یادنامه‌ای برای پروفسور وهاب ولی؛ در پاسداشت نجابت و فرزانگی | فراتاب
کد خبر: 10614
تاریخ انتشار: 10 مهر 1398 - 11:56
دکتر فریدون نوری
یادنامه ای از دکتر فریدون نوری از شاگردان پیشین استاد ولی

فراتاب – گروه فرهنگی: «دكتر وهاب ولي استاد تاريخ در بيمارستاني در تبريز درگذشت.» خبري كوتاه و مرگي غريبانه كه در ميان خبرهاي ناگوار اين روزگار بيش از همه برايم حزن انگيز و تاسف آور بود. شادروان استاد دكتر وهاب ولي را ١٨سال پيش هنگامي كه در دانشگاه شهيد بهشتي تهران دانشجوي كارشناسي ارشد تاريخ ايران بودم شناختم.

مردي فاضل، معلمي انديشمند، انساني آرام و گاه بذله گو، پژوهشگري عميق و مترجم و مورخی حرفه ایی و عالم بود كه از ديوارهاي مرئي و نامريي خود بيني و خودستايي و تکلّف گذر نموده و از يك خودآگاهي و بينش عميق تاريخي و انساني تحسین برانگیز برخوردار بود. در فضايي كه حرمت انسان ها عموماً به دلايل مختلف از سوي حريفان، رقباء و مدعيان فضل و فرهيختگي حتي در برخي مخافل علمي و دانشگاهي ناديده انگاشته ميشود و رقابت هاي پيدا و پنهان و آزاردهنده براي نام و نان انسان ها را گاه در مسير رقابت هاي نادرست و قضاوت بدور از انصاف نسبت به همكاران و هم نوعان خود قرار ميدهد دوري از در افتادن به دام اين افت ها و گريز از فخرفروشي و پرهیز از اظهار فضل و در نيافتادن در دام رقابت هاي حقارت آمیز هنري بزرگ و خصوصيتي تحسين برانگيز است كه شادروان دكتر ولي حقاً و انصافاً بدين فضيلت آراسته بود و به چنان آرامشی در رفتار و سلوک دست یافته بود که در چشم حقير و ديگر دانشجويانش كه افتخار شاگردي و آشنايي با اين وجود نجيب را يافته بوديم الگويي از يك انسان فرهيخته، انديشمند، متواضع و معلم توانا و اهل نظر و بغایت فروتن و ساده زیست را در ذهنمان ثبت نموده بود.

وی تحصیلات دانشگاهی خود را در سراسر دهه 40 از سه دانشگاه تبریز، تربیت معلم تهران و آنکارا به فرجام رسانده بود و استاد مسلم و متخصص تاريخ امپراطوري عثماني و نيز دوره ميانه ايران به ويژه تاريخ مغول تا پايان عصر تيموريان بود در حوزه كاري خود بي هيچ شبهه اي يكي از توانمندترين و تاثيرگذارترين استادان و پژوهشگراني بود كه حاصل بالغ بر نيم قرن تلاش و تكاپوي علمي و دانشگاهي وي تربيت هزاران شاگرد، تأليف و ترجمه چندين اثر، تدوين و تأليف دهها مقاله علمي و پژوهشي، راهنمايي و مشاورت و داوري صدها رساله دكتري و پايان نامه كارشناسي ارشد مي باشد. کسانی که توفیق حضور در کلاس­های وی در باب تاریخ عثمانی؛ مغولان و ترکان و تاریخ سده­های میانه ایران و تاریخ قفقاز را یافته­اند و یا آثار مکتوب ایشان را مطالعه نموده اند می­دانند که حجم معلومات و داشته­های وی در این حوزه­ها و تسلط دقیق و علمی و روایت موشکافانه و بدیع ایشان از این بخش از تاریخ ایران و جهان اسلام تا چه اندازه اعجاب برانگیز و کم نظیر بود.

مروری بر تألیفات و ترجمه­های ایشان در باب تاریخ ادیان باستان، عثمانی­های، غزها، ترکان و ترکمنان و آثار ارزشمندی که در این حوزه­ها بر جای نهاده است گویای این واقعیت است که وی به همان اندازه که فروتن و آرام بود عالم و اندیشمند و لبریز از دانسته­های علمی بود و در بذل و بخشش و آموزش و انتقال این دانسته­ها به طالبان و دانشجویان خود چنانچه از نام وی پیداست وهاب و بخشنده بود.

علاقمندي و درخواست حقير را براي مشاوره پايان نامه دوره كارشناسي ارشد با وجود مشغله فراوان با بزرگواري پذيرفت و اين موضوع سبب ساز ارتباط بيشتر گردید و امکان ديدار هاي مكرر و كسب راهنمايي و مشاورت و خوشه چيني از انبان غني داشته هاي علمي ايشان را فراهم نمود و با آشنایی بیشتر با سلوک انسانی ایشان ارادت و علاقمندی به این استاد فرزانه در وجودم فزونی یافت. گرچه موضوع پایان نامه حقیر مربوط به تاريخ معاصر و جنبش بارزاني ها بود و به ظاهر ازحوزه تخصصي ايشان بيرون بود، اما دقت نظر، وسعت اطلاعات، اصرار بر رعايت أصول علمي، پافشاري بر ضرورت بررسي منابع مختلف و اعمال نظر عالمانه در اصلاح  وجرح و تعديل نوشته هاي حقير كه گاه با سكوتی پرمعنا و سرشار از ناگفته ها و گاه هم با عتاب و خطاب هاي استادانه و سختگيرانه توام با دلسوزي و نگاه كردن هاي عاقل اندر سفيه به اين حقير راه را در پيگيري علمي موضوع مشخص و تكاليف را معين مي نمود، دقت، حساسيت و سختگيري علمي ايشان و تأكيد بر رعايت اصول و موازين علمي تحقيقي از مهم ترين ويژگي هاي سلوك ايشان در راهنمايي و ارشاد دانشجويانش در تدوین نگارش رساله ها بود. طرفه آنکه در میانه بحث­های علمی و تخصصی هرگاه احساس می­کرد مخاطب وی خسته و یا از درک موضوع وا مانده است با لبخندی آرام و متین توصیه های علمی اش برای تلطیف فضای گفتگوها را با طنز و نکته­ای بدیع همراه می نمود و صمیمیت فضای جلسه را دو چندان می نمود.

در خلال اين جلسات و ديدارها از متانت اخلاقي، وسعت انديشه، تجارب ارزشمند زندگي، دانش علمي و بينش انساني، نكته سنجي و ژرف انديشي ايشان بهره هاي فراوان بردم و در ادامه اين ديدارها و درحاشيه گفتگوهاي مربوط به كار از مسائل مختلف ديگري همچون آسيب هاي موجود در تحقيقات تاريخي، تنگ نظري هاي آزار دهنده و غير علمي در برخي حوزه ها، افت هاي درافتادن محقق در دام پيش فرض ها و تصورات دهني، ضرورت جامع نگري در تدوين تاريخ ادوار مختلف، خلاء تاريخ نگاري علمي در كردستان، پيوستگي و درهم تنيدگي تاريخ كردها و ايران و اهميت شناخت تاريخ ايران و عثماني براي درك درست از تحولات تاريخ كردها و.... سخن ها رفت و ما درس ها آموختيم الان که این یادداشت را می نویسم تصویر سیمای آرام و لبخند نجیبانه وی در آن جلسات در قالب ذهنم کاملاً جا گرفته است و او به جاودانگی پیوسته و ما در حسرت از دست دادن و فرو مردن یکی از شعله­های روشنی بخش تاریخ در ماتم و اندون روزگار را دوره می­کنیم

روح انساني وي از نامهرباني ها و قدرناشناسي ها هم گرچه آزرده بود اما از كسي گله نميكرد و گوشه نشيني و تحقيق و پژوهش علمي و حرفه اي را همچون اصلي مهم در زندگي شخصي نهادينه كرده و از هياهوي حضور در نشست ها و سخنراني هاي متعدد و شهوت شهره شدن و كسب نام كه افت رايج زمانه و روزگار ماست گريزان بود و در همين عزلت و خلوت دهها كار تحقيقي و علمي را به دوران سپرد و گرچه در حيات خود مانند عموم اهل فضل متأسفانه آنچنان كه بايد قدرش دانسته نشد و غريبانه زيست اما با تكيه بر قدرت انديشه و جوهر قلم و انبان دانش خود آثاري را خلق نموده كه جاودانگي نام و ياد وي را قطعيت خواهد بخشيد زیرا که به درستی گفته اند که "زندگانی هر کس به قدر آثار اوست".

هجرت وي از تهران پس از بازنشستگي و براي رهايي از تنهايي و به انگيزه زيستن در زادگاهش مهاباد که آخرین ایستگاه زندگی این مورخ و استاد فاضل متواضع بود هرچند ما را از ديدار و دسترسي گاه و بيگاه و توفيق ديدار ايشان محروم ساخته بود اما اميدوارم در كاهش حجم اندوه و تنهايي ايشان در واپسين سالهاي عمر پربارشان مؤثر بوده باشد که اگر چنین بوده مایه خرسندی است.

اين مرگ غريبانه و كه فرجام يك زندگي نجيبانه و علمي و بدور از هياهوي روزگار پر آشوب ما بود را به خانواده و بستگان محترم ايشان و همه شاگردان و ارادتمندان ايشان تسليت ميگويم و ياد نام وي را هميشه در ذهن و انديشه خويش زنده و جاويد نگاه خواهيم داشت و به روانش درود می فرستیم و در پاسداشت حرمت وی می گوئیم:

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

 

نویسنده: دکتر فریدون نوری مدرس و پژوهشگر تاریخ و سیاست

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار