کد خبر: 1427
تاریخ انتشار: 15 اردیبهشت 1395 - 00:00
خاستگاه داعش در مرکز پژوهش های استراتژیک خاورمیانه بررسی شد:
هر چند عده ای از تحلیل گران بر این باورند که تشکیل و برساختن گروه های تروریستی، جزیی از برنامه های غرب به منظور مهار و در کنترل قرار دادن این منطقه ژئواستراتژیک است، اما لزوم زیر سوال بردن این امر به عنوان یک علت امری اجتناب ناپذیر جلوه می کند.

فراتاب- محمدرضا ستاری، تحولات خاورمیانه به عنوان یکی از سیاسی ترین مناطق جهان در طول یک قرن گذشته، همواره یکی از تاثیرگذارترین نقش ها را در عرصه راهبرد و سیاست های بین الملل ایفا کرده است. در این میان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از بین رفتن نظام دو قطبی و تبدیل آمریکا به عنوان قدرتی هژمون در عرصه تحولات جهانی و همچنین حملات این کشور به افغانستان و عراق پس از حملات یازده سپتامبر، سیر وقایع در این منطقه که به سبب مداخلات فرامنطقه ای هیچگاه روند طبیعی طی نکرده است را به یکی از پیچیده ترین معادلات در عرصه روابط بین الملل تبدیل نموده است.

در همین راستا، با شروع تحولات موسوم به بهار عربی که از شمال آفریقا آغاز و دامنه آن به قلب خاورمیانه نیز سرایت کرد و متعاقب آن بروز گروه های تروریستی نظیر داعش و جبهه النصره که بر مراتب از خاستگاه خود یعنی القاعده و طالبان خشن تر بودند این منطقه را به عنوان نبض انرژی جهان بیش از پیش درگیر خشونت و ناآرامی های  بی سابقه ساخت. یکی از بنیادی ترین پرسش هایی که امروز به ذهن متبادر می شود، این است که این حجم از خشونت و کشتار آن هم در میان مسلمانان که همواره در اصول اساسی دین اسلام دعوت به برادری و اتحاد شده اند، بر چه مبنا و اصولی صورت می گیرد.؟

هر چند عده ای از تحلیل گران بر این باورند که تشکیل و برساختن این گروه ها جزیی از برنامه های غرب به منظور مهار  و در کنترل قرار دادن این منطقه ژئواستراتژیک است، اما لزوم زیر سوال بردن این امر به عنوان یک علت امری اجتناب ناپذیر جلوه می کند. قطعاً تا عواملی در داخل یک مجموعه سبب ساز بروز تحولاتی این چنین نباشد، عوامل خارجی و مصنوعی توان این همه تاثیرگذاری در معادلات را نخواهند داشت.

در همین خصوص، با توجه به ضرورت پیگیری و بررسی علل بوجود آمدن گروه های تروریستی نظیر داعش به عنوان رکنی اساسی در  جهت مقابله و از میان برداشتن این بحران، گروه روندهای فکری مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک خاورمیانه به مدیریت دکتر قدیر نصری، میزبان پرفسور عباس عدالت استاد امپریال کالج انگلستان بود تا از منظری متفاوت تر، به بررسی خاستگاه و علل بوجود آمدن گروه های رادیکال و خشن تروریستی در منطقه خاورمیانه بپردازد.

ریشه خشونت ها در کجاست؟

پرفسور عدالت در ابتدای سخنان خود با مطرح کردن این پرسش که ریشه خشونت ها در میان گروه هایی همچون طالبان، القاعده و داعش در کجاست؟ گفت: در غرب ریشه این مسایل را در اسلام هراسی عنوان کرده و به آن دامن می زنند. تا کنون تمام بحث ها در رابطه با ریشه جهادگرایان دال بر این است که پایه آنها در اسلام است، اما من این امر را به چالش می کشم و در این گفتمان سعی دارم تا ریشه جهادگرایی و خشونت ها در منطقه را به حمله مغول نسبت دهم.

وی افزود: در ابتدا می خواهم از یک مقوله مهم روانشناسی بنام مکانیزم دفاعی غیر آگاهانه استفاده کنم. این مکانیسم عنوان می کند که اگر مورد خشونت قرار بگیریم و همزمان از آگاهی نیز برخوردار نباشیم، سعی خواهیم کرد که با خشونت ورزان همسانی کنیم. در این میان بخصوص وقتی پای جان در میان باشد، زمانی که مانند مهاجم می شویم، خواهیم توانست ترس از مهاجم را نیز کاهش دهیم. در روانشناسی با آمدن واژه آسیب شناسی بعد از سانحه، می توان اینگونه عنوان کرد که پیش انگیختگی و تفکر دوقطبی از عوامل اصلی آسیب دیدگی محسوب می شود.

وی با بیان نمونه هایی از این وضعیت اظهار داشت: نسل کشی یهودیان در اروپای شرقی و آلمان سبب ساز بروز جنبشی تروریستی بنام صهیونیسم شد. همینطور بمباران آمریکا در کامبوخ عاملی مهم در بوجود آمدن نسلی از رزمندگان بنام خمرهای سرخ گردید که آن همه جنایت را در کشورشان مرتکب شدند.

من بر اساس فرضیه فاجعه زدگی به این نتیجه رسیده ام که در قرن 13 میلادی حمله مغولان ، نقطه عطفی در تاریخ ایران و اسلام بوده است و برای اولین بار با پیشرفت هایی که در علوم روانشناسی در مورد آسیب دیدگی پس از فاجعه مطرح می شود، می توانم اشکال جدیدی از خشونت بی سابقه در تاریخ سیاسی- اجتماعی منطقه را بررسی کنم.

وی با اشاره به مقدمه بحث خود در نسبت دادن خشونت های داعش به عاملی بنام حمله مغول گفت: وقتی به زندگی چنگیز خان نیز نگاه می کنیم، محیط زندگی او را سرشار از خشونت می یابیم. مغولان در آن زمان به عنوان اقوامی نیمه وحشی، در محیطی سراسر خشن و انتقام جویانه زیست می کردند. چنگیز خان نیز توانست با همین سوابق و تفکرات دو قطبی لشگری مدرن در زمان خود فراهم سازد که با کار تیمی نیمی از جهان آن روز را فتح کرد.

عدالت با مطرح کردن این پرسش مبنی بر اینکه اثر این حمله به تمدن اسلامی چه بود و چگونه شد که پس از آن تمدن اسلامی رو به سراشیبی سقوط رفت؟ اظهار داشت: من بر اساس فرضیه فاجعه زدگی به این نتیجه رسیده ام که در قرن 13 میلادی حمله مغولان ، نقطه عطفی در تاریخ ایران و اسلام بوده است و برای اولین بار با پیشرفت هایی که در علوم روانشناسی در مورد آسیب دیدگی پس از فاجعه مطرح می شود، می توانم اشکال جدیدی از خشونت بی سابقه در تاریخ سیاسی- اجتماعی منطقه را بررسی کنم.

وی تاکید کرد: کشتارهای جمعی در تاریخ قبل از مغول سابقه نداشته است. بعد از این تاریخ است که ما در کشور خودمان شاهد جنگ ها حیدری- نعمتی بوده ایم. این جنگ ها نه بخاطر قدرت بوده و نه ثروت و تاریخ اجتماعی کشور ما را برای 5 قرن درگیر خود ساخته است.

علل ناتوانی در دفاع از منافع ملی

وی با اشاره به خشونت های اعمال شده در اینگونه برخوردها گفت: همین آسیب دیدگی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و از طریق خشونت های خانوادگی، سیاسی و اجتماعی نمود پیدا می کند و در آن دینامیسم آسیب دیدگی باز تولید می شود. از نظر من ناتوانی ما در دفاع از منافع ملی در طول 200 سال گذشته و به زوال رفتن تمدن طلایی اسلامی، بر اثر حمله مغولان و خشونت هایی بوده که در راستای این حمله ایجاد شده است.

وی در ادامه صحبت های خود با اشاره به رشد و گسترش خشونت ها در قالب افراطی گری افزود: البته در این میان نقش غربی ها را نیز در گسترش خشونت ها نباید نادیده گرفت. بوجود آمدن اسراییل، اشغال سرزمین های اسلامی و تهاجمات نظامی نمونه ای از این نقش می تواند قلمداد گردد. باید توجه داشت که بمباران مواضع طالبان در افغانستان و پاکستان و همچنین حمله به داعش نه تنها از محبوبیت آنها نکاسته بلکه خود CIA  نیز اذعان کرده که در جنگ تبلیغاتی علیه آنها شکست خورده اند.

این استاد دانشگاه امپریال کالج گفت: هر چند جهادگرایی در این فضا بوجود آمده است، اما ریشه های اعتقادی آنرا باید در منطقه جستجو کرد و متاسفانه تاکنون هیچ مطالعه مبسوطی در مورد ریشه های تفکری تروریسم بوجود نیامده است.

وی در ادامه با نام بردن از ابن تیمیه به عنوان نظریه پرداز جهادگرایی به بررسی ریشه های اعتقادی این شخصیت مهم در جهان اسلام پرداخت و اظهار داشت: وی افراطی ترین تعبیر از اسلام را ارائه کرده و باید بدانیم که تکفیری ها از بنیان فتاوی وی، سایرین را تکفیر می کنند. هر چند برخی معتقدند که از سخنان ابن تیمیه سوء استفاده شده است، اما وی در زندگی شخصی خود نیز جهت گیری های خشونت آمیزی داشته است.

عدالت در ادامه به بررسی زندگی و محیط رشد و نمو ابن تیمیه پرداخت و اظهار داشت: وی در سال 661 هجری قمری یعنی درست 5 سال پس از تسخیر بغداد توسط مغولان در منطقه حران در جنوب ترکیه به دنیا آمده است. این منطقه که یکی از مناطق مهم دینی در آن دوران بود، دائماً مورد هجوم و تاخت و تاز مغولان قرار داشت و ابن تیمیه در 7 سالگی از وحشت حمله مغولان به همراه خانواده خود به دمشق فرار کرده است. در این میان ابن کثیر از شاگردان ابن تیمیه می گوید در حال فرار به سمت دمشق گاری آنها در گل فرو رفته و چیزی نمانده بود که تمام خانواده وی توسط مغولان قتل عام شوند.

درباره ابن تیمیه عنوان می شود که وی دارای هوش و ذکاوتی خارق العاده بوده و از کودکی خود را با حضرت موسی (ع) مقایسه می کرده است. وی همچنین تمام احادیث نبوی و قرآن را نیز از بر بوده و ضمن آشنایی با تمام مکاتب و مذاهب گوناگون سعی در یادگیری سایر علوم زمانه خود را نیز داشته است.

وی افزود: تمام کتاب ها حکایت از وحشت زدگی ابن تیمیه از این فاجعه دارد و وی همواره در آرزوی گرفتن انتقام از مغولان بسر می برده است. این شخصیت متضاد که از یکسو با مردم همدردی کرده و از سوی دیگر گمان می کند که می تواند از مغولان انتقام بگیرد باعث شد تا روندی دوگانه بر زندگی ابن تیمیه حاکم شود.

پرفسور عدالت ادامه داد: درباره ابن تیمیه عنوان می شود که وی دارای هوش و ذکاوتی خارق العاده بوده و از کودکی خود را با حضرت موسی (ع) مقایسه می کرده است. وی همچنین تمام احادیث نبوی و قرآن را نیز از بر بوده و ضمن آشنایی با تمام مکاتب و مذاهب گوناگون سعی در یادگیری سایر علوم زمانه خود را نیز داشته است. این شخصیت استثنایی در سن 23 سالگی بجای پدر مفسر قرآن در مسجد بزرگ دمشق می شود. همچنین در زندگانی خود بسیار پرهیزکار و غیر مادی بوده و هر چه از دارایی و مال را نیز که کسب می کرد بین فقرا تقسیم می نموده است. وی همچنین در تمام عمر خود هرگز مزدوج نشد و کنیزی هم اختیار نکرد.

وی با بیان اینکه ابن تیمیه به واسطه تندروی هایی که داشت بارها زندانی شد گفت: ابن تیمیه علیرغم فتواهای تندی که علیه برخی از افراد و اشخاص صادر می کرد، نظریات روشنگرانه ای نیز اتخاذ می کرد، به خصوص در مورد زنان و اینکه زنان در فعالیت های اجتماعی باید شرکت داشته باشند. به همین سبب در مراسم تشیع جنازه وی دها هزار نفر از جمله زنان شرکت باشکوهی داشتند. وی همچنین در زندگانی خصوصی خود نیز بسیار فردی شجاع و با شهامت بود و در مقابل قدرتمندان آن زمان بدون هیچ واهمه ای نظرات خود را بیان می کرد. در مقابل صفات پسندیده ای که ابن تیمیه از آن برخوردار بود، صفات نکوهیده ای نیز می توان در این فقیه سراغ گرفت. می گویند که وی همواره در بحث ها دشنام می داد و کلمه کفر از لغات رایج در مکالمات وی بود. الذهبی حدیث شناس معروف اسلامی در مورد ابن تیمیه می گوید: علت تنفر مصری ها از ابن تیمیه به سبب شهرت پرستی و غیر اجتماعی بودن وی است.

پرفسور عدالت در ادامه گفت: ابن تیمیه باور عمیقی در جهت نجات اسلام از فساد و مغولان در خود می دید و در نامه ای که از زندان به مادرش می نویسد بروی این نکات تاکید می کند. علت مخالفت و دشمنی ابن تیمیه با شیعیان نیز در این موضوع بود که وی باور داشت، خواجه نصیرالدین طوسی و شیعیان تسهیل کننده حمله مغولان به سرزمین های اسلامی بوده اند. در اینجا به باور من شیعیان و ایرانی ها وظیفه دارند که برای حل و فصل قضیه فرقه گرایی بروی این مساله تحقیقات جامع انجام داده و باطل بودن این نظریه را ثابت کنند.

عدالت گفت: ابن تیمیه پس از مسلمان شدن غازان خان ایلخان بزرگ مغول همواره آنان را به داشتن عقاید شمنی متهم کرده و آنان را کافر می دانست. به همین دلیل است که وی همواره از مملوکان در مقابل با مغول حمایت می کرده و بر علیه آنها و لزوم جنگ با ایلخانان مغول فتوا صادر می کرده است. نکته ای که باید به آن توجه کافی شود این است که تا پیش از این ادای شهادتین برای مسلمان بودن شخص کفایت می کرد ولی ابن تیمیه شرایط مسلمانی را در اجرای کامل دستورات اسلامی می دانست. وی در فتوایی 34 صفحه ای از کسانی که واجبات را بجا نمی آورند، بدعت گذاران، یهودیان، مسیحیان و کسانی که نسبت به این امر تردید دارند به عنوان کافر یاد می کند. همین فتوا است که امروزه دستمایه ای برای داعش و گروه هایی تندوریی نظیر آن بمنظور ایجاد کشتار و وحشت قرار گرفته است.

وی تاکید کرد: علیرغم اینکه ابن تیمیه با بدعت گذاران مخالف بود، اما خود در پایه گذاری فقه جدیدی بر مبنای مبارزه با مغولان بدعت گذار محسوب می شود. وی در این فقه آیات قرآن و احادیث نبوی را مصداق عمل بیان کرده و معتقد است که مابقی این مسایل بدعت بوده و کسانی هم که به این بدعت گردن می گذارند باید از بین بروند.

این استاد دانشگاه در ادامه با بررسی آرای ابن تیمیه اظهار داشت: همین میراث بعدها از وهابیت به سید قطب رسید و سپس در قالب گروه های افراطی در سطح منطقه و جهان گسترش یافت. محمدبن عبدالوهاب بیانگذار وهابیت نیز تحت تاثیر ابن تیمیه قرار داشت و عثمانی ها را مانند مغولان کافر می پنداشت. وی بعدها در اتحاد با آل سعود فقه ابن تیمیه را در عمل به اجرا گذاشت که آثار آن را می توانیم در کشتارهای وهابیون در قرن 19 میلادی مشاهده کنیم.

وی سپس به سید قطب به عنوان دنباله روی ابن تیمیه اشاره کرد و افزود: سید قطب در ابتدا موضعی میانه رو داشت، اما پس از زندان و شکنجه شدید در زمان جمال عبدالناصر کتاب نشانه های راه را می نویسد که اکنون الگوی عملی داعش و القاعده قرار گرفته است. سید قطب همواره به گروهی پیشگام عقیده داشت که باید برای مبارزه مسلحانه آماده شوند و همین مساله امروز در گروه هایی نظیر داعش مشاهده می شود. در اینجا است که همه جهادیست ها ابن تیمیه را فقیه پیشگام خود می دانند و از سید قطب نیز با عنوان شهید راه سیاسی یاد می کنند.

این حجم از کشتار و خشونتی که در منطقه و بخصوص در سوریه و عراق مشاهده می شود، اعمالی نیست که مسلمانان از هم سراغ داشته باشند و درسی که می توان در اینباره گرفت آن است که آسیب دیدگی روانی و اجتماعی می تواند عاملی برای بروز خشونت و جذب شدن به گروه های افراط گرا باشد.

پرفسور عدالت با اشاره به سخن یکی از کادرهای برجسته القاعده که توسط FBI آمریکا دستگیر شده بود افزود: این فرد می گفت که زمان ما دقیقاً شبیه به زمانه ی ابن تیمیه است و ما باید با مخالفان و کافرها مبارزه کنیم. در این میان اگر فرد بی گناهی نیز کشته شود به بهشت خواهد رفت. در نتیجه باید بگویم که فقه سیاسی ابن تیمیه الگوی چنگیزی در لباس اسلامی بوده و پایه عمل طالبان، القاعده و داعش قرار گرفته است. این حجم از کشتار و خشونتی که در منطقه و بخصوص در سوریه و عراق مشاهده می شود، اعمالی نیست که مسلمانان از هم سراغ داشته باشند و درسی که می توان در اینباره گرفت آن است که آسیب دیدگی روانی و اجتماعی می تواند عاملی برای بروز خشونت و جذب شدن به گروه های افراط گرا باشد.

در ادامه این نشست دکتر کیهان برزگر رییس مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک خاورمیانه در سوالی از دکتر عدالت مطرح کرد: با جزئیاتی که بیان شد به نظر می رسد که شما فقط به جنبه های ایدئولوژیک مساله توجه دارید در حالیکه مسایل ژئوپلتیک و منافع ملی نیز سبب دامن زدن خشونت ها شده است.

در این میان عدالت توضیح داد: زمانیکه سفارت آمریکا در نایروبی کنیا منفجر شد، القاعده اعلام کرد که لانه جاسوسی را از بین بردیم. همچنین بی بی سی در مصاحبه ای با  عین الدین یکی از رهبران سابق القاعده از وی پرسید که ما چگونه باید داعش را از بین ببریم؟، عین الدین در پاسخ می گوید: داعش راه حل نظامی ندارد. داعش از القاعده بوجود آمده و شاید بتوان آنرا از نظر سازمانی از بین برد، ولی با وجود تضادهایی که در حال حاضر میان کشورها وجود دارد، اگر حتی داعش را از میان ببریم، این طرز تفکر در جاهای دیگر رشد خواهد کرد.

 

نظرات
آخرین اخبار