کد خبر: 11377
تاریخ انتشار: 14 تیر 1399 - 23:06
ارشاد رشیدی رستمی
چرا دولت ترکیه به دور از موازین اخلاقی و حقوقی یا به زبانی دیگر انسانی دست به مقابله، لشکرکشی و سرکوب و گاه و بیگاه کشتار کُردها می زند؟ و حتی از لشکرکشی و ماجراجویی در در شمال آفریقا تا کناره های خلیج فارس و ... واهمه ای ندارد؟

 فراتاب گروه بین الملل: چرا دولت ترکیه به دور از هر موازین اخلاقی و حقوقی یا به زبانی دیگر انسانی دست به مقابله، لشکرکشی و سرکوب و گاه و بی‌گاه کشتار کُردها می‌زند؟ و حتی از لشکرکشی و ماجراجویی در شمال آفریقا تا کناره‌های خلیج فارس و ... واهمه‌ای ندارد؟

سوالی است که امکان دارد برای بخش زیادی از کسانی که دغدغه مسائل کُردی و مسائل خاورمیانه را دارند همواره در چند دهه اخیر و بویژ لشکرکشی‌های جدید این کشور مطرح باشد.

در اواخر عثمانی با شکست این کشور از متفقین، در سال ۱۹۲۰ معاهده سور امضا شد براساس این قرارداد بخش‌های زیادی از امپراطوری عثمانی دارای استقلال می‌شدند کُردها نیز از این قاعده مستثنا نبودند و استقلال کردستان نیز شامل آن می‌شد. اما با تاسیس ترکیه‌ی جدید در دهه ۱۹۲۰ میلادی این کشور که تازه از جنگ با قدرت‌های اروپایی و همچنین ارمنستان و یونان فارغ شده بود دیگر رهبران جدید به مانند زمان انحلال امپراطوری و ضعف دولت عثمانی حاضر به چشم‌پوشی و سکوت برای از دست رفتن سرزمین‌های تحت حاکمیت خود نبود، فلذا پیمان جدید لوزان بسته شد که در آن مسئله استقلال کردستان وجه المصالحه قرار گرفت و دیگر به مانند معاهده پیشین وجود نداشت.

موقعیت، جایگاه، توانایی، پتانسیل های ترکیه کنونی:

قدرت نظامی ترکیه

ترکیه یک عضو موثر پیمان آتلانتیک شمالی ناتو می‌باشد، این کشور هرچند از لحاظ فناوری‌های پیشرفته نظامی، تکنولوژیک و بودجه نظامی در رده کشورهای اصلی ناتو نیست، اما از لحاظ تعداد پرسنل نظامی و حجم تجهیزات هوایی، زرهی، پایگاه‌ها، فرودگاه‌های نظامی و ... توانسته است رده دوم را بعد از آمریکا برای خود بدست آورد. همین مهم به ترکیه تحت رهبری اردوغان اجازه داده است برخی از سیاست‌های توسعه‌طلبی ارضی خود در خاورمیانه را بدون واهمه‌ای عملیاتی کند.

همچنین اعضای ناتو بویژه کشورهای اروپایی هر چند با سیاست های ترکیه گاه مخالفت می کنند اما هیچگاه ترکیه را تحت فشار یا محکومیتی موثر قرار نمی دهند. زیرا اهمیت استراتژیک ترکیه برای امنیت اروپا از منظر ژئوپولتیک و نظامی بسیار حائز اهمیت است.

پایگاه آواکس‌های جاسوسی و رصد ناتو در قونیه، پایانه های دفاع موشکی و استقرار رادارهای استراتژیک دفاعی ناتو در مالاتیا، اهمیت بنادر، نیروی هوای و نیروی دریایی ترکیه برای حضور موثر در دریایی سیاه، مدیترانه و دریایی اژه، همه و همه به ترکیه اجازه داده است با فراغ بال بیشتری و مطمئن از اینکه مخالفت ها و محکومیتهای جهانی دوستان غربی اش بیشتر روتین می باشد، اهداف خود در منطقه پیرامونی و حتی فراپیمونی خود را تعقیب نماید.

ناسیونالیسم ترکی کمالیستی

دولت جدید ترکیه یا ترکیه نوین براساس ایدئولوژی ناسیونالیسم ترکی و بر خرابه های امپراطوری عثمانی و با ابتنا بر ملت ترک و بر حفظ اراضی باقی مانده ساخته شد. در ترکیه ملت ترکیه وجود ندارد بلکه؛ ترک خود ملت است. یعنی بنابر مادە ٦٦ فصل چهار قانون اساسی ترکیه؛ هرکسی که با دولت ترکیه، پیوند هموطنی دارد، ترک است. به صراحت این ماده حقوق سایر ملیت‌ها و اقوام ترکیه از جمله کردها، چرکس، ارامنه و اعراب و ... را به کلی نادیده گرفته است.

مسئله ملی گرایی آتاتورکی در قانون اساسی به صراحت مطرح است که ترکیه نوین باید مبتنی بر یک پرچم یک زبان و یک ملت باشد. در این صورت کلیه حقوق سیاسی اجتماعی مدنی و فرهنگی سایر ملیت ها در ترکیه بویژه کردها به کلی نادیده و انکار می شود.

ناسیونالیسم کمالیستی دقیقا در دوران بین دو جنگ جهانی تئوریزه شد که در اروپایی غربی دو قدرت مهاجم یکی آلمان رایش سوم، نازیسم و دیگری ایتالیای موسلینی فاشیزم را براساس آن بنا نهادند. رشد، توسعه، قدرت، نگاه و قرائت های نژادپرستانه‌ی این کشورها خواه ناخواه بر رهبران ترکیه نیز تاثیر خود را نهاده یود. برای ترکیه مهمترین تهدید ایدئولوژی کمالیسم هموراه کردها بوده اند. کردها که بنابر پیمان سور اجازه تشکیل دولت و حق تعیین سرنوشت داشتند محروم شده بودند و نیز کسر جمعیتی قابل توجه آنها که امروزه گاها حداقل 20 و حداکثر بیش از 30 میلیون نفوس برآورد شده است برای نزدیک به نیم‌قرن حاضر نبوده‌اند از ریشه‌های نژادی، زبانی و فرهنگی خود تبری جویند و آسیمیلاسیون دولت مرکزی را قبول کنند و خود را ترک کوهی یا حتی ترک بنامند.

نوعثمانی‌گرایی اردوغانیسم

اوایل سال دو هزار حزب عدالت و توسعه، خود را به عنوان نیروی اسلامگرای دموکراتیک جدید در ترکیه و کل منطقه معرفی کرد. حدودا در یک دهه اول حکمرانی، تصمیم‌گیران این حزب بیشتر در دست تکنوکرات‌ها بود. اما با کنار گذاشته شدن و تغییر قوانین، رهبری این حزب کم‌کم دچار بیماری خاورمیانه‌ای افزایش و گسترش قدرت بلامنازع و فراقانونی و نوعی استبداد درون حزبی و ماندگاری در قدرت برای دهه‌های متمادی گردید.

اردوغان و حزب مطبوع وی در دهه اول حکمرانی به خوبی توانسته بودند یک دولت ورشکسته را به سوی یک اقتصاد شکوفا و صنعتی سوق بدهند. سیاست عمق استراتژیک آنها در سیاست خارجی به وسیله دیپلماسی و ابزارهای اقتصادی و فرهنگی را در حوزه پیرامونی و حتی فراپیرامونی اجرایی می شد تا اینکه از این راه ترکیه مجددا قدرتی بزرگ و موثر در جهان اسلامی باشد.  

اما در دهه دوم حمکرانی مشکلات اقتصادی و سیاسی عدیده‌ای برای ترکیه و این حزب پیش آمد که دیگر این حزب نمی‌توانست آرا لازم و همپیمانان مناسب جهت پیشبرد اهداف خود را بدست آورد. فلذا بنابر یک سیاست همیشگی برای انحراف چشم ها و ذهن‌ها از مشکلات و کمبودهای داخلی، رهبران عدالت و توسعه دست به لشکرکشی به انتقال بحران به بیرون مرزهای خارجی نمودند. تا بتواند با استفاده از برنامه‌ها و تبلیغات سیاسی و جنگی بتواند تا ضریب نارضایتی‌های داخلی را از خود کاهش دهد و بتواند مشکلات پیش آمده را بدین مسائل خارجی ربط دهد. نتیجتا جامعه نیز در انتخابات رای دادنی محافظاکارنه خواهد داشت که بیشتر عدم تغییر در راس هرم قدرت و بازیگران اصلی است.

لُرد اکتون میگوید: «قدرت فاسد است و قدرت مطلقه، مطلقا فاسد است»، اردوغان نیز نشان داد تافته جدا بافته‌ای نیست و همین بیماری قدرت نیز دامان وی را فراگرفته است.

کاهش اهمیت خاورمیانه از منظر قدرت های جهانی

با رشد اقتصادی سرسام آور چین در چند دهه اخیر و افزایش تولید نفت در دیگر کشورهای خارج از خاورمیانه، اهمیت خاورمیانه تا حد زیادی دیگر برای قدرت‌های جهانی و غرب به سان چند دهه پیش نیست، هرچند خاورمیانه و خلیج فارس همواره منطقه استراتژیکی باقی خواهد ماند اما با تغییر نگاه سیاسی نظامی ایالات متحده آمریکا به شرق و بویژه مهار و مقابله با چین، منطقه شرق و جنوب شرقی آسیا تا حد زیادی به مهمترین نقطه کانونی سیاست‌های نظامی و سیاسی آمریکا برای یکی دو دهه آتی تبدیل گشته است.

دولت مرکزی ناکارآمد و فاقد قدرت در بغداد

دولت بغداد از فردای سقوط صدام حسین همواره دارای دولت های لرزان و ناپایدار و ضعیف بوده است. شکل گیری و ساقط شدن این دولت‌های ائتلافی و ضعیف نه برآمده از قدرت‌های داخلی که نوعی توافق قدرت‌های منطقه و ایالات متحده آمریکا بوده است. عراق کشوری است که بیشتر درگیر مسائل امنیتی و اقتصادی داخلی خود و تقریبا با توجه به انحلال ارتش بعث و انهدام کامل نیروهای مسلح این کشور و نیز جایگاه ضعیف بین‌المللی آن هیچگاه نتوانسته از تجاوزات و حملات و دخالت کشورهای دیگر و حتی نیروهای تروریستی داعش و ... به شکل مستقل جلوگیری، اعتراض، مقابله و پیشگیری موثری داشته باشند. هرچند دولت مرکزی معترض است اما ترکیه با سوءاستفاده و زیاده خواهی از توافقی نامشروع با رژیم بعث در دهه نود انجام داده بود. همواره مرزهای بین المللی را نادیده گرفته و حتی عمق عملیات و پایگاه های خود را به 40 کیلومتری شمال عراق رسانده است و عمق عملیات هوایی خود را به 180 کیلومتر افزایش داده است.

موضع ضعیف کردها بعد از دست از دست دادن کرکوک

کردها همواره در تاریخ معاصر خود محروم از حمایت های یک کشور بوده اند که همپیمان استراتژیک آنها باشد تا از حقوق و مصالح آنها در عرصه منطقه ای و جهانی دفاع کند. بدین خاطر کُردها برای پر کردن این خلاء، تا حدی ابتدا به ساکن با مقاومت و مبارزات سخت، لابی گری های پر هزینه در اروپا و گاه قدرت های جهانی، ورود به توافقات و گاه سکوت در برابر سیاست های متجاوزانه همسایه ها و زدوبندها روی آورده اند.

در سال 2017 رهبری اقلیم کردستان عراق و تقریبا در اجماعی میان احزاب این منطقه که کرکوک را در ید قدرت خود داشتند جهت در دست داشتن برگهای بازی بیشتر و افزایش بازیگری کردها در خاورمیانه تصمیم به برگزاری رفراندوم استقلال کردند. این رفراندوم که به اصرار و رهبری مسعود بارزانی برگزار گردید، گام مهمی در تحقق استقلال کردها و تغییر اساسی در نقشه ژئوپولتیک منطقه خاورمیانه بود. اگر کرکوک در دست کُردها باقی می ماند و نتیجه رفراندوم نیز حتی عملیاتی نمی شد، کردها و بویژه کردستان عراق را در جایگاه بازیگری استراتژیک و موثر در عرصه منطقه و بین الملل تبدیل می کرد.

عدم حمایت جهانی و دشمنی و مخالفت صریح قدرت های منطقه ای و اختلافات عمیق داخلی که مسعود بارزانی از آن با عنوان خیانت یاد می کند باعث از دست رفتن کرکوک بدون درگیری نظامی شد و البته اکثریت مناطق مورد مناقشه نیز که از 2014 در دست کردها قرار گرفته بود در فاصله کوتاهی تحت کنترل دولت مرکزی عراق قرار گرفت. این تحولات در کاهش قدرت و وزن اقلیم کردستان عراق تاثیر بسزایی داشت.

عمر موسی – هوشیار زیباری

ترکیه نه تنها تهدیدی اساسی در زمان حال و آینده برای کردهاست، بلکه افزایش بازیگری و نقش آفرینی نظامی این کشور که همراه با اشغال نظامی و گسترش فعالیت های نظامی امنیتی سیاسی است، کل جهان عرب را مورد تهدید قرار داده است. عمرو موسی دیپلمات کهنه کار و دبیرکل پیشین اتحادیه عرب به صراحت اعلام کرد بزرگترین تهدید جهان عربی نه تروریسم نه ایران و نه اسرائیل، بلکه هم اکنون ترکیه هم دین و هم مذهب آنان است. سخنان وی مبتنی بر این واقعیت بود توانایی های ترکیه به حدی رسیده است که هم اکنون حضور در چند منطقه از منظومه دولت های عربی حضور جدی و نقش آفرین دارد. وی همچنین ادامه می دهد که ترکیه به دلیل اهمیت راهبرای اش از ایران برای جهان عرب بسی خطرناکتر است. زیرا این کشور عضو ناتو و دارای روابط نزدیک و راهبردی با آمریکا و روسیه و اتحادیه اروپاست.

هوشیار زیباری دیگر دیپلمات کهنه کار و وزیر خارجه پیشین عراق که خود عضو دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق می باشد، طی توئیتی عملیات نظامی ترکیه را یک تهاجم و حمله نامید که با توجه به شدت و عمق و گستره زیاد عملیات، عنوان داشت: «حمله اخیر ارتش ترکیه به منطقه زاخو در کردستان عراق یک تحول ژئوپلتیکی خطرناک و بسیار جدی است» وی شدت این حمله را بسیار نگران کننده خواند و همچنین تکرار ادعاهای رهبران سیاسی و نظامی ترکیه در خصوص استان موصل را بسیار خطرناک و نگران کننده تر دانست.

نتیجه

در پاسخ سوال اول می توان عنوان داشت ترکیه به دلیل ابتناء بر ناسیونالیسم کمالیستی که گفتمان حاکم برای قریب به یک قرن در این کشور است و نیز قانون اساس قانون اساسی و اصول آن که عامل اصلی ایجاد نظام آموزشی، ارتش و سازمان بوروکراسی این کشور است باعث گفتمانی دیگری ستیز و غربگرا شده است. در این مسیر انکار کردها یکی از دال های اصلی گفتمانی دیگری ستیزی و مهمترین پایه این گفتمان قرار گرفته است. 

ناسیونالیسم در زمانه دولت مدرن برای انسجام درون مرزی کشورها و جذب اقوام گوناگون و حرکت به سوی صنعتی شدن و مدرنیته شکل گرفت. اما بعدها ناسیونالیسم گاه به ابزاری برای سرکوب جنگ و نزاع به دست رهبران و کشورها تبدیل شد. کُردها در ترکیه و ایران عصر جدید (دوران رضا شاهی) اولین قربانیان این طرز فکر بودند. دولت های مدرن و نوپا خواستار یک کشور متحد و  تحت یک زبان و یک فرهنگ بودند که این مهم محقق نمی شود مگر با سرکوب و آسیمله کردن ولو با زور سرنیزه و سرکوب های خونین باشد. واقعیت آن است تداوم این سیاست برای سالیان دراز چه در ترکیه و چه در سایر کشورهای منطقه نتوانسته است گره از مسئله کُرد در بیشتر این کشورها بگشاید، تنها و تنها سبب گشته است که در وهله اول مسئله کُرد را به یک مسئله امنیتی نظامی برای خود تبدیل کنند و در وهله دوم در زمان فشارها و مشکلات داخلی به عنوان مفر انتقال کانون تنش به لشکرکشی و اقدام نظامی دست زنند.

مسئله فرهنگ سیاسی و عمومی نهادینه شده در ترکیه که به نوعی دیگرستیزی کُردی را گسترش داده است و حتی در جمعیت اکثریت ترکی، کُردها را ترک کوهی خطاب کرد و موجودیت یا بودن چیزی به نام کُرد را اصلا قبول ندارند. همچنین در جامعه ترکیه به دلیل همین فضایی گفتمانی اولویت های اصلی اینکه ملت ترک است، حفظ تمامیت ارضی، زبان رسمی ترکی و توسعه اقتصادی نامتوازن مناطق صنعتی حائز اهمیت است، اولویت های آزادی، برابری، حقوق بشر و ... زیاد محلی از اعراب ندارد. نتیجه این سیاست های انکار و طرد شدن منجر به افزایش احساسات کرُدی و گرایشات گریز از مرکز خواهد شد که خواه ناخوا در پروسه ای بلند مدت شکاف ها و منازعات هویتی و اختلافات را در این کشور و منطقه را به اوج خود خواهند رساند. 

دیگر مسئله مهم افزایش قدرت و جایگاه بین المللی ترکیه در اقتصاد، صنعتی شدن و مدرنیزاسیون است، که اجازه نقش آفرینی و  ماجراجویی به این کشور داده است. تا سیاست های توسعه طلبانه خود را به آسانی و کمترین هزینه پیش ببرد.

در پایان می توان گفت سیاست توسعه طلبی پیرامونی و فراپیرامونی ترکیه امکان دارد تا حدی با سکوت جهانی و منطقه ای ادامه یابد، اما در کل این سیاست چند نتیجه به بار خواهد آورد اول افزایش بازیگری و خارج شدن ارتش از مرزها، استخدام نیروهای مزدور بویژه در لیبی، هزینه های هنگفتی را بر بودجه ترکیه، کشوری که تقریبا تمام اقتصادش مبتنی بر توریسم و صنعت است وارد خواهد نمود. دوم عدم حمایت کلوپ قدرت جهانی است، هرچند ایالات متحده آمریکا و قدرتهای بزرگ جهانی دیگر در قبال این سیاست های ترکیه در وجهه داخلی آن سکوت می کنند اما واقعیت آن است توسعه طلبی های سرزمینی ترکیه بویژه در سوریه و عراق طی ماه ها و سالهای آتی هزینه سیاسی و امنیتی گزافی را بر ترکیه تحمیل خواهد کرد، این لشکرکشی ها نوعی بی اعتنایی و زیرپاگذاشتن نرم های بین المللی در حقوق بین الملل است. مسئله هرچند در رئالیسم سیاسی به بازی قدرت بر می گردد اما قاعده در بازی سیاست های فراسرزمینی بلند مدت، همواره بر این مبنا است که باید توجیهاتی حقوقی، تا حدی منطقی همراه با حمایت بخشی اساسی  از کلوپ قدرت در شورای امنیت سازمان ملل باشد.

 

نویسنده: ارشاد رشیدی رستمی مدرس علوم سیاسی در دانشگاه آزاداسلامی کرمانشاه و عضو هیات تحریریه فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است 

نظرات
آخرین اخبار