فراتاب - گروه فرهنگی: داستان زندگی هانیبال الخاص داستان مهاجرت است و زندگی مهاجرانی که جنگ آنها را از سویی به سوی دیگر میکشاند. او که متولد یک خانوادۀ آشوری است که به دلیل شغل پدر از شهری به شهر دیگر در گذار بود. در سال 1309 در کرمانشاه متولد شد و در روزهای نوجوانی، در اراک به نقاشی تمایل پیدا کرد. برای اولین بار در سن چهارده سالگی با کمک جوانی به نام آلکسی گیورگیز که نقاشی را در روسیه فرا گرفته بود، با رنگ و روغن آشنا شد. هانیبال با اشتیاق نزد آلکسی میرفت و به نقاشیهایش نگاه میکرد، پالت او را پاک میکرد و رنگها را برایش میچید؛ و به گفته خودش «گاهی هم کاغذ و رنگ به من میداد و میگفت نقاشی کن.» در نهایت بازنشستگی پدر آنها را به سمت پایتخت کشاند. پدر در تهران همۀ بچههای خود را به کلاس برادران پتگر میفرستد. در همین سالها که تب نقاشی قهوهخانهای همهگیر شد و الخاص که به خاطر لرزش دستهایش مدام از جانب پتگر سرزنش میشود شیفتهی این نوع نقاشی شد.
پرکاری از مهمترین توصیههای او بود. الخاص اعتقاد داشت کسی که زیاد کار میکند، ناپختههای زیادی هم دارد. او تاکید را بر تسلط ترجیح میداد. تاکید را تکرار میکرد و از تکرار چیزهایی میساخت مکرر. در تمام سالهایی که نقاشی را آموزش میداد به علت لرزش دستانش حتی نمیتوانست انگشتان یک دست را رسم کند و شاید اگر این همه سماجت و پافشاری و شهامت او نبود، آن دستهای لرزان نه میتوانست نقاشی کند و نه لرزش را به عنوان تکنیکی برای نقاشی معرفی. بشیر نظری از شاگران الخاص دربارۀ آموزش او میگوید: «مبنای کلاس بر پرکاری است، آقای الخاص به هنرجویان یادآوری میکنند که اگر میخواهید یک نقاش حرفهای باشید هیچ راهی نیست جز اینکه پرکار باشید به دلیل اهمیتی که به پرکاری میدهند اسم گروه کلاس را گروه کار، کار و کار گذاشتهاند. از راهنماییها و نصایحی که به جوانان هنرجو میدهد طراحی از دست است. همواره این جملات را در کلاسهایش تکرار میکند: تا میتوانید دست بکشید. یا از دست کشیدن دست نکشید. آن را بهترین برای هنرآموزان میداند. در مورد نحوۀ کشیدن دست و اینکه هر انگشت چگونه قرار گرفته و اینکه نسبت به کف دست چه حالتی دارد و... توضیح میدهد. همچنین در مورد فیگور اغراقهایی را که میتوان در آن انجام داد اشاره میکند. همانطور که گفته شد الخاص طراحی کلاسیک را بسیار مهم میداند.»
الخاص تقریباً هر سال در ایران یک نمایشگاه برگزار میکرد بدون اینکه کتاب یا کاتالوگی از آن منتشر شود. در اوایل دههی 30 شمسی و در حالی که فقط 21 سال داشت به نیویورک رفت. در آنجا مشغول تحصیل در رشته طب شد، اما هیچ گاه تحصیل در این رشته را به پایان نرساند. پس از آن به تحصیل در رشته فلسفه و بعد به تحصیل در رشته نقاشی مشغول شد و توانست در رشته تصویرسازی لیسانس و فوق لیسانس دریافت کند. هانیبال الخاص در سال ۱۹۵۶ میلادی لیسانس هنرهای تجسمی و در سال ۱۹۵۸ فوق لیسانس همین رشته را از انستیتوی هنر شیکاگو (ایلینوی) گرفت و در همین مقطع بود که شیفتهی ریورا (یکی از پایهگذاران جنبش نقاشی دیواری) شد. احمد وکیلی از شاگردان او در این مورد میگوید: «آرزو داشت گروه نقاشان راوی و دیوارنگاره تشکیل شود و ما به این سو گرایش پیدا کنیم و در دنیا نهضت نقاشی ایرانی راه بیفتد. این یک منظر پست مدرنیستی است. الخاص یک عمر تلاش میکرد نقاشان روایتگر دیواری درست کنیم. مورال کار کنیم که مردم ببینند. ادبیات در کارمان باشد، اما اتفاقی نیفتاد و اصلا در استعداد نقاشی ایران نبود.»
هشت سال بعد، وقتی در سن 29 سالگی به ایران بازگشت به عنوان مدرس به هنرستان تجسمی پسران تهران دعوت شد و دریافت در تهران جایی برای عرضهی آثارش نیست پس گالری گیلگمش را در سال 1340 و با هدف نمایش دادن آثار خود و دوستان و شاگردان جوانش تاسیس کرد. سفر دوبارهی الخاص به آمریکا در سال 1342 منجر به تعطیلی این گالری شد. شش سال بعد، در سال 1348، و پس از دعوت رسمی میرفندرسکی از الهاص برای تدریس در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دوباره به ایران بازگشت و از همین سال بود که وجههی معلمی او بر سایر وجوه نقاشی و طراحی غلبه کرد.
چند ماه پس از بازگشتش و همزمان با تشکیل یک نمایشگاه در گالری سیحون جامعهی هنری ایران چهرهی جدیدی از هانیبال الخاص را مشاهده کرد. حرفهایش را صریح و بیپروا و نقدهایش را مستقیم و بدون ملاحظه بیان میکرد تا جایی که شخصیت او برای کسانی که جلال آلاحمد را دیده بودند یادآور جلال شد. در دههی 50 بود که اکسپرسیونیسم را با سوررئالیسم و کوبیسم تلفیق کرد و این کار هر چند شاگال را به یاد میآورد اما سبک خاص الخاص نیز بود. یکی از نقاط برجسته در کارنامهی دههی پنجاه الخاص شاید نقاشی کردن دیوارهای سفارت آمریکا با طرحها و نگارههای ضد امپریالیستی به همراه عدهای دیگر از هنرمندان و شاگردانش بود. احمد وکیلی در کتاب وکیلآباد خاطرهای از این دههی درخشان تاریخ زندگی الخاص نقل میکند: «باور کنید الخاص حیف شد، آرزویش این بود که مردم با نقاشی ارتباط برقرار کنند و توضیح بدهند، نه اینکه من بهعنوان نقاش حس کنم این کار را کردهام و کار من حرفزدن نیست. او از این صحبتها متنفر بود. سال 58 نمایشگاهی در گالری تهران داشت، کار خیلی بزرگی انجام داده بود و کنار آن نوشته بود: «من در این تابلو یک آفتابه کشیدهام، هرکسی این آفتابه را پیدا کند جایزه دارد. میدانید برای چه؟ برای اینکه مردم به بهانۀ آفتابه کار را نگاه کنند...!» میتوان گفت تمام شاگردان او در این دهه تبدیل به نقاشان متعهد دههی 60 ایران شدند. دههای که او خود دیگر در ایران نبود.
در سال 1371 دانشگاه آزاد از او برای تدریس در دانشکدهی هنر دعوت کرد. به تهران برگشت، کارگاه شخصی دایر کرد و شاگردانی را نیز پرورش داد. شاگردانی که از نظر خود او بدترین شاگردان دوران زندگیاش بودند چرا که پیش او شاگردی کردند اما پیشهی او را ادامه ندادند. در دههی هفتاد هانیبال الخاص دیگر پختهترین معلم طراحی ایران بود.
هانیبال در تمام طول عمرش به سرنوشت انسانها اهمیت ویژهای میداد. حضور انسان در آثار او نیز نمایانگر عشق او به آنها و دل نگرانیهایش نسبت به سرنوشت بشر است. در این باره گفته بود: «خیلی دوست دارم به قیافه و نگاه آدمها فکر کنم و عمق عواطف، اندوه، تکبر، خودخواهی، مهربانی آنها را دریابم.در دانشگاه، از کلاس کشیدن اندام انسانها لذت میبردم. بیشتر دوست داشتم بروم در کلاسهای مدل زنده، نقاشی کنم. در همان کلاس بود که برای اولین بار کارهای ذهنی کردم. آن کار ذهنی پر از صورتهای آدم بود. تخیلات بیشتر روی کارهایی بود که در آن اندام انسان و چهره انسان بود، ولی اولین باری که در کارهایم موضوعی را نگه داشتم و تکرارش کردم و بعدها به صورت امضا کارهای من شد، وفور آدم بود. یک صورت اینجا و یک صورت آنجا میگذاشتم؛ یک اندام را اینجا و یک اندام را آنجا. بعد کمکم پرداختم به پیوند آنها، اولین رابطهای که در ایران زیاد به آن برخوردم، صف بود. آدمهای پشت سر هم ایستاده، صف دراز آدمها. از اینجا تا ابتدا و تا بینهایت، تا قیامت دارند میروند و حتی یک زمانی تابلوهایی داشتم که چیزی نبود جز صفهای مختلف آدم. چپ و راست میرفتند تا ناپدید میشدند.»
او جزو افرادی است که تاثیر زیادی بر هنر نقاشی ایران و همچنین هنر انقلاب گذاشته است. بسیاری از استادان نقاشی امروزی شاگردان بی یا با واسطهی او به حساب میآیند. شاید بتوان از هادی ضیاالدینی، احمد وکیلی، مسعود سعدالدین، نصرالله مسلمیان، نیلوفر قادری نژاد، ناصر پلنگی و بهرام دبیری به عنوان برجستهترین شاگردان الخاص نام برد.
هانیبال الخاص روز سه شنبه، ۲۳ شهریور سال ۱۳۸۹، در سن ۸۰ سالگی به دلیل حاد شدن بیماری سرطانش و کهولت سن در کالیفرنیای آمریکا چشم از جهان فروبست.