کد خبر: 5535
تاریخ انتشار: 11 بهمن 1395 - 02:09
زهرا فرشچیان
واژه ی نوستالژی از ترکیب دو واژه ی یونانی Nostos بازگشت به خانه Algia درد و رنج کشیدن ساخته شده است. علی رغم ریشه یونانی این کلمه در یونان شکل نگرفت بلکه محصول تلاش های تحقیقی «یوهانس هوفر» است.

فراتاب - گروه اندیشه: این روز ها  همگی بارها کلمه ی نوستالژی را شنیده ایم، طعم‌ ملس این کلمه به مذاق خیلی از ما خوش آمده است به طوریکه حتی در میان هشتگ های مجازی نوستالژی بارها در صدر جدول خودنمایی کرده است و این کلمه ی نوظهور در فرهنگ نوشتار دنیای مجازی به پرکاربرد ترین ها تبدیل شده است. نوستالژی‌ ما را به یاد دوران شیرین و پرنشاط کودکی می اندازد، احساسی غم انگیز که همراه با شادی به اشیا اشخاص و موقعیت گذشته است پس خالی از لطف نیست که نگاهی به ریشه ی این کلمه برای شناخت بیشتر از آن بیندازیم

 

واژه شناسی و پیشینه

واژه ی نوستالژی از ترکیب دو واژه ی یونانی Nostos بازگشت به خانه Algia درد و رنج کشیدن ساخته شده است. علی رغم ریشه یونانی این کلمه در یونان شکل نگرفت بلکه محصول تلاش های تحقیقی «یوهانس هوفر» است. داستان از این قرار است که نخستین باز پزشک سوئیسی به نام یوهانس هوفر در مقاله‌ای که برای توصیف حالات روحی دو بیمار منتشر کرد، این واژه را ساخت و به کار برد. این مقاله دقیقاً در تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۶۸۸ نوشته شده بود. یکی از بیماران دکتر هوفر، دانشجویی از شهر برن بود که به «بازل» آمده بود و بیمار دیگر این پزشک یک خدمتکار بود. با اینکه هر دوی این افراد پس از بازگشت نزد خانواده خود کاملاً بهبود یافتند اما این مقاله سیلی از انتقادات را با خود به همراه داشت اگرچه بعد ها با به وجود آمدن شرایطی همسان برای تعدادی از سربازان نظریه ی هوفر از نو مورد بررسی قرار گرفت و تایید شد.

 در ابتدا تصور می‌شد که شاید حالات روحی – جسمی این سربازان به علت یک مسئله فیزیولویک و یا ناشی از سفر به مناطق با ارتفاع کمتر باشد. برخی از پزشکان سوییسی تصور می‌کردند نوستالژی مثل سرماخوردگی یک بیماری قابل درمان است که زالوانداختن، مصرف تریاک و سفر به کوه‌های آلپ در سوییس می‌تواند نشانه‌های آن را درمان کند و برخی دیگر معتقد بودند نوستالژی «خود بیمار انگاری قلب» است و علت العلل تمام ناخوشی ها و کسالت های انسان است. این تشخیص نوستالژی را از یک بیماری درمان پذیر به شر قرن و درد گذر ناپذیر بشر تبدیل کرد.

یک قرن پس از چاپ مقاله ی هوفر، شرایط به گونه ای شد که تعداد مهاجران و سربازان دور از وطن به شدت افزایش یافت. در این میان گزارش هایی مبتنی بر بیماری جمعی سربازان بسیار جلب توجه میکرد و باعث نگرانی شده بود به گونه ای که نیروی نظامی به علت شیوع این بیماری تضعیف شده بود. در آن زمان پزشکان زیادی در تلاش برای درمان بیماری جسمی آنان بودند اما ثمره ای به همراه نداشت، این شرایط باعث برگشت به مقاله ی هوفر شد که دلایل بیماری را کاملا روحی و جدا از جسم میدانست، در این زمان پزشکان و به خصوص پزشکان ارتشی، تجربه بالینی بیشتری پیدا کرده بوند. آنها به تجربه آموخته بودند که چگونه این اختلال را تشخیص دهند و آن را روان درمانی کنندفرماندهان نظامی پس از مطالعه آن مقاله و پژوهش های پزشکان نو نتیجه ای رسیدند که سربازان خود را از هر کاری که خاطرات گذشته و زادگاهشان را برایشان زنده میکنه باز دارند! این کارها شامل: رقص های جمعی به همراه موسیقی سنتی، استفاده از وسایلی که با خود از زادگاه به همراه آورده بودند و ... شد! این اجبار از سمت نیروی بالادست برای سربازان در ابتدای کار گرچه سخت و ظالمانه بود اما بعد از مدتی باعث ریشه کن شدن بیماری روحی نوستالژی میان آنان شد و رفته رفته معنای نوستالژی به عنوان یک بیماری جسمی رنگ باخت و معنای یادمانه، خاطره انگیز و دریغ نگاشت جایگزین آن شد و از یک اصطلاح پزشکی تبدیل به اصطلاحی فلسفی و ادبی شد به صورتیکه در فلسفه؛ هالر در مورد آن مقاله‌ای در دانشنامه Diberot نوشت. روسو شرح داد که چگونه یک ملودی می‌تواند به صورت همه‌گیر برانگیزاننده میل شدید بازگشت نوستالژی در میان سربازان سوئیسی شود. کانت باور داشت که نوستالژی یک بیماری ناشی از تبعید نیست، بلکه فقر مسبب آن است و دارایی و موفقیت‌های اجتماعی می‌تواند آن را از بین ببرد.

و در ادبیات نوستالژی یک بیماری نبود بلکه به احساسات رمانتیک و غم دیر متولد شدن اشاره داشت. نوستالژی در زبان ادبی عصر رمانتیک فرانسه در آثار هوگو، بالزاک و بودلر معنای مختلفی به خود می‌گیرد. در آثار هوگو به معنی درد سوزان دوری از وطن؛ در آثار بودلر به معنی اشتیاق به سرزمین‌های بیگانه؛ اشتیاق برای چیزهای از دست رفته و سرانجام در آثار سارتر به معنی در حسرت یا اشتیاق هیچ بودن.

در آغاز قرن بیستم نوستالژی از یک سو به معنی بی‌وطنی جغرافیایی انسان سربیرون می‌آورد. «ژان ژاک روسو»، در مورد نوستالژی سربازان سوئیسی پس از شنیدن یک ملودی خاطره انگیز نوشته شده بود. مارسل پروست در رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» می‌نویسد که چگونه قهرمان داستانش پس از نوشیدن یک چای و نوشیدنی خاص به یاد گذشته و دوران کودکی‌اش همراه با عمه‌اش می‌افتد، گذشته شیرینی که در ان یک کودک خوشبخت بود و نه یک مرد بالغ بیزار از دنیا. می‌بینیم که بسیاری از آثار مهم ادبیات جهان نوستالژی را درون مایه کار خویش قرار داده‌اند. و اینگونه بود که نوستالژی آرام آرام راهی برای خود در دنیای هنر باز کرد و با موسیقی و سینما نیز آمیخته شد. یکی از مشهورترین فیلم‌های با این مضمون ساخته ی کارگردان روس آندری تارکوفسکی است که به تماشا نشستن این فیلم انسان را در موقعیت همزاد پنداری در دلتنگیِ بی پایانی نسبت به زادگاه قرار می دهد.

پی نوشت:

و در آخر خالی از لطف نیست که گوش سپرده شود به قطعه ای زیبا از یانی با طعمی ملس از نوستالژی.

زهرا فرشچیان, پژوهشگر علوم سیاسی 

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
حسین
| |
2018-11-02 21:59:32
سلام بر سرکار خانم فرشچیان . درباره ی نوستالوژی مختصر و مفید ، در عین حال تقریبا کامل نوشته اید.چه نیکوست ،آنکه دانسته های خود را به ذیگران هدیه کنیم . خدا قوت . پیروز باشید.
آخرین اخبار