به گزارش فراتاب به نقل از گاردین، موهایش مانند آتش جنگل سوزان و وحشی است، اما تمام خصوصیات دیگر کریستوفر واکن نرمتر، دوستانهتر و سرگرمکنندهتر از چیزی است که انتظارش میرود؛ مردی اهلی به جای قاتلهایی که خودش نقششان را روی پرده بازی میکند. در خانهاش در منطقهای روستایی از کنتیکات که در فاصله دو ساعتی شمال منهتن قرار دارد، او قهوه درست میکند و همسرش جورجیان که ۴۸ سال است با هم هستند، دلش برای من که باید مسیری طولانی خارج از شهر طی کنم، میسوزد.
واکن امسال ۷۳ سال میشود و کمی با سختی راه میرود، اما چشمان آبی گربهمانند او با نیرویی قدرتمند به شما نگاه میکنند. او در طی ۵۰ سال گذشته بیش از ۱۰۰ فیلم ساخته که بعضیهایشان افتضاح و بعضیهایشان فوقالعاده بودند. از او درباره اطرافش میپرسم – فرشهای شرقیاش، سنگفرش زیبای کف خانه، زمینهای بزرگ با درخت و انبار غله – او میگوید: «خانه خوبی دارم» و لبخند خشکش بقیه کار را میکند.
در حقیقت، چیزی که او میگوید این است: «خانه خوب. دارم». اگر کسی بخواهد به دقت نحوه بیان واکن را نقطهگذاری کند، یک جمله معمولیاش شبیه چیزی از آب در میآید که دیوید مَمِت در یک روز سخت مینویسد. واکن این را نتیجه بزرگ شدن در محله کویینز نیویورک و در میان کسانی میداند که زبان انگلیسی، زبان دومشان بود، که از جمله آنها میتوان به پدر آلمانی او (مادرش اهل گلاسگو بود) اشاره کرد. ممکن است این حرف زدن او بیشتر از آن بامزه باشد که حقیقی به نظر بیاید، اما واقعیت این است که به طرز خیلی شیکی با نحوه برخورد وزین و متین او و چیزی که به نظر میرسد حالتی ابدی از دیرباوری جذبکننده باشد، جور درمیآید.
به هرحال، در انتظار نشستن برای تماشای اینکه جملات واکن چطور از آب درمیآیند، جالب است. وقتی میپرسم چطور برای نقشش در فیلم «کتاب جنگل» جان فاورو که در آن واکن نقش شاه لویی را بازی کرده است آماده شد، میگوید: «در این مورد، چند آهنگ وجود داشت. برای همین باید آنها را یاد میگرفتم. آنها برایم یک دیویدی فرستادند. برای همین پشت سر هم اطراف خانه راه میرفتم و آن را میخواندم.»
یعنی او میتواند آواز بخواند؟ جوابش این است: «نه خیلی».
این فیلم که از دیگر صداپیشگانش میتوان به بیل موری در نقش بالو و ایدریس البا در نقش شیر خان اشاره کرد، آنقدر جالب بود که واکن را از خانه بیرون کشید و او از وقت گذراندن با بیل موری لذت برد، هر چند میگوید «خیلی او را نمیشناسم»، اما انتظار حرف گرمتری نباید داشت. در واقع از همان اول که واکن شروع به بازیگری کرد، تصمیمهای حرفهایاش همیشه به این ختم میشدند: «فقط بهترین چیز ممکن بعدی را قبول میکنم. این معیارم است.»
فروتنی او یک جور نمایش سفتوسخت بودن است، یک نوع کمبود غرور و خودبینی که تا حدی شدید است که باعث میشود او تقریبا به طور کامل در مقابل انتقاد مقاوم باشد. این خصیصه بر جاذبه او هم اضافه میکند. واکن بیشتر از بسیاری از همکارانش تجربه کار پیش از شهرت را دارد؛ او وقتی در فیلم «شکارچی گوزن» که نقشی بود که او را به شهرت رساند بازی کرد، ۳۵ سال داشت و پیش از آن هرگز سالی بیش از ۱۱ هزار دلار از بازیگری درنیاورده بود و دوران خیلی بدی هم بود که دو سال پشت سر هم کار پیدا نمیکرد. در مقایسه با این، هر اتفاقی که در طول سالهای موفقیتش بیفتد، خیلی بزرگ به نظر نمیرسد.
همه اینها به این معنی نیست که شغلش بعضی مواقع او را نمیترساند. پیش از «کتاب جنگل»، جدیدترین حضور عمومی واکن در ایالات متحده در نقش کاپیتان هوک در اجرای زنده «پیتر پن» شبکه انبیسی بود (آلیسون ویلیامز از سریال «دخترها»ی شبکه اچبیاو نقش اصلی را بازی میکرد)، غولی مضحک که واکن میگوید به آن کمتر در قالب یک کار بازیگری و «بیشتر مثل یک بدلکاری» نگاه میکند، «کاری که بیباکها انجام میدهند و با موتورسیکلت از روی کامیون میپرند.»
به او میگویم ایفای نقش در سه ساعت و نیم تلویزیون زنده برای بیشتر افراد یک کابوس خواهد بود. او در پاسخ میگوید: «خب، درست میگویید. مثل یک نمایشنامه، یک موزیکال، آن را تمرین میکنند. تا چند روز قبل از اجرای نمایش واقعا نمیفهمیدم چه خبر است. ایده اینکه قرار است زنده باشد. و اینکه لباس و آدمهایی که پرواز میکنند در آن هستند. تدارکاتش فوقالعاده بود. هرگز کاری مثل این انجام نداده بودم. و. واقعا باید خیلی شانس داشته باشید. و نه فقط این، بلکه یک کلاسیک هم هست. همه پیتر پن محبوب خودشان را دارند.»
خیلیها این نمایش را در کل مسخره کردند و نیویورک تایمز در یکی از ملایمترین نقدها، درباره واکن نوشت: «صدایش کمرنگ بود و به نظر میرسید بعضی مواقع دنبال دیالوگ بعدیاش میگردد.» خودش در این باره میگوید: «من کامپیوتر ندارم. این چیزها را چک نمیکنم.». یعنی واقعا کامپیوتر ندارد؟ میگوید «همسرم دارد. من تلفن همراه هم ندارم.» پس چطور مدیر برنامههایتان با شما ارتباط برقرار میکند؟ «به خانه زنگ میزنند» خط ثابت؟ «آره». بعد از یک وقفه طولانی مدت: «فکس هم دارم!».
اگر کریستوفر واکن ۴۰ سال زودتر به دنیا آمده بود، شانس بالایی وجود داشت که میتوانست ستاره بسیار بزرگتر و محبوبتری شود. به ارزیابی خودش، او بیشتر به نقشهای موزیکال میخورد؛ آن رقصنده خارقالعادهای که ۱۶ سال پیش در ویدیوی فتبوی اسلیم ظاهر شد هنوز همان تصویر سازندهای است که بسیاری از ما از او در ذهن داریم. اگر خیلی خواننده خوبی نباشد (جین کلی هم خواننده خیلی خوبی نبود) مهم نیست چون او جذبه خمار یک قهرمان قدیمی را دارد.
و به نظر میرسد که این حس خماری و آهسته او به ایفای نقش شخصیتهای روانی هم کمک میکند. یکی از نخستین نقشهای موفق واکن در فیلم «آنی هال» وودی آلن مقابل دایان کیتون بود که سکوی پرتابی برای بقیه مسیر حرفهای کاری او شد. بعضی مواقع خود او را هم حیران میکند که چطور میلیونها سینمارو او را در قالب یک لولوخورخوره میبینند، البته میداند که بعضی مواقع ممکن است نقشآفرینیهایش نشان از شرارت داشته باشند. او زمانی در جملهای معروف گفته بود: «نیازی نیست من را شریر نشان دهند، خودم میتوانم این کار را بکنم.»
منبع: بانی فیلم