس در برخي از نقاط سوريه بود، اما روي كار آمدن دونالد ترامپ در آمريكا كه با اتخاذ مواضع بعضاً تند و گاهاً متناقض همراه بوده سبب شده است تا روند رسيدن به آشتي ملي در سوريه همچنان در هاله اي از ابهام قرار بگيرد. در همين رابطه و به منظور بررسي هر چه دقيق تر شرايط فعلي سوريه با دكتر سيدعلي خرم سفير سابق ايران در مقر اروپايي سازمان ملل گفت و گويي داشته ايم كه در ادامه مشروح آن را خواهيد خواند.
جناب دکتر با توجه به اجماع جهاني براي حل و فصل بحران سوريه، ابتدا لطف كنيد بفرماييد معمولا و از نظر تئوریک در کشورهایی که دچار جنگ های داخلی شده اند، این جنگ ها در چه زمانی و در چه شرایطی به نقطه پایان نزدیک شده است؟
دكتر سيدعلي خرم- مهمترين مسأله قبل از ارزيابي ساير تجربههاي جنگهاي داخلي در ساير نقاط جهان به اعتقاد من تشريح وضعيت سوريه در 6 سال اخير است. شرايط سوريه زماني مسأله داخلي بود. در سيستم سوريه حقوق مردم به طور كامل رعايت نميشد و در نتيجه نارضايتي از عملكرد دولت در حين بهار عربي دامن گير نظام سياسي اين كشور شد. حكومت اگر به خواستههاي مردم توجه داشت قطعاً كار به اينجا نميكشيد كه چند دولت خارجي از ميان ناراضيان يك گروه ابتداً مسلحانه و سپس گروههاي تروريستي بهوجود بياورند.
پس اشتباه اول از سوي بشار اسد بود كه باعث شد تحولات اين كشور از مرزهاي خودش فراتر رفته و دست دول خارجي را براي دخالت در سوريه باز كند. اشتباه دوم اين بود كه دولتهاي عربستان، تركيه و قطر با تصور اينكه اوضاع سوريه دچار بيثباتي است و آنها ميتوانند از يك يا چند گروه مسلحانه حمايت كرده و دولت بشار اسد را ساقط كنند، شروع به دخالت در اوضاع داخلي اين كشور كردند. اين سه كشور با اين تصور غلط پاي در ميدان نهادند و چون به نوعي متحد اروپا و آمريكا هم بودند، خواه يا ناخواه پاي قدرتهاي غربي را نيز به اين كشور باز كردند. در نتيجه پس از مدتي شاهد بوديم كه اروپا و آمريكا از موضع خودشان كه سرنگوني بشار اسد باشد فاصله گرفتند و اين امر را مغاير منافع و امنيت مليشان ارزيابي كردند. در همين راستا بود كه تركيه، عربستان و قطر تنها مانند.
هر چه روند به جلوتر پيش رفت ايران، روسيه و حزبالله لبنان نشان دادند علت اصلي بحران سوريه تروريستها هستند و مصمم بر مقابله با گروههاي تروريستي شدند. در اين ميان اروپا در مرحله اول اين تز را پذيرفت و آمريكاييها نيز در دوران اوباما اين مسأله را قبول كردند. ماحصل قضيه اين شد كه تز اصلي به جاي سرنگوني دولت اسد به مقابله با تروريستها تبديل شد.
اين امر باعث شد كه تا آخر دولت اوباما شاهد بوديم كه آمريكا بر همين سياست پافشاري ميكرد و از اين منظر تركيه كه شعار سرنگوني بشار اسد را ميداد به عاملي براي به نتيجه رساندن تز ايران و روسيه تبديل شد.
همانطور كه اشاره كرديد، طی سال های اخیر ما تجربه پایان جنگ های داخلی در کشورها و منطقه های مختلفی مانند تاجیکستان، لبنان، بالکان، رواندا و ... را داشته ايم. ویژگی های مشترکی که در این کشورها و مناطق برای پایان دادن به جنگ وجود داشته است چه بوده اند و تا چه ميزان اين تجربيات مي تواند براي حل بحران سوريه سودمند واقع گردد؟
دكتر سيدعلي خرم- براي هرچه بهتر درك كردن اين موضوع بايد تأكيد كنم، دولت تركيه و عربستان در سوريه زخم خورده هستند. يعني تمام سرمايهگذاريشان از بين رفته و نيروهاي تروريستي را كه مورد حمايت آنها بود تبديل به ماري در آستينشان شده است.
از سوي ديگر شاهد هستيم اروپاييها از جنگ با دولت سوريه فاصله گرفتهاند. آمريكاييها نيز تا آخر دوران اوباما همين نظر را داشتند. اما در دوره ترامپ قضيه فرق كرده است. يعني در اين دوره است كه آمريكاييها فكر ميكنند شايد بتوانند از اين آب گلآلود ماهي بگيرند. به همين علت تا زمانيكه قدرتهاي خارجي احساس كنند كه در صحنة سوريه هنوز راه براي ايجاد نفوذ يا روي كارآوردن دولت دستنشانده وجود دارد نخواهند گذاشت كه اوضاع سوريه به ثبات برسد.
يعني حتي اگر دولت اسد با كمك ايران و روسيه موفق به شكست گروههاي تروريستي شود باز شاهد خواهيم بود كه با هزينه كردن گروههاي تروريستي ديگري بوجود بيايند. پس براي پايان جنگ داخلي در سوريه چند فاكتور لازم است. اول اينكه دولتهاي خارجي از منفعت خود در بحران سوريه نااميد شوند. دوم اينكه قانع شوند، گروه هاي تروريستي مانند داعش و احرارالشام و غيره كه مورد حمايتشان هم بوده قادر به پيشبرد منافع آنها نيستند.
فاكتور سوم به بشار اسد باز ميگردد. معتقدم رهبر سوريه بايد با مردم كنار بيايد. يك نارضايتي پنهان در سوريه از بشار اسد وجود دارد و وي براي اينكه بتواند شرايط داخلي را براي صلح و ثبات فراهم كند بايد با كليه نيروهاي داخلي ناراضي به توافق برسد. اين مسأله را ما در كشور كلمبيا شاهد بوديم. پس از سالها جنگ داخلي در كلمبيا گروههاي داخلي اين كشور متوجه اين سه فاكتور شدند و دولت اين كشور نيز با شورشيها مذاكره كرد. پس تا فراهم نشدن سه شرط فوق اميدي نسبت به ثبات در سوريه و ترميم در دولت اين كشور وجود نخواهد داشت.
با توجه به اين مساله، شما در کل شرایط امروز جنگ چه از نظر میدانی و چه از نظر دیپلماتیک برای حل بحران سوریه را چگونه ارزیابی می کنید؟
دكتر سيدعلي خرم- تا پايان دوره اوباما سه فاكتوري كه در بالا قيد كردم نزديك به حصول نتيجه بود. اما پس از اوباما و در دوران ترامپ شاهد هستيم كه دولت جديد اين كشور مايل به دخالت در امور سوريه است. در نتيجه بقيه نيروها منتظر طرح آمريكا هستند. از سوي ديگر از اين رهگذر گروههاي مسلح اميد جديدي پيدا كرده و زير بار صلح نخواهند رفت. همچنين بشار اسد دچار نوعي سرگرداني شده است كه آيا ميتواند با مردم و گروههاي مسلح به توافق برسد يا خير؟
اگر دوران اوباما سه ماه ديگر ادامه پيدا كرده بود، ميشد با اطمينان گفت كه سوريه مي تواند به حالت ثبات خود بازگردد. اما ترامپ به دنبال به هم ريختن توازن قوا در خاورميانه است و چون طرح وي مشخص نيست نوعي سردرگمي دامن بازيگران دخيل در سوريه را گرفته است. اين شرايطي است كه باعث شده در حال حاضر هيچ كس تكليف خود را به صورت مشخص نداند. الان بيثباتي ايجاد شده پس از روي كار آمدن ترامپ، باعث شده بازي كه ميرفت به صلح و ثبات برسد برهم بخورد. شاهد بوديم كه به عنوان مثال تركيه در قضيه سوريه با روسها به توافق رسيده بود اما شرايط جديد باعث شده است كه تركيه و عربستان سعودي كه زماني قانع شده بودند كه پايان كار در سوريه نزديك است دوباره اميدوار شده و بخواهند منافع خود را تأمين كنند.
با توجه به واقعیات میدانی، گروه های مختلف سیاسی، قومی، مذهبی و نیز با توجه به حضور بازیگران مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای و آراء و اهداف مختلف و متضاد آنها، چه الگو و ساختاری را برای آینده سوریه محتمل تر می بینید؟
دكتر سيدعلي خرم- به اعتقاد من تا زمانيكه وضعيت ترامپ و سياست خارجي آمريكا در سوريه مشخص نشود تا هر كدام از بازيگران وضعيت خود را پيدا كنند، نميشود گفت كه آينده سوريه چگونه خواهد بود. يعني اينكه آيا اين كشور ميتواند به صلح و ثبات برسد يا اينكه وضعيت فعلي ادامه پيدا خواهد كرد.
به نظر مي رسد كه فعلا تمام تلاش هاي بين المللي براي حل بحران سوريه، رهايي از گروه هاي تروريستي در اين كشور است. يعني اجماع بر سر مهار و كنترل داعش در اين كشور ايجاد شده است. به نظر شما آيا رهايي از گروه هاي تروريستي تازه اول راه براي شروع بحران جديدي در سوريه نيست؟ يعني تازه بعد از مهار گروه هاي سياسي آيا جنگ قدرت بين دولت و گروه هاي مخالف تشديد نمي شود؟
دكتر سيدعلي خرم- معتقد نيستيم كه با از بين رفتن و يا ضعيف شدن داعش بحران سوريه به صورت خشنتري باز توليد ميشود. علت اينكه داعش، داعش شد به خاطر حمايتهاي مالي و تسليحاتي عربستان، تركيه، قطر و آمريكا بود.
امروزه اروپا كاملاً حساب خود را با سوريه سوا كرده است. با شروع مبارزه آمريكاييها با داعش سه كشور عربستان سعودي، تركيه و قطر مجبور به عدم حمايت از اين گروه خواهند شد و اين امر سبب كاهش توان داعش مي شود. به اعتقاد من ساير گروههاي مسلح در سوريه مانند داعش برخورد نخواهند كرد. ممكن است كه با دولت سوريه در حالت جنگ باشند ولي اقدامات خشن داعش را انجام نخواهند داد. به نظر من اينها ابعاد كوچكتري از مشكل است كه تاكنون در سوريه وجود داشته است. اگرچه ممكن است تا سالها اين جنگ داخلي ادامه پيدا كند اما دولت سوريه تا حدودي خواهد توانست در مهار بحران موفق باشد.
به نظر مي رسد كه سياست هاي قدرت هاي بزرگ مانند روسيه و آمريكا در سوريه در طول ماه هاي اخير به يكديگر نزديك شده است. به نظر شما طرح روسیه برای برقراری نظام نیمه متمرکز که به نظر می رسد مورد نظر آمریکا نیز هست، تا چه اندازه توان عملیاتی شدن را داراست؟
دكتر سيدعلي خرم- فرض نخست كه شما مطرح كرديد با عنوان اينكه روسيه و آمريكا در دوران ترامپ به هم نزديك ميشوند به طور قطع مشخص نيست كه درست باشد. اين تصوري است كه شايد ترامپ داشته باشد اما لزوماً زيرمجموعه هاي ترامپ چنين نظري ندارد. از سوي ديگر پوتين به اندازه كافي باهوش هست كه درك كند منافع ملي آمريكا و روسيه در يك ظرف جمعشدني نيست.
چندي پيش شاهد بوديم كه جميز متيس وزير دفاع آمريكا در ديدار خود با سران ناتو دوباره همان سازوكار سابق عليه روسيه را در اين سازمان مورد حمايت قرار داد. پس روسيه و آمريكا به اين شكل نظراتشان به هم نزديك نخواهد شد.
ممكن است دو كشور در رفع يك بيثباتي با هم همكاري كنند، ولي نظرات آنها با يكديگر قابل جمع نيست. پس در اين شرايط ميتوان گفت كه اگر روسيه و آمريكا به اين نتيجه برسند كه ادامه بيثباتي در سوريه به نفع دو كشور نيست شايد از يك طرح مشترك پيروي كرده و از آتش جنگ در سوريه بكاهند تا پس از چند سال سوريه آرام آرام به سمت ثابت پيش برود.
گفت و گو از محمدرضا ستاری
منبع: همشهری دیپلماتیک