کد خبر: 5783
تاریخ انتشار: 3 اسفند 1395 - 01:01
میثم تفضلی
در میان فرآیند اجتماعی شدن افراد نقش‌های اجتماعی را می‌آموزند. این نقش‌ها همان توقعاتی است که هر فرد بنا بر موقعیت و توانایی‌های اجتماعی خود از آن پیروی می‌کند. برای مثال نقش اجتماعی پزشک مجموعه رفتارهایی است که پزشکان علی‌رغم عقاید یا تفکرات فردی خویش به

در میان فرآیند اجتماعی شدن افراد نقش‌های اجتماعی را می‌آموزند. این نقش‌ها همان توقعاتی است که هر فرد بنا بر موقعیت و توانایی‌های اجتماعی خود از آن پیروی می‌کند. برای مثال نقش اجتماعی پزشک مجموعه رفتارهایی است که پزشکان علی‌رغم عقاید یا تفکرات فردی خویش به آن عمل می‌کنند و چون همه جامعه پزشکی در این نقش سهیم هستند می‌توان به‌صورت کلی درباره رفتارهای نقش حرفه‌ای. پزشکان بدون توجه به افراد خاصی که این موقعیت را دارند سخن گفت.

برخی از فعالان و نظریه‌پردازان عرصه اجتماعی مخصوصاً آن‌هایی که به مکتب کارکردگرایی مربوط می‌شوند نقش‌های اجتماعی را قسمتی ثابت و نسبتاً بدون تغییر فرهنگ یک جامعه تصور می‌کنند.  این نقش‌ها به‌منزله اتفاقات اجتماعی متصور می‌شود. مطابق با چنین دیدگاهی هر فرد توقعاتی را که در فرهنگ آن‌ها تعریف‌شده را بخشی از موقعیت‌های اجتماعی دانسته و به‌سوی ایفای نقش در این تعاریف حرکت می‌کنند.

نقش‌های اجتماعی دربرگیرنده توافق، خلاقیت و گفتگوها نیست بلکه آن‌ها افقی هستند که در جهت راهنمایی رفتارهای فردی نقش‌آفرینی می‌کنند. هر فرد از طریق ورود به عرصه‌های اجتماعی یا همان اجتماعی شدن نقش‌های خود را درونی کرده و می‌آموزند که چگونه آن را به فعلیت برسانند. اما این دیدگاه اشتباه است. زیرا چنین بیان می‌کند که افراد صرفاً نقش‌ها را می‌پذیرند نه اینکه آن را خلق کنند یا به چالش بکشند.

درواقع اجتماعی شدن فرآیندی است که هر فرد در جامعه می‌تواند از طریق عاملیت و اجرای صحیح خود را به فعلیت عمل نزدیک کند. این‌ها افراد منفعلی نیستند که در انتظار راهنمایی و یا برنامه‌ریزی شدن باشند. بلکه با توجه به فرآیند مستمر کنش‌های اجتماعی را درک کرده و نقش خویش را با توجه به بسترهای موجود برنامه‌ریزی می‌کنند.

محیط‌های اجتماعی که هر فرد در آن پرورش پیدا می‌کند و به بلوغ می‌رسد بر رفتارها و کنش‌های او تأثیرگذار خواهد بود اما باید توجه داشت که این مطلب بدین معنا نیست که انسان‌ها فاقد فردیت یا اراده آزاد هستند. شاید چنین برآورد گردد که ما در قالب‌هایی که جامعه برایمان تدارک دیده است ریخته می‌شویم. برخی از جامعه شناسان به‌گونه‌ای درباره اجتماعی شدن بحث می‌کنند که انگار به همین ترتیب است اما این نظریه کاملاً اشتباه است. این واقعیت که انسان از زمان تولد تا زمان مرگ در کنش‌های اجتماعی در تقابل با دیگران بوده و به‌طور حتم برای شخصیت پذیری و ارزشمند شدن هنجارهای اجتماعی و ارزش‌هایی که به آن معتقد هستیم ایجاد قید و شرط خواهد نمود.  اما درعین‌حال اجتماعی شدن ریشه و خاستگاه همین فردیت و آزادی انسان است.

هویت هر فرد در جامعه بهترین معیار شناخت فردی است. هویت در جامعه مفهومی چندبعدی دارد بطوریکه می‌توان به چند طریق درباره آن بحث نمود. شاید هویت را این‌گونه بتوان تعریف نمود که درک و تلقی مردم از این‌که چه کسی هستند و چه چیزی برایشان معنادار است مربوط می‌شود. این فهم با رویکردی به خصوصیات معینی شکل می‌گیرد که بر سایر منابع معنایی اولویت‌دارند. برخی از منابع اصلی هویت عبارت است از: ملیت یا قومیت،جنسیت،تمایلات جنسی،و طبقه اجتماعی. محققین همواره از دو نوع هویت سخن می‌گویند هویت اجتماعی و هویت شخصی. این دو هویت نقش اساسی در فرآیند اجتماعی شدن دارند بطوریکه به‌طور مستقیم در جهت شکل‌دهی نقش‌های اجتماعی مؤثر هستند. هویت اجتماعی جنبه جمعی دارد. بطوریکه مشخص می‌کند افراد چگونه و از چه نظر به یکدیگر شباهت دارند. هویت‌های مشترک که با رویکردی از مجموعه‌ای از اهداف. ارزش‌ها و تجربه‌های مشترک بنا می‌شود می‌تواند دربرگیرنده کنش‌های اجتماعی گردد. طرفداران محیط‌زیست،کارگران.. همگی مثال‌هایی هستند که در آن از یک هویت اجتماعی مشترک به‌منزله منبع غنی معنا استفاده می‌شود.

اگر هویت اجتماعی بیانگر شیوه‌های همسانی بین افراد باشد هویت شخصی ما را به‌عنوان افرادی جدا و مجزا از یکدیگر متمایز می‌کند. هویت شخصی به معنای فرآیند رشد و تکوین شخصی است که از طریق آن هر فرد مختصات شخصی خویش را بیان نموده و نقش خود را در تعاملات اجتماعی مشخص می‌کند. با توجه به تغییرات هویت شخصی از جوامع سنتی به جوامع مدرن می‌توانیم شاهد فاصله گرفتن از عوامل ثابت وارثی باشیم.  که پیش‌ازاین مسئولیت هدایت و شکل‌گیری هویت را داشتند.

اگر دور زمانی هویت افراد عمدتاً با عضویت در گروه‌های اجتماعی بزرگی شکل می‌گرفت که متعلق به طبقه یا ملیت خاصی بودند اما اکنون این هویت چندوجهی‌تر و بی‌ثبات‌تر شده گردیده است. فرآیند رشد شهری، صنعتی شدن و فروپاشی شکل‌بندی‌های اجتماعی سابق موجب تضعیف اهمیت و نفوذ قواعد و قراردادهای سنتی وارثی شده‌اند.

در دنیای امروز ما فرصت‌هایی داریم که در  تقابل با گذشته بی‌سابقه بوده که در جهت ساختن خویشتن خود و آفریدن هویت‌های مختص به خودمان در اختیار داشته‌ایم. ما بهترین مرجع و منبعی هستیم که می‌توانیم تعریف کنیم که چه کسی هستیم،از کجا آمده‌ایم،و به کجا خواهیم رفت. چگونه رفتار کردن و چگونه و گذراندن به شکل‌گیری کیستی ما می‌انجامد.  دنیای مدرن ما را وادار می‌کند تا خویشتنمان را بیابیم.  ما به‌واسطه توانایی‌های که در مقام موجودات خودآگاه و خودشناس داریم به‌طور پیوسته به آفرینش و بازآفرینش هویت‌هایمان می‌پردازیم.

 

میثم تفضلی, کارشناس حقوق

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار