فراتاب: در سایت و نیز صفحه تلگرامی فراتاب مطلبی را به قلم سرکار خانم میترا ذاکری راد دیدم که در مورد کتاب دو قرن سکوت دکتر زرینکوب نگاشته شده بود. مطالبی را از دکتر زرین کوب در مورد اعراب جاهلی نقل کرده بود که از نویسندهای چنان بزرگ بعید مینمود که مطالبی را بنویسد که با واقعیات تاریخی مطابقت نداشته باشد. من دانشجوی تاریخ نیستم و نقد من مطلقا متوجه بخش ایرانی کلام ایشان نیست بلکه متوجه آن بخش از کلام ایشان است که در مورد اعراب نوشته است. نوشتهای که ایرانیان را به عرش اعلا و عربها را به فرش سفلی میرساند.
جدای از اینکه این نوع نگاه صفر و صد یکی از رویکردهای خطا در تحلیلهای سیاسی و تاریخی است، اطلاعاتی که در مورد اعراب آمده است اغلب بر خطا هستند و در اینجا بنده به چند نمونه اشاره میکنم:
«در آن روزها که باربد و نکیسا با نواهای پهلوی و ترانههای خسروانی در و دیوار کاخ خسروان را در امواج لطف و ذوق فرو میگرفتند، زبان تازی در کام فرمانروایان صحرا از ریگهای تفتهی بیابان نیز خشکتر و بیحاصلتر بود. در سراسر آن بیابانهای فراخ بیپایان اگر نغمهای طنین میافکند، سرود جنگ و غارت و نوای رهزنی و مردمکشی بود. نه پندی و حکمتی بر زبان قوم جاری بود نه شوری و مهری از لبهاشان میتراوید. شعرشان توصیف پشک شتر بود.»
او در جای دیگری از کتاب میگوید: «بدینگونه زبان تازی، با پیام تازهای که از بهشت آورده بود و با تیغ آمیختهای که هر مخالفی را به دوزخ بیم میداد، زبان خسروان و موبدان و اندرزگران و خنیاگران کهن را در تنگنای خموشی افکند.»
از انديشمندي فرهيخته چون دکتر زرینکوب بعید است که موسیقی باربد و نکیسا را به عنوان نمونه والای هنری و شعری در کاخ خسروان میبیند اما شعر عربی آن زمان را نمیبیند و آن را خشک و بیحاصل میداند. به راستی متعجب هستم از این گونه داوری و این گونه قضاوت کردن. تا جایی که فعلا مبرهن هست شعری از ایران پیشااسلام یا نبوده و یا نمانده و فعلا اشعار رودکی قدیمیترین اشعار ایرانیان در سده چهارم هجری هست اما اشعار جاهلی و خاصه اشعار معلقات آنها پانصد و پنجاه سال قبل از رودکی نگاشته شده و اکنون هم این اشعار نمونه والای شعری هستند که صدق احساس و عاطفه و این جهانی بودن و مادی بودن آنها و زبان روشن و صریحشان بر تارک شعر جهانی میدرخشد و زمانی بحث از شعر که مطرح میشود، نمونه والا و زیبای شعری اشعار جاهلی را نام میبرند.
نمونه موسیقی و ابزار موسیقی دوران جاهلی صناجه العرب یا همان اعشی قیس که چنگ نواز مشهور آنان است و رقص و پای کوبی گروهی آنها تحت عنوان هزج مشهور است و آوازهای حداء و نصب و ركبان هم كه در اشعارشان بسی گویاست و کتاب الاغانی ابوالفرج اصفهانی خود نمونه اعلای نمونههای موسیقی عربهای بعد از اسلام است که تعدادشان به شمار نمیآید.
گذشته از این نکتهای که خود دکتر زرینکوب صراحت دارند موسیقی ایرانی مال خانوادههای اشراف و دربار بوده نه عامه مردم در صورتیکه اشعار عرب و موسیقی آنها از آن عامه مردم است. دیگر اینکه نمیدانم چرا دکتر زرینکوبی که قطعا اشعار جاهلی را خوانده، خود را به نخواندن و نشنیدن آن زده و دست به انکار ضمنی آن ثروت و سامان بزرگ انسانی میزند. اشعار عرب همهاش نه سرود جنگ است و نه غارت و نه نوای رهزنی و مردم کشی. کسی که اشعار معلقات را خوانده باشد بیشک از این کلام در تعجب میماند. اشعار انسانی اخلاقی «زهیر ابن ابی سلمی» در مدح صلح و آشتی و اخلاق، بسیار زیباتر از آن چیزی است که ما فکر کردهایم اشعار زیبای امروءالقیس را کسی نمیتواند بخواند و نگوید بسیار از آن بهره و لذت بردم و تشبیهات زیبایش را و زیبایی شناسیش را نستاید.
شاید یکی از شاعران معلقات که عنترة بن شداد العبسی باشد که در مورد جنگ شعر سروده اما حتی در اشعار این شاعر جنگطلب هم زیباییهایی نهفته است که انسان را به تفکر وا میدارد. منصفات این شاعر مشهور است شاعر قهرمانی که همزمان رزم خود را میستاید به همان میزان شجاعت و توانایی و بزرگی دشمن خودش را هم می ستاید و از او به بدی یاد نمیکند دهان و زبانش نسبت به او کثیف نیست. میگوید حکمت و پندی ندارند و بیمهرند و شعرشان توصیف پشکل شتران است. چنین عباراتی بعید مینماید کسی که اشعار طرفة بن العبد و زهیر ابن ابی سلمی و شنفری را خوانده باشد و چنین بگوید. اشعار طرفه و زهیر صدها پند زیبا در آنها نهفته است و اشعار شنفری که در مورد همسرش چنان میگوید که انسان امروزین را هم شرمنده نگاه خود میکند.
نمیخواهم جهان اعراب آن زمان را کاملا مبرا از جنگ و کشتار و بد اخلاقیهای زمانشان بکنم اما میدانم تا چهل سال قبل نه دوران جاهلی جنگهای طایفهای در اغلب مناطق ایران هم وجود داشت و همین الان هم کاملا ریشهکن نشده و جنگ طایفهها فقط مخصوص اعراب نیست. دیگر اینکه فکر نکنم در هیچ دوره و زمانهای کشورگشایی بدون کشت و کشتار مردمان بیگناه صورت گرفته باشد قطعا نبوده و نخواهد بود اگر ما هم دلمان به جهانگشاییهای آن زمانمان خوش است باید بدانیم ما هم قتل و کشتار کردهایم تا جهانگشایی کنیم و قطعا تعداد کشتارهای ما اگر بیشتر از جنگهای قبیلهای اعراب نباشد کمتر از آنها نیست.
با این نوشتار خواستم تلنگری به خودمان زده باشم که فقط عیوب و بدیهای دیگران را نبینیم شاید خودمان را اگر دقیقتر ببینیم قضیه خیلی فرق بکند. دوست دارم وقتی قضاوت میکنیم حداقل اخلاقیات منصفانه آن شاعر جنگجوی عرب، عنترة را داشته باشیم.
نویسنده: دکتر محمد یعقوبی متخصص زبان و ادبیات عرب و استاد دانشگاه
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.