به گزارش فراتاب، «الیف شافاک» نویسنده ترک که در دنیا چهرهای شناختهشده است، در کار جدیدش داستان زندگی سه دختر، یکی گناهکار، یکی معتقد و دیگری گبر را روایت کرده. آخرین رمان «شافاک»، «سه دختر حوا» نام دارد. او در مصاحبه جدیدش با روزنامه «حریت» ترکیه – که البته قبل از کوتای نافرجام اخیر در این کشور بوده – از سوژه این رمان، وضعیت کنونی جامعه ترکیه، تروریسم، افراطگرایی و رویدادهای تلخ جهانی صحبت کرده است.
شخصیت اصلی رمان «نازپری نالبنتوغلو» که عزیزانش او را «پری» صدا میکنند، از دید خانواده و دوستانش یک «آدم خوب» است. آیا ممکن است همیشه آدم خوبی بود؟
چیزی به نام خوبی مطلق وجود ندارد. این یک توهم است. در حقیقت، همه ما نقصها و اشتباهات خودمان را داریم. غیرممکن است تمام جنبههای منفیمان را پاک کنیم. آگاهی از آنها مسألهای حیاتی است. «خودتان را بشناسید»؛ این شعاری خوب و جهانی است.
داستان «پری» را میشود به عنوان داستان کشور ترکیه خواند. این چهجور داستانی است؟
شخصیت اصلی «پری» نام دارد. او کوچکترین بچه «نالبنتوغلو» هاست. پدرش یک کمالیست صفت و سخت، سکولار و مردی حساس است که از تحصیل و روشنفکری دخترانش حمایت میکند. مادرش اما برعکس است. «سلما هانم» زنی جدی و به شدت مذهبی است. در این خانه و زیر یک سقف دائما تنش وجود دارد. بدون شک «پری» دختر پدر است. اما حد وسط نیست و سعی نمیکند در فاصله مساوی از دو سو قرار بگیرد. او عاشق پدرش است. در عین حال تلاش میکند با مادرش ارتباط برقرار کند و سوالات زیادی در مورد هویت، خدا، ایمان و جنسیت دارد. تردید او، اگر نگوییم سردرگمی او، پژواکی است از سردرگمی ترکیه درباره مسأله هویت. سردرگمی: این بهترین کاری است که ما ترکها از پسش برمیآییم.
ما در ترکیه نکات ظریف بسیاری را از دست دادهایم و دیگر دقیق فکر نمیکنیم. به طور مثال مردم به راحتی «ایمان» را با «مذهب» قاطی میکنند. در حالی که باور به مذهب مربوط نیست. به هیچ وجه. نوشتن یک کتاب، عاشق شدن یا نقل مکان به شهری دیگر، همگی اعمالی هستند که از روی باور و ایمان انجام میشوند. ما در زندگی به ایمان نیاز داریم و همینطور به تردید. نیاز داریم به حقایق شک کنیم، خودمان را زیر سوال ببریم و در برابر مسائل جدید باز برخورد کنیم. ایمان و تردید را به طور برابر و توامان نیاز داریم. حرف زدن در مورد چنین چیزهایی در جامعهای که خیلی از ظرافتها را از دست داده، برایم سخت است.
اگر دائم در ترکیه زندگی میکردید، نوشتن این کتاب برایتان سخت میشد؟
کلمات در ترکیه سنگین هستند. هر روزنامهنگار، نویسنده، هر شاعر و آدم دانشگاهی این را میداند. به خاطر کلمات ممکن است یکشبه از ما شکایت شود، محاکمه شویم، چهرهمان در روزنامهها مخدوش شود و مورد هجمه رسانهها قرار گیریم. نوشتن و حرف زدن نقادانه در ترکیه دارد سخت و سختتر میشود. فضا، فضای ارعاب و توهم توطئه است. هر کس که چیزی انتقادی میگوید، بلافاصله برچسب «خائن» و «ابزار قدرتهای غربی» میخورد. یک نوع خودسانسوری گسترده هم دیده میشود که یک مقوله دشوار است. چند نفر از میان تحصیلکردگان به خودسانسوری آگاهند؟ اما مسلما این مسأله وجود دارد.
به آنها که معتقدند موضوع کتابتان تقریبا معمولی است، چه میگویید؟
این، داستان جستوجوی یک زن برای رسیدن به عشق، ایمان، خدا، هویت و خوشبختی است. «سه دختر حوا» کتاب معاصری است که به برخی از مسائل مهم زمان ما میپردازد. نقد تندی از جامعه ترک و بورژوازی هم در این اثر وجود دارد. یکی از فصلها «شام آخر بورژوازی ترکی» نام دارد. من پیشتر هم میتوانستم این رمان را بنویسم، چون به نوعی درون من انباشه شده بود. راستش را بگویم، اگر اول به زبان ترکی آن را مینوشتم شاید احساس آزادی و رهایی منتقدگونه نمیکردم. بنابراین به انگلیسی نوشتم.
«پری» در خانوادهای که با هویتها و باورهای مختلف از هم جدا شده، رشد پیدا کرده. ما خانوادههای اینچنینی را میشناسیم؟
طی سالها من خانوادههای ترک زیادی را که کاملا شبیه خانواده «پری» هستند دیدهام و با آنها آشنا شدهام. برخورد ایدئولوژیها و جهانبینیهای متضاد زیر یک سقف، برخورد و همزیستی در کنار هم. یک عموی کمالیست، پسرعمویی که حامی حزب عدالت و توسعه است و غیره و غیره. در تمام خانوادههای ما ملیگراها، آزادیطلبها و چپها و محافظهکارها وجود دارند. اما امروزه خیلی دوقطبی شده. ما به اقلیتنشینهای ذهنی تبدیل شدهایم. من این را ناسالم میدانم. اسلامگراها و ملیگرایان افراطی هر دو یک ذهنیت متعصب دارند که در این شعار خلاصه میشود: «یا دوست داشته باش یا برو.» آنها میگویند افرادی با ذهن انتقادی باید این کشور را ترک کنند. این خیلی وحشتناک است. آنچه ترکیه نیاز دارد، تقویت فرهنگ همزیستی است که تنوع را دربربگیرد.
چرا در این کتاب فاشیسم را به «شکر نعناع» تشبیه کردهاید؟
اگر فاشیسم طعمی داشت، یک نوع جوهر نعناع خشک تند بود. یک پاکی استریل، یکپارچگی مطلق. این همان چیزی است که رژیمهای دیکتاتوری به دنبالش هستند؛ یکسانی اجباری، پاکی تحمیلشده از بالا. به همین خاطر است که آنها اینقدر خطرناک هستند.
حمله تروریستی ۲۸ ژوئن در فرودگاه «آتاتورک» استانبول بار دیگر ترکیه را تکان داد. پاریس، بروکسل، آنکارا، استانبول، بغداد و … . چه اتفاقی دارد میافتد؟
حمله به فرودگاه استانبول عملی وحشتناک، بیرحمانه و نفرتبرانگیز بود. مردم بیگناه با بیرحمی کشته شدند. من عمیقا تکان خوردم و ناراحت شدم. به عنوان شهروندان جهانی ما باید یکپارچه علیه هر گونه تروریسم و تعصب در میهنپرستی بایستیم. هیچ چیز در دنیا خطرناکتر از متعصبی مذهبی نیست که فکر میکند میتواند ذهن خدا را بخواند و فکر میکند او و فقط او، محبوب خداوند است.
پاریس، بروکسل، آنکارا، اورلاندو، استانبول و… . افراطگرایان از انزواگرایی، تنفر، کلیشههای فرهنگی و شکافهای ادراکی سود میبرند. ما باید انسانیت را در مقابل افراطگرایان و همدردی را علیه تنفر بارور کنیم. باید روی شکافهای ادراکی و فرهنگی پل بزنیم. افراطگرایان میخواهند ما را به هویتهای تنها و ساکن تقلیل دهند. ما باید از تعلقات متعدد و انسانیت مشترکمان دفاع کنیم.
ما شهروندان در شبکههای اجتماعی واکنش نشان دادیم. چند پیام میفرستیم و بعد به زندگی عادیمان برمیگردیم. چه دارد بر سر ما میآید؟
ترکیه، جامعه فراموشی جمعی است. ما در هیچ حسی تداوم نداریم. حافظه خوبی نداریم. همیشه هم همینطور بوده است. ارتباطمان با گذشته همیشه پر از گسست بوده است. اما در سالهای اخیر یک چیز دیگر اتفاق افتاده است. تنشهای سیاسی و دوقطبی شدن افراطی مسائل را بدتر هم کرده است. زمان با تمام سرعت در ترکیه میتازد. هر روز یک اتفاق جدید میافتد. رسواییهایی که در هر کشور دیگری چندین ماه موضوع بحث میشوند، در ترکیه در عرض چند روز به فراموشی سپرده میشوند. وقتی اتفاق غمانگیز میافتد، ما سوگواری میکنیم و دربارهاش حرف میزنیم اما هفته بعد برای چیز دیگری گریه سر میدهیم. مثل این است که زمانی برای تعمق و تحلیل وجود ندارد. در نتیجه ما به طور رو به افزایشی داریم بیحس و مرعوب میشویم. من این را نه تنها غمانگیز، بلکه خطرناک میدانم.
شما در لندن زندگی میکنید. وقتی از خارج نگاه میکنید، آیا نگران شرایط ترکیه میشوید؟
تصویر ترکیه در غرب طی سالهای اخیر تاحد زیادی تغییر کرده و این تغییر در جهت مثبت نبوده است. این خیلی هم تعجببرانگیز نیست، چون دموکراسی در ترکیه به سرعت در حال پسرفت است. سالها پیش، این کشور را به عنوان فانوس دریایی امید میدیدند. حالا دیگر اینطور نیست. یکی از بزرگترین اشتباهات نخبگان سیاسی، قاطی کردن دموکراسی با اکثریتگرایی بود. در حالی که دموکراسی خیلی بیشتر از یک صندوق رأی است. دموکراسی به جدایی واقعی قدرتها، حکمفرمایی قانون، آزادی بیان، رسانه آزاد و متنوع، حقوق زنان و … است. اگر تو هیچ یک از اینها را نداری پس اکثریتگرایی داری، نه یک دموکراسی درست.
*****
«الیف شافاک» نویسنده 44 ساله متولد استراسبورگ فرانسه با اصالتی ترکیهای است. او تاکنون چندین اثر داستانی و مقاله به نگارش درآورده و جوایز متعددی را کسب کرده است. «شافاک» در سال 1998 با رمان «پنهان» برنده جایزه «رومی»، که به بهترین اثر ادبیات عرفانی ترکیه تعلق میگیرد، شد. او نشان شوالیه را که از مدالهای فرهنگی کشور فرانسه است دریافت کرده و بارها به فهرست نهایی و اولیه جوایز جهانی از جمله جایزه ادبیات داستانی زنان «اورنج» (بیلیز)، جایزه دستاوردهای زنان آسیایی، «ایمپک دوبلین»، ادبیات داستانی مستقل بریتانیا، جایزه بینالمللی روزنامهنگاری و … راه پیدا کرده است.
منبع: ایسنا