کد خبر: 5331
تاریخ انتشار: 29 دی 1395 - 01:51
محسن نوری
مسخره و مضحک است که اتفاقی یکسان تفاسیر مختلف دارد در این‌طرف مرز ما می‌خندیم و آدرنالین می‌سوزانیم در آن‌طرف مرز چشمانی از ترس جان مضطرب می‌شود ...

فراتاب - گروه اجتماعی: دیروز حوالی عصر صدایی وحشتناک فضای مرکز شهر را ملتهب کرد همگان سراسیمه در جست‌وجوی منشأ صدا می‌گشتند احساس عدم امنیت در شهر پیچیده بود و فضای مجازی پر شد از تصاویر ویدئوهایی که از این‌سو آن‌سو دست‌به‌دست می‌شد و اخبار و شایعاتی فراوان یک کلاغ چهل کلاغ! اخبار موثقی هم در کار نبود که در دم بدانیم این قیل‌وقال‌ها برای چیست. تنها چیزی که مشخص بود صدای رگبار ضدهوایی بود که به دنبال یک شی پرنده‌ی ناشناس می‌گشت. فضای ملتهب شهر و قشر جوان که کنجکاوانه و با شور و هیجان به دنبال کشف علت بودند بسیار جالب به نظر می‌آمد  نسلی که طعم ناامنی ۸سال جنگ را نچشیده و بی‌خبر از آن دوران صرفاً برداشتی هیجانی از واقعه داشت. سال‌هایی را که جنگنده‌های عراقی در فاصله‌هایی نزدیک مردم  دزفول و اندیمشک و اهواز  را با خروار خروار بمب و موشک پذیرایی می‌کردند و مردم پایتخت که کابوس هرروز شبشان آژیر خطری بود که گاه و بی گاه درخطر بودن جانشان را یادآوری می‌کرد ... نسل گذشته که طعم چنین ناامنی‌هایی را چشیده‌اند صدای خوف آلود دیروز برایشان حکم آن مارگزیده‌ای را داشت که از ریسمان سیاه‌وسفید می‌ترسد و آن دوران هراسناک جنگ و آشوب را تداعی می‌کرد.صدای شلیک چند گلوله مارا ترساند.مارا کنجکاو کرد و حتی مارا در هیجان فرو برد ...صدای فرود بمب‌های خوشه‌ای بر سر مردم یمن انفجارهای گاه و بی گاه در عراق. صدای شکسته شدن دیوار صوتی در سوریه. بگذریم از اتفاقاتی که در گهواره‌ی امن اروپا می‌افتد. در منطقه‌ای زندگی می‌کنیم که این‌ها جزئی از زندگی عادی مردم شده  و نه دیگر برایشان هیجان‌انگیز است نه عجیب و نا مانوس. صدای انفجار و رگبار مسلسل همان‌گونه که برای ما صدای عبور و مرور ماشین‌ها عادی است آن‌ها هم‌چنین همانندسازی‌هایی دارند اما با طعم مرگ و خون...اینکه امروز امنیت فیزیکی  در جهانی ناامن  کالایی بس ارزشمند است  سخنی به‌گزاف نیست, اینکه در کشوری زیست می‌کنیم‌ که صدای شلیک چند گلوله برایمان هیجان‌انگیز بوده و راجع به آن طنزنویسی که کار ویژه‌ی فضای مجازی امروز است را بی‌نقص انجام می‌دهیم و قاه‌قاه می‌خندیم و دیگران را در شادی‌هایمان سهیم ؛کمی مسخره و مضحک است که اتفاقی یکسان تفاسیر مختلف دارد در این‌طرف مرز ما می‌خندیم و آدرنالین می‌سوزانیم در آن‌طرف مرز چشمانی از ترس جان مضطرب می‌شود . اینکه مفهوم امنیت نسبی است و ما وقتی آن را در ترازوی قیاس با ناامنی کشورهای هم‌جوار می‌گذاریم و بر خود مفتخر می‌شویم که توانسته‌ایم چنین فضایی را به دور تنش و آشوب ایجاد کنیم در وهله‌ی اول خوب و مطلوب است وکسی منکر زحمات متوالیان امر در این زمینه نیست  قدردانشان هستیم که چه در سال‌های جنگ تحمیلی از جانشان برای امنیت ما گذشتند و چه اکنون در آن‌طرف مرزها از حریم امنیت ما پاسدار می‌کنند. اما با تمام این‌ها آیا می‌شود گفت امنیت تَن را فراهم کنیم و مصون بداریمش از التهاب و تَنِش اما دیگر تعارف از امنیت را تقلیل دهیم و ناچیز انگاریم؟ بسیاری از نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌هایی که زمینه‌ساز ناامنی فیزیکی است را باید در عدم امنیت روانی . شغلی .تحصیلی و ناامنی‌هایی که در زیست اجتماعی افراد بدان بی‌توجهی می‌شود جست و کرد ... تا کجا باید  بنازیم  و مقایسه کنیم خود را با بحران ناامنی در جهان و خود را سرتر نشان دهیم اما در عوض عوامل بحران‌زا که در آینده همین دردانه افتخارمان را نیز با مخاطره‌ی جدی مواجه می‌سازد را بازتولید کنیم.... امنیت یک پکیجی چندوجهی است ساده‌انگارانه نکوشیم تا نشان دهیم صرفاً اینکه جانمان درخطر نیست خداراشکر.... باقی بماند در زمانی دیگر..

 

 

محسن نوری, دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار