فراتاب – گروه بینالملل: پروفسور استیون هاوکینگ بریتانیایی که با شهرت علمیاش درباره نظریه سیاهچالهها و جاذبه کوانتوم شناختهشده، چندی پیش گفته بود: "طرز چگونگی کار جهان و کائنات را میفهمم اما علت محبوبیت دونالد ترامپ را درک نمیکنم." هضم محبوبیت این کاندیدای پرسر و صدای جمهوریخواه که میخواهد لقب "دیوانه" را به خود بگیرد یا به گفته بعضیها "یک دلقک" و "عوامفریب" باشد یا یک مرد جسور "وطنپرست"، نهتنها برای هاوکینگ فیزیکدان، بلکه برای بخش بزرگی از مردم و رسانهها، تحلیلگران و سیاستمداران، قابلدرک نیست. اما با توجه به کنشهای رفتاری و گفتاری وی، آنچه اهمیت دارد، القاب و صفاتی نیست که به این پدیده انتخاباتی نسبت میدهند، بلکه نکته قابلتأمل درباره وی این است که دونالد ترامپ تنها نیست و حامیان و طرفداران بیشماری دارد که مشتری ایدهها و تفکرات وی هستند. بنابراین با توجه به حجم قابلتوجه طرفداران پرشور، هیاهوها و تشویقهای وجدآوری که در حمایت از سخنان و برنامههای ترامپ دیده میشود، تحقق خواستههای بخشی از جامعه آمریکایی در حال حاضر توسط این مجری سابق برنامههای تلویزیونی، نمایندگی میشود.
این رخداد مهم در ساختار اجتماعی آمریکا بهسادگی عملی نیست. تردیدی وجود ندارد که برنامههای ترامپ تلفیق هوشمندانهای از نومحافظهکاری و راستگرایی عریان را در خود دارد. پس طبیعی به نظر میرسد که برای بسیاری از نژادگرایان و افراطیهای ناراضی آمریکایی که شرایط امروز را به کام خود نمیبینند و در رویای بازگشت گذشته باشکوه آمریکایی به سر میبرند، جذبه داشته باشد. اما در چنین شرایطی برای فهم محتوای رویکردهای انتخاباتی ترامپ، پرسشی که پاسخ آن ضروری به نظر میرسد این است که این مرد پرسروصدا انگشت خود را بر روی کدام نقطه حساس جامعه آمریکایی گذاشته؟ منظور از عظمت و اصالت ازدسترفته که وی قصد بازگرداندن آن را دارد چیست؟ چه بلایی بر سر آمریکای باشکوه گذشته آمده و ترامپ با کدامین ابزار قصد احیای این کشور ازدسترفته را دارد؟
با توجه به مختصات جامعه کنونی آمریکا و تحلیل محتوای سخنان ترامپ، یکی از بارزترین سازوکارهایی که دونالد میلیاردر بر آن تأکید دارد و این اقدام را بهدرستی و ظرافت بهپیش میبرد، تأکید بر هویت آمریکایی (American identity) است. مبحثی که برای بخشی از آمریکاییان سنتی از مردم عادی تا صاحبنظر، از اهمیت فزایندهای برخوردار است. هویتی که به گفته بسیاری، از گذشته تاکنون دارای ثبات نبوده و تحولات شگرفی به خود دیده است. این پروسه تدریجی اما تأثیرگذار تغییر هویت، در بطن خود دارای دودسته عوامل داخلی و خارجی است که در داخل به رویکرد لیبرالها مربوط است و در خارج، به مقولههایی همچون مهاجرت، زبان، زادوولد و تغییرات نژادی. متغیرهایی که همگی در کنار هم موجب تهدید هویت آمریکایی شده است و طیفی از مردم این کشور پهناور را نگران اصالت اجتماعی خود کرده و ترامپ را نیز آماده بهرهبرداری از چنین فضایی، تا بهوسیله آن قالبی از مشروعیتسازی مدرن را برای خود فراهم آورد.
هویت آمریکایی؛ ملی یا فراملی؟
یکی از مهمترین عواملی که هویت آمریکایی را تهدید میکند، چالش مهاجرت به این کشور است. اقدامی که از دیرباز جریان داشته، اما خطرات آن از حدود دهه 60 به بعد پدیدار گشت. مقوله مهاجرت که در بطن خود، تبعات فراوانی را میآفریند، اندکاندک بر ذات هویت اجتماعی آمریکاییان چنان تأثیری گذاشت که بعضی از متخصصین امر در حال حاضر، آمریکا را به این سبب، کشوری چندتکه میدانند که تکثر فرهنگی مشهود در آن، مانع از یکپارچگی لازم شده و در خالص بودن هویت آمریکایی تردید میآفریند. تاجایی که طیفهای زیادی در لایههای اجتماعی آمریکا نمیدانند در پاسخ به این سؤال که آیا یک آمریکایی هستند یا خیر، پاسخ قاطعی داده و هویت ملی خود را با شاخصهای فراملی بسنجند.
آن هویت و فرهنگی که توسط مهاجرین در معرض تهدید قرار دارد، چند متغیر مشخص را در خود جا داده؛ ازجمله فرهنگ پروتستانتیسم، سفیدپوست و زبان. حالآنکه تمامی این متغیرها با گذر زمان و شرایطی که بر ساختار فضای فرهنگی آمریکا حکمفرماست، دستخوش تغییر شده است. از یکسو رویکرد پروتستانی که ترکیبی از فرهنگ و مذهب را ارائه میدهد، با تفسیری منحصربهفرد از دین، سختکوشی و شکوفایی اقتصادی و سرمایهداری را بنمایه اصلی برنامههای خود میداند. از سوی دیگر نژاد سفید را که کل آمریکا را متعلق به خود میداند و از دیرباز قائل به پذیرش نژادی با رنگ و شمایل دیگر در میان خود نبودند و نیز بحث زبان یعنی انگلیسی آمریکایی را بهعنوان زبان اصلی ایالتها برگزیدند، اما آیا همه این متغیرها پایدار ماندهاند؟
واقعیت غیرقابلانکار این است که از دهه 60 به بعد، به سبب افزایش مهاجران، تغییرات جمعیتی و درآمیختگیهای فرهنگی، یک همانندسازی ساختاری را در آمریکا به وجود آورد که موجب نارضایتی بسیاری از کسانی شد که خواهان دست نخوردن سطح همسان و یکپارچه هویت آمریکایی بودند. هویت مذکور بهمرور در معرض شکاف و اختلاط با دیگر هویتها قرار گرفت و این امر تبعات متعدد دنبال خود به همراه آورد. به عبارتی، متغیرهای هویتساز آمریکا پایدار نماندهاند. از یکسو تحقیقات دموگرافیک در آمریکا نشانگر این است که برای مثال لاتین تبارهایی که به آمریکا مهاجرت کردهاند تأثیرات شگرفی در تقسیمبندی جمعیتی آینده کشور خواهند گذاشت. اینها بزرگترین اقلیت نژادی در آمریکا هستند که در 2012 بهتنهایی 17درصد جمعیت را تشکیل میدهند. درحالیکه نه سفیدپوست و نه پروتستان هستند، زادوولدی بیشتر از آمریکاییان دارند، و بر اساس بررسیها تا 2060 جمعیت خود را دو برابر خواهند کرد.لاتین تبارها بزرگترین اقلیت نژادی در آمریکا هستند که در 2012 بهتنهایی 17درصد جمعیت را تشکیل میدهند. درحالیکه نه سفیدپوست و نه پروتستان هستند، زادوولدی بیشتر از آمریکاییان دارند، و بر اساس بررسیها تا 2060 جمعیت خود را دو برابر خواهند کرد.
بر همین اساس تا سال 1988 حدود 85 درصد از آمریکاییان را سفیدپوستان یکدست تشکیل میدادند و لاتین تبارها حدود 4 درصد و آسیاییها نیم درصد جمعیت این کشور را شامل میشدند. اما از دهه 90 به اینسو، سفیدپوستان تا 63درصد کاهش پیداکردهاند و آسیاییها 5درصد افزایش و با این سرعت کاهشی، آمریکاییان سفیدپوست جمعیت غالب خود را تا سال 2060 به 43درصد خواهد رساند!
تردیدی نیست که این تغییرات در ترکیب جمعیتی بهتنهایی صورت نمیگیرد و به دنبال آن تحولات زبانی- فرهنگی نیز به شکلی خزنده در حال وقوع است. عاملی که در این میان کمک شایانی به چالشهای هویتی در این حوزه میکند، پیشرفت تکنولوژی و گسترش ابزار ارتباطی است.
ورود یک مهاجر به آمریکا تا 6دهه پیش بهدشواری امکانپذیر بود. درزمان ورود در پذیرش زبان کشور میزبان یک اجبار اجتماعی در میان بود و چارهای جز قبول مؤلفههای فرهنگی آمریکا وجود نداشت. اما شرایط امروز متفاوت با احوالات دیروز آمریکاست. از یکسو مهاجرین دارای نوعی پافشاری محلی بر زبان خود شدهاند و این امر به دوزبانه شدن آنها انجامیده، تاجایی که تا سال 2008 تنها حدود 80 درصد جمعیت آمریکا به زباناصلی انگلیسی – آمریکایی صحبت میکردند و بقیه را زبانهای اسپانیایی، چینی یا اروپایی تشکیل میدادند. از سوی دیگر تا پیشازاین مهاجرین نوعی وفاداری به مرکز جدیدی که به آن واردشدهاند، احساس میکردند. درحالیکه در چند دهه اخیر تازهواردها دیگر الزامی به هماهنگ کردن خود با فرهنگ آمریکایی ندیده و اصراری بر این تطابق هویتی ندارند.
سمیرا فرخ منش، دانشجوی دکتری علوم سیاسی و پژوهشگر مسائل آمریکا