فراتاب – گروه اقتصادی: در روزهایی که اخبار ویروس کرونا به خبر غالب خبرگذاریهای جهان تبدیل شده است برای بسیاری آنچه در بازار نفت رخ میدهد اگر اهمیتی بیشتر از آنچه در حوزه سلامت عمومی رخ میدهد نداشته باشد، کمتر از آن نیز نخواهد داشت. با توجه به اهمیت این موضوع در این یاداشت تلاش میشود برای خوانندگان شرح داده شود که چرا در زمان کنونی سقوط قمت نفت رخ داده؟ این سقوط قیمتی تا کجا پیش خواهد رفت؟ و تاثیر آن بر صادر کنندگان نفت چه خواهد بود؟
هرچند بسیاری معتقدند که نفت سیاسیترین کالا جهان است و قیمت آن علاه برآنکه همچون هر کالای دیگری همواره تابعی از عرضه و تقاضا در بازار است از حوادث و هیجانات سیاسی هم بسیار تاثیر پذیر است، اما آنچه در نهایت میتواند مورد وثوق قرار گیرد آن است که اگر تنشهای سیاسی هم توان تاثیرگذاری بر بازار نفت دارند به آن دلیل است که میتوانند در نهایت بر عرضه و تقاضای آن تاثیرگذار باشند. بنابراین کلید فهم سقوط جاری در قیمت نفت را باید در معادله عرضه و تقاضا جستجو نمود، که مروری بر تاریخچه این صنعت به روشنی تایید کننده این فرضیه است.
اگر در سال 1973 و متاثر از جنگ اعراب و اسرائیل قیمت نفت به یکباره صعودی سه برابری نمود به آن دلیل بود که عرضه آن از سوی عرضهکنندگان عمدتا عرب محدود شده بود، اگر در میانه دهه 1980 قیمت نفت سقوط کرد به آن دلیل بود که عرضه آن بیش از نیاز بازار بود. این درحالی است که سقوط قیمت در سالهای انتهایی قرن گذشته و اولیه قرن جاری به آن دلیل بود که جهان به علت رکود اقتصاد با کمبود تقاضا مواجه شده بود، رشد افسانهای قیمت نفت خام در سال 2008 تا بیش از 133 دلار به ازاء هر بشکه به علت رشد اقتصاد جهانی و افزایش دیوانهوار تقاضا بود و این درحالی بود که بلافاصله با وقوع رکود اقتصادی در سال 2009 و کاهش تقاضا تا 39 دلار سقوط کرد. هرچند رشد مجدد اقتصاد سبب گردید تقاضا افزایش یافت و در نتیجه در آوریل 2011 قیمت نفت مجددا به بیش از 109 دلار آمریکا در هر بشکه برسد.
تقاضای جهانی برای نفت باعث گردید که برای سه سال و تا 2014 قیمت نفت علیرغم نوسانات کماکان بالا بماند. اما از ژوئن 2014 به بعد در بخش عرضه متغیری وارد معادله جهانی انرژی و نفت گردید که به نظر میرسد این معادله را بصورت بنیادن تغییر داد.
منابع غیرمتعارف نفت و گاز یا «نفت شیل» متغیر جدید بود که تولید صنعتی و گسترده آن در سال 2014 شکوفا گردیده بود، و از آنجا که عمدهترین تولید کننده شیل نفت، آمریکا به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت جهان بود، گسترش تولید این نوع از نفت و گاز توانست نه تنها مجددا موقعیت آمریکا در بازار نفت را به پیش از سال 1973 بازگرداند بلکه آن را ارتقا نیز داده و آغازگر نبردهای جدیدی در زمینه عرضه نفت در بازار شد. آمریکا پس از آوریل 1971 که با 9 میلیون و هفتصد هزار بشکه رفیعترین نقطه نمودار تولید نفت خود را فتح کرد، پیوسته تولید خود را در سراشیبی سقوط دید به گونهای که در سپتامبر 2008 کل تولید آن کمتر از 4 میلیون بشکه در روز بود. اما از این تاریخ به بعد گسترش تولید از منابع شیل سبب گردید حجم تولید نفت ایالات متحده بصورت پیوسته افزایش یابد به گونهای که در ماه نخست سال 2020 تولید روزانه آمریکا از 13 میلیون بشکه در روز نیزعبور نمود که از این میزان بیش از 9 میلیون بشکه آن در ماه آوریل2020 از منابع شیل تامین گردید.
به این معنا که با احتساب تولید سایر تولید کنندگان شیل از جمله کانادا بیش از 10درصد نفت مصرفی جهان پیش از سقوط قیمت از منابع غیرمتعاف تامین میگردید. بنابراین بخش عرضه شاهد مازاد تولیدی است که منشا آن نه تولید کنندگان سنتی و به ویژه اعضای سازمان اوپک، که تولید کننده تازه نفسی است که حریصانه شروع به گرفتن سهم بازار از تولید کنندگان سنتی نمود. این درحالی است که در بخش مصرف، گسترش ویروس کرونا سبب گردید این بخش که با تشدید تنشهای اقتصادی بین آمریکا و چین و در نتیجه کاهش رشد اقتصادی و تقاضای نفت در چین تحت فشار قرار گرفته بود به یکباره شروع به سقوط نماید، به گونهای که برخی تحلیلگران از جمله تحلیلگران شرکت ترافیکاورا کاهش تقاضا برای 4 ماه اول سال 2020 را تا 10 میلیون بشکه در روز یعنی حدودا معادل10 درصد مصرف نفت جهان پیش از آغاز بحران برآورد کردهاند و تحلیلگران شرکت آیاچاس متوسط کاهش تقاضا را برای کل سال 2020 را حدودا 1.42 میلیون بشکه برآورد کردهاند. بنابراین بر خلاف موارد پیش از این که کاهش قیمت نفت محصول افزایش عرضه و یا کاهش تقاضا بود، این بار کاهش قیمت محصول همزمانی و همپوشانی افزایش عرضه و کاهش تقاضاست.
کاهش قیمت تا کجا ادامه می یابد؟
مجددا به فرمول عرضه و تقاضا باز میگردیم چرا که سقوط قیمت نفت تا آنجا ادامه مییابد که میزان عرضه و تقاضا مجددا به تعادل برسند. بخش تقاضا تقریبا دارای مولفههای سادهتری جهت توضیح است، به گونهای که در این بخش چنانچه امیدهایی جهت خاتمه و یا درمان بیماری کرونا پیدا شود و همچنین مذاکرات تجاری آمریکا و چین به توافقی ختم گردد که بتوان انعکاس آن را در رشد اقتصادی چین و به تبع جهان دید، میتوان مشکل این سوی معادله را حل شده دانست.
حال به سوی عرضه معادله میرویم جایی که نبردی واقعی و پیچیده بین تولید کنندگان در جریان است. از سال 2014 که شیل نفت بصورت انبوه وارد بازار شد و قیمتها شروع به سقوط نمود، تولید کنندگان نفت متعارف از جمله اعضای اوپک و روسیه در راستای راهبرد سهم بازار، آنقدر نفت تولید کردند تا در فوریه 2016 قیمت نفت برنت به حدود 30 دلار در هر بشکه رسید. این کاهش فاجعه بار قیمت سبب گردید که این تولید کنندگان متعارف که عمدتا بودجههایی شدیدا وابسته به قیمت نفت داشتند تصمیم بگیرند برای غلبه بر کاهش درآمد به رهبری عربستان سعودی از سوی اعضای اوپک و روسیه از سوی اعضای غیر اوپک با کاهش تولید روزانه حدودا 1.5 میلیون بشکه از سال 2017 قیمت نفت را مجددا احیا نمایند. این توافق با چند بار تمدید تا مارس 2020 دوام آورد تا آنکه با عدم توافق برای افزودن 1.7 میلیون بشکه دیگر به 1.5 میلیون بشکه پیشین کل توافق فرو پاشید. این در حالی بود که تولید کنندگان نفت غیرمتعارف شیل به رهبری آمریکا در این مدت کماکان با استفاده از فرصت افزایش قیمت نفت، به تصاحب سهم بازار تولید کنندگان متعارف میپرداختند.
این شرایط دست به دست هم داد تا تولیدکنندگان سنتی با تغییر تاکتیک از سیاست حفظ قیمت به سیاست حفظ سهم بازار و روانه نمودن نفت با تمام توان به بازار، سعی نمایند اولا در حد توان درآمد خود را افزایش دهند و ثانیا سایر تولید کنندگانی را که هزینهای تولید آنان بالاتر است از مدار تولید خارج نمایند. هدف اصلی این راهبرد خارج نمودن تولید گنندگان نفت غیرمتعارف آمریکای شمالی از بازار است که هزینه تولید به مراتب بالاتری از تولید کنندگان متعارف در اوپک و روسیه دارند. اما در اینجا هم چالش سختی در جریان است، چراکه اولا چاههای تولید کننده شیل در بازه قیمتی بین 25 تا 65 دلار در هر بشکه بسته به طول عمر چاه و سایر متغیرها قابلیت رقابت در تولید را دارا هستند و ثانیا این چاهها بر خلاف چاههای متعارف که بدون توجه به قیمت نفت مجبور به تولید مداوم هستند، این انعطاف پذیری را دارند که تولید خود را با توجه به قیمت در لحظه متوقف نموده و یا مجددا از سر بگیرند.
با اینکه وجود این قابلیتها شکست تولید کنندگان غیرمتعارف شیل را هرچه بیشتر پیچیده مینماید، اما به هر حال اتخاذ سیاست جدید سهم بازار در نقطهای برخی از تولید کنندگان را مجبور به تسلیم خواهد نمود و همین باعث کاهش در سمت عرضه و در نتیجه متعادل شدن قیمت در این سوی معادله میگردد. مادامی که عرضه نتواند پاسخگوی تقاضای بازار باشد آنگاه قیمت مجددا شروع به صعود خواهد نمود.
یک توئیت و افزایش قیمت
با توجه به شرایط توضیح داده شده در بالا سخت است باور کنیم که نزدیک به 60 درصد افزایش قیمت نفت از دوشنبه 30 مارس (21.7$) تا جمعه 3 آوریل (34.7$) که بر مبنای اخباره منتشره در خصوص مذاکرات نفتی رئیس جمهور آمریکا با مقامات عربستان و روسیه و در نهایت تویت رئیس جمهور آمریکا صورت گرفت، پایدار بماند. چرا که اولا در جریان این توئیتها بیان شده که روسیه و عربستان پذیرفتهاند که تا 15 میلیون بشکه نفت را از بازار خارج نمایند حال آنکه این سقوط بزرگ حاصل عدم توافق برای خارج نگه داشت حدود 3 میلیون بشکه نفت از بازار توسط اوپک پلاس بوده، در این صورت چگونه ممکن است مادامی که در خصوص 3 میلیون بشکه توافقی صورت نگرفته در خصوص 15 میلیون بشکه (یعنی نیمی از کل صادرات اعضای اوپک) توافقی صورت بگیرد. ثانیا تقریبا تمام مازاد موجود در بازار حاصل تولید نفت شیل در صنعت نفت آمریکای شمالی و بخصوص آمریکاست، حال چگونه امکان دارد که سایر تولید کنندگان بپذیرند که تولید خود را کاهش دهند اما متهم اصلی تولید کننده نفت مازاد بازار، یعنی آمریکا، هیچ گونه تعهدی در این خصوص را نپذیرد. این در حالی است که صنعت نفت آمریکا برخلاف اعضای اوپک و اوپک پلاس که تابع دستورات دولت است، کاملا خصوصی و مستقل از تصمیمات مقامات کاخ سفید هستند.
در مجموع با اینکه نقطه تعادل دقیق قیمتی نفت را تنها آینده مشخص خواهد کرد و با در نظر گرفتن اینکه برخی تحلیلگران احتمال داده اند نفت برنت حتی به قیمت 10 دلار در هر بشکه نیز برسد، اما واقعیت آن است که علیرغم تمام احتمالات نفت برنت نتواند قیمت زیر 20 دلار را برای مدت زیادی تحمل نماید و به احتمال بسیار در چند ماه آینده در بازهای بین 20 تا 40 دلار در هر بشکه آرام خواهد گرفت و پس از آن به آرامی شروع به رشد نماید. اینکه این عدد به 20 نزدیک باشد یا 40 بستگی به آن خواهد داشت که جهان به چه میزان در یافتن راه حلی برای مهار ویروس کرونا موفق گردد و همچنین با توافق چین و آمریکا موتور رشد اقتصاد جهان مجددا روشن شود و همزمان چه تعداد از تولید کنندگان، تولید نفت از چاههای خود را متوقف نمایند.
در این بخش البته تاثیر یک درگیری نظامی در خلیج فارس لحاظ نشده است هرچند به باور نویسنده در صورت رخداد یک درگیری نظامی نیز افزایش قیمت نفت چندان زیاد نخواهد بود.
تاثیرکاهش قیمت بر ایران و سایر تولید کنندگان
تولیدکنندگان تاثیر پذیر از کاهش تولید نفت را میتوان در چهار دسته کلی در نظر گرفت. برخی از تولید کنندگان منابع متعارف نفت مانند نروژ با تکیه بر اندوخته صندوقهای نفتی خود و سیستم اقتصادی مستقل از درآمدهای نفتی کمترین آسیب پذیری را در کوتاه مدت از کاهش جاری در قیمت نفت خواهند داشت. برخی دیگر از تولیدکنندگان منابع متعارف مانند بسیاری از اعضای اوپک و غیر اوپک همچون عربستان، کویت، امارات متحده عربی، روسیه و ... که بودجههای وابسته به در آمدهای نفتی دارند و در عین حال از توان نسبی نیز جهت تابآوری کاهش قیمت برخوردار هستند، سعی میکنند از یک سو با افزایش تولید کاهش درآمد خود را به حداقل برسانند و از سوی دیگر تا حد امکان به سهم بازار خود بیافزایند تا هم در کوتاه مدت تاثیر کاهش قیمت بر اقتصاد خود را به حداقل برسانند و هم در آینده بتوانند تاثیر گذاری خود را در این بازار به حداکثر ارتقا دهند. دسته سوم تولید کنندگان نفت که از سقوط قیمت نفت تاثیر خواهند پذیرفت، گروهی هستند که با اینکه سقوط جاری در قیمت نفت در مقایسه با سایر تولید کنندگان نفت و از نظر ارزشی مالی و کمترین تاثیر را در حجم درآمدهای آنان دارد اما همزمان ویرانگرترین تبعات اقتصادی نیز به آنها تحمیل خواهد شد. کشورهایی چون ونزوئلا در این دسته هستند. این دسته از کشورها از آنجا که در تحریمهای نفتی به سر میبرند و نفت خود را خارج از رویههای معمول و کمتر از قیمت جاری روانه بازارهای جهانی مینمایند، با سقوط قیمت نفت و از دست دادن مشتری های خود مجبور به دادن تخفیفهای بیشتری جهت فروش نفت خواهند شد و چه بسا با اتخاذ این راهبرد هم نتوانند سطح فروش خود را در حد پیش از کاهش قیمت ها حفظ نمایند و این برای اقتصاد نفتی این کشورها که با حداقل درآمد و کمترین پشتوانه در حال فعالیت هستند در کوتاه مدت فاجعه بار خواهد بود. در این میان برخی از تولید کنندگان نفت غیرمتعارف مانند آمریکا ضمن آنکه شاهد از مدار تولید خارج شدن بسیاری از تولید کنندگان نفت خود خواهد بود بعید نیست برای ممانعت از کاهش اثرات اقتصادی این پدیده مجددا به اعمال سیاست برقراری تعرفه واردات و سیستم سهمیهبندی مشابه سال 1959 که عملاً تا بحران نفتی 1973 و به مدت 14 سال دوام آورد روی آورند.
نویسنده: دکتر بهروز نامداری – متخصص انرژی و روابط بین الملل
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است