فراتاب - گروه اندیشه: ژان بودریار اندیشمند صاحبنام پساساختارگرای معاصر در کتاب «وانموده و وانمایی» از جنگ خلیجفارس با عنوان «جنگی که هرگز رخ نداد» یاد میکند؛ بودریار فرانسوی برخلاف کارل مارکس که «شیوه تولید» و «نیروهای تولید» را بر منتهای اهمیت و تعینبخشی در جامعه مینشاند، معتقد بود پس از انقلاب اطلاعاتی اهمیت اقتصاد سیاسی به شدت رو به کاهش گذاشته و فاکتورهای جدیدی همچون رسانه ها و برسازی واقعیت جای آن را گرفته است. بدین ترتیب که در دنیای جدید رسانه ها درصدد القای تصاویری ازآنچه منافع گروهی آنها ایجاب میکند به افکار عمومی هستند. تصویری که بودریار آن را «فراواقعیت» (Hyperreality) میخواند و رسانه ها درصدد تحمیل آن به اذهان هستند.
این امر از طریق مصرف و بهویژه مصرف فرهنگی انجام میپذیرد، در واقع رابطه تولید که پیشتر در ساحت تولید کالاهای مادی تعینبخش طبقات و شئون جامعه بود اکنون در ساحت فرهنگی بیشترین میزان تأثیربخشی را یافته است. بودریار معتقد است در جنگ خلیجفارس عراق که کویت را اشغال کرده بود با حمله جنگندههای غربی به چند چاه نفت و بازتاب گسترده آن توسط رسانه ها احساس کرد که در جنگی گسترده با ابرقدرتهای جهانی گرفتارشده است و همین امر سرآغاز حس شکست درمیان نظامیان عراقی و پیش باخته دانستن خود شد، بهطوریکه عملیات طوفان صحرا تنها 41 روز به طول انجامید و ارتش عراق از واکنش و مقاومت جدی در برابر حملات عاجز ماند.
شاید گزاف نباشد اگر تصویری که رسانه های جهان از جنگ عراق ارائه میکردند را با انگارهای مقایسه کنیم که درباره احتمال پیروزی «هیلاری کلینتون» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در رسانه ها طرح میشد؛ این تصویر البته از دورهای که ترامپ به طور جدی خود را برای کاندیداتوری حزب جمهوریخواه مطرح کرد وجود داشت، شاید هیچ عقل سلیمی فکر نمیکرد که ترامپ بتواند بر «جب بوش»، «تد کروز» و «مارکو روبیو» غلبه کند و پا به رقابت اصلی با کاندیدای حزب دموکرات بگذارد. حضور ترامپ در رقابتها در ماههای اول بیشتر شبیه یک شوخی بود که به هیچ روی نمیشد آن را جدی تصور کرد. رسانه ها دیدگاههای نژادپرستانه و ضد زن وی را برجسته میکردند و اطلاعات او از اوضاع امنیتی آمریکا و جهان را به شدت مورد استهزا قرار میدادند؛ حتی رسانه های گروه های محافظه کار نیز ترامپ به دلیل دیدگاههای پوپولیستی وی او را عنصری نامطمئن میدانستند که تا سال 2005 سابقه علنی حمایت از حزب دموکرات را داشته و در حامی مالی کمپین انتخاباتی «بیل کلینتون» بوده است.؛ معتقد است ترتیبات امنیتی موجود باید موردبازنگری قرار گیرد و آمریکا سواری مجانی به طرفهای معاهدات امنیتی خود ندهد؛ معاهده «ترنس پاسیفیک» با ژاپن مورد تجدیدنظر قرار گیرد و آمریکا در ازای تولید امنیت برای شرکایش پول دریافت کند؛ اعراب خاورمیانه نقش بیشتری در حفاظت از امنیت منطقه خود برعهده گیرند و جنگ در سوریه تنها و تنها بر مقابله با داعش متمرکز شود. با این حال ترامپ توانست رقبای خود را یکی پس از دیگری کنار بزند و اتفاقاً آنچه او را برای افکار عمومی جذابتر میساخت همین سادگی و صراحت وی در بیان دیدگاههای نژادپرستانه و استثناگرایانه آمریکایی بود؛ شکاف سفیدپوستان و رنگینپوست و نیز آمریکایی اصیل و مهاجر روز به روز عمیقتر میشد و تعداد زیادی از سفیدپوستان را بهسوی ترامپ می کشید.
با جدی شدن خطر ترامپ و پیروزی نهایی وی بر همه کاندیداهای جمهوریخواه موضع رسانه ها نسبت به وی شدیدتر شد؛ برخی روزنامهها و رسانه های محافظه کار نیز علناً اعلام کردند که از رقیب ترامپ حمایت میکنند و به نظر میرسید ترامپ دست کم رأی یک سوم جمهوریخواهان را از کف داده است. روشن بود که رسانه های آمریکایی هرکاری میکنند تا ترامپ پیروز نشود. تصویرسازی رسانه ها از ترامپ در نظرسنجیها نیز به شدت بازتاب مییافت؛ درحالیکه یک ماه به انتخابات باقی بود فایل صوتی جدیدی از صحبتهای ترامپ درباره زنان توسط روزنامه واشنگتن پست منتشر شد که الفاظ رکیکی را نسبت به زنان به کار می برد، همزمان مشخص شد که یک فیلم کوتاه نیمه مستهجن نیز با حمایت مالی ترامپ ساختهشده است؛ این بمب خبری به سرعت رسانه های آمریکایی را درنوردید و باعث شد میزان اقبال نسبت به ترامپ به شدت کاهش یابد؛ بسیاری از اعضای شناختهشده حزب جمهوریخواه نظیر «کالین پاول»، «کاندولیزا رایس»، «جان مک کین» و «رند پال» به سرعت حمایت خود از ترامپ را قطع کنند و از وی بخواهند از کاندیداتوری انصراف بدهد از سوی دیگر رسانه نیز حملات خود را به ترامپ شدت بخشیدند و درنظرسنجیها نیز ستاره اقبال ترامپ رو به افول گذاشت. اختلاف ترامپ و کلینتون در برخی نظرسنجیها نظیر سی ان ان و موسسه ایپسوس به بیش از 10 درصد بالغ شد و به نظر میرسید همانطور که همچنان که رسانه ها میخواستند فراواقعیت به واقعیت مبدل شده و جمهوریخواهان نیز به واسطه ترس از بر باد رفتن ارزشهای خانواده و سنت و مذهب که در شمر اصول محافظهکاری هستند به آغوش کاندیدای دموکرات ها پناه آورده اند. حتی رند پال، رئیس جمهوریخواه مجلس نمایندگان اعلام کرد بود جمهوریخواهان باید به فکر استراتژی ای برای جلوگیری از شکست فاحش در انتخابات کنگره باشند تا کنگره هم همچون کاخ سفید به هیلاری کلینتون تقدیم نشود! آنچه از نظر بسیاری از تحلیلگران پنهان ماند اما تفاوت معناداری بود که در این برهه در میزان مشارکت مردم در نظرسنجیها به وجود آمده بود؛ تعداد افرادی که نظر خود را به عنوان جمهوریخواه ثبت میکردند به شدت کاهشیافته بود و طرفداران کلینتون رشدی سه درصدی را تجربه میکرد. در واقع مشخص بود که تعدادی از طرفداران کاندیدای جمهوریخواه که سابقاً در نظرسنجیها شرکت میکردند حالا دیگر رغبتی به ارائه نظر خود در طرفداری از شیطانِ مجسم آن روزها ندارند.
همین وضعیت در رفراندوم برگزیت نیز تکرار شده بود، پس از قتل بیرحمانه «جو کاکس» نماینده مخالف برگزیت مجلس عوام توسط یک ملی گرای افراطی که خود را طرفدار احیای بریتانیا میدانست، رسانه های مخالف برگزیت از جو احساسی ایجادشده بر علیه خروج از اتحادیه اروپا برای عقب راندن مخالفان خود استفاده کردند و نظرسنجیها نیز پیروزی قاطع مخالفان برگزیت را نشان می داد. طرفداری از برگزیت تا مدتی به طرفداری از قاتل و مخالفت با آن به نشانه انسانیت مبدل شده بود؛ به این ترتیب تعداد کسانی که در نظرسنجیها از برگزیت حمایت میکردند به شدت کاسته شد و در نبود حدود 10 درصد از هواداران برگزیت، همه نظرسنجیها به نفع مخالفان رقم میخورد؛ اما در جهان واقعی وضع به گونه دیگری پیش می رفت و مخالفان اتحادیه اروپا همچنان بر نظر خود مُصِر بودند؛ از سوی دیگر نیز برخی از طرفداران حضور در اتحادیه اروپا با دیدن نظرسنجیهای روزهای آخر که نشان از پیروزی آنها داشت دیگر چندان لزومی برای مشارکت جدی در رفراندوم نمی دیدند، زیرا خیالشان تقریباً راحت شده بود. همین شاخص که با عنوان شاخص بردلی مشهور شده احتمالاً درباره انتخابات آمریکا نیز موثر واقع شد و نظرسنجیهایی که عمدتاً پیروزی کلینتون را نوید میدادند در عالم واقع هرگز قرین با واقعیت نشدند. در واقع فراوقعیتی که رسانه ها برای افکار عمومی در نظر گرفته بودند، بیش از آنکه طرفداران ترامپ را تحت تأثیر قرار دهد، طرفداران کلینتون را فریفت! بهطوریکه میزان مشارکت سیاهپوستان در انتخابات 2016 نسبت به سال 2012 مجموعاً 12 درصد کاهش یافت و این امر زمینه را برای پیروزی ترامپ در ایالتهایی که اقلیتها در آنها بیش از آمریکاییهای اصیل هستند (همچون پنسیلوانیا و فلوریدا) مهیا ساخت! شاید سخن گزافی نباشد اگر نتیجه بگیریم یکی از عوامل مهم پیروزی ترامپ، عملکرد رسانه های مخالف او بود؛ در واقع این رسانه ها بودند که شوخی را جدی کردند!
منصور براتی، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه تهران