فراتاب: در سرزمینی که هر روزه آسمان آرزوهای جوانان تیرهتر میشود و چشمانداز زمین خالی از گنجهای امید است، «محیالدین محمودی» و دوستش، دو جوان از روانسر، تصمیم گرفتند به جای نگاه به آسمان و زمین، به عمق تاریکی پناه ببرند. تونلی که آنان به امید یافتن گنج در روستای سربناو از بخش موچش کَندند، شاید بیشتر از یک جستجوی ساده، فریادی از سر ناامیدی بود.
وقت بیداری است!
مسئولان محترم، حادثهای مانند مرگ تلخ محیالدین نه اولین است و نه آخرین خواهد بود. شما که وظیفه دارید آینده این سرزمین را روشنتر کنید، چرا اینچنین سهلانگارانه از کنار این وقایع عبور میکنید؟ آیا وقت آن نرسیده است که به جای همدردیهای تکراری و خالی از عمل، دست به اصلاحی واقعی بزنید؟
باید بپذیرید که آرزوهای از دست رفته جوانان، نتیجه مدیریتهای ضعیف و غفلتهای بزرگ است. اینگونه برخوردهای سرد و نوشتههای مسلح به نابینایی، فقط بر زخمهای خانوادههای داغدار نمک میپاشد و وجهه اجتماعی و سیاسی کشور را تاریکتر میکند. اگر امروز بیدار نشوید، فردا این تونلها گستردهتر خواهند شد و سرزمینمان را به زیر زمین خواهند کشید!
۵سال حفاری، ۵۰ متر آرزو و یک مرگ غمانگیز
آنها به مدت پنج سال، تونلی به عمق ۱۵ متر و عرض ۵۰ متر را حفاری کردند؛ اما نه برای اشیای عتیقه یا طلا، بلکه برای چیزی فراتر از آن: رؤیای زنده بودن. اما هفته گذشته، این رؤیا به خاک تبدیل شد. حادثهای که به قیمت جان محیالدین تمام شد و دوستش را زخمی و زخمیتر از گذشته، رها کرد. تونل در اثر فشار زمین فرو ریخت و محیالدین در عمق ۷۰ متری، به علت استنشاق گازهای مرگبار، جان خود را از دست داد.
سطحینگری را رها کنید!
رسانههای محترم، شما که مسئول آگاهیبخشی هستید، چرا زاویه دید خود را به سطح ماجرا محدود کردهاید؟ چرا به جای پشتیبانی از مردم، با انتشار برچسبهایی چون «غیرقانونی» و «خلافکار»، به سرزنش کسانی میپردازید که از سر ناچاری به تاریکی پناه بردهاند؟ آیا نقش شما فقط انعکاس گفتههای مسئولان است یا وظیفه دارید آنها را به سمت اصلاح و راهکار هدایت کنید؟
به جای سرزنش مردم، به دنبال ارائه پیشنهادات سازنده باشید. مثالهایی از موفقیتهای محلی مانند پرورش ماهی در روستای دیوهزناو در اورامانات وجود دارد. چرا چنین الگوهایی را به مردم و مسئولان معرفی نمیکنید؟ چرا از دولت نمیخواهید برای ایجاد اشتغال محلی و تقویت همجمعی مردم، برنامهریزی و سرمایهگذاری کند؟
جوانانی که از سطح زمین ناامید شدهاند
در سرزمینی که وعدههای خالی و بیبرنامگی اقتصادی، امید را به زیر خاک کشانده، باید از خود بپرسیم چرا جوانانی مثل محیالدین، زندگی خود را در تاریکی و خطر به قمار میگذارند؟ آیا این یک شورش خاموش علیه سرنوشت ناامیدکننده نیست؟
پاسخی که هرگز داده نشد
محلی که محیالدین در آن به خاک سپرده شد، تنها بخشی از داستانی بزرگتر است. خانواده او، مردمی که بر تپهای محل مرگ او نماز خواندند، و مسئولانی که تنها به پروندهسازی و تحقیقات قضایی بسنده کردهاند، شاید هیچگاه به این سؤال جواب نخواهند داد: چرا آرزوهای نسل جوان اینگونه دفن میشود؟
درس عبرت یا نشانه هشدار؟
مرگ محیالدین و دفن او در تونل آرزوهایش، تنها داستان یک فرد نیست. این فاجعه، زنگ هشداری برای ماست تا به جای محکوم کردن جوانان شجاعی مثل او که برای آیندهیشان مبارزه میکنند، به ریشههای اصلی این ناامیدی بپردازیم. اگر به جای سرزنش، دست یاری به سوی آنان دراز میکردیم، شاید دیگر هیچ تونل تاریکی برای فرار از وحشتهای معیشتی امروزی حفر نشود.
پایان، یا ادامه یک رنج؟
محیالدین حالا در گوری دفن شده که با دستهای خودش آنرا کنده بود. اما آیا این پایان ماجراست یا شروع دردی بزرگتر برای جامعهای که آرزوهایش را یک به یک در قلب مردمانش دفن میکند؟ این سؤال را باید از مسئولانی پرسید که هر روز مسئولیت ساختن آیندهای روشنتر را به فراموشی سپردهاند. در نهایت بدانیم که جامعهای که آرزوهایش در خاک دفن شود، آیندهای نخواهد داشت.
نویسنده هیوا طاهری از اعضای کلاس آموزش روزنامهنگاری، نویسندگی و برندسازی فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.