کد خبر: 2948
تاریخ انتشار: 28 تیر 1395 - 01:35
عباس کاظمی:
پرولتاریای دانشگاهی ریشه در آرای مارکس و انگلس دارد: براساس این وضعیت، دانشگاه‌ها هرچه بیشتر از روشنگری دور و به بنگاه تبدیل می‌شوند.

فراتاب ـ سرويس اجتماعی:

گاه با خودم می‌اندیشم آیا می‌توان در موقعیت فرادستان درباره فرودستان صحبت کرد یا آنها را فهمید؟ تجربه‌ای شخصی در سال ٨٩ به من کمک کرد از موقعیت استاد دانشگاه تهران خارج شوم و رده‌های پایین‌تر سلسله‌مراتب دانشگاهی را درک کنم. یکی از آنها جایگاه استاد حق‌التدریسی است که مشکلات فراوانی دارد. ٧٠ درصد اعضای هیأت‌های علمی در دانشگاه‌ها به صورت حق‌التدریسی مشغول به کارند و حتی فراتر، دانشجویان کارشناسی ارشد بسیاری در حال کمک به استادانی هستند که جایی اسمی از آنها نمی‌آید و نامرئی‌اند. من آنها را پرولتاریای دانشگاهی می‌نامم. گروه‌های وسیعی در دانشگاه‌های ایران به وجود آمده که موقعیت‌های نابرابری در جامعه دارند.
کارخانه دانشگاه باید تولید کند: مقاله، کتاب، پایان‌نامه و... چه بازاری بهتر از اینکه سرمایه‌گذاران جذب این کارخانه شوند و سعی کنند سودی به دست آورند. درنهایت هم چیزی به اسم علم تولید می‌شود و همه به سیر صعودی آن افتخار می‌کنیم. درحالی‌که متوجه نیستیم چرخ‌های این تولیدات را کسانی می‌گردانند که هیچ اسمی از آنها نیست. به نظرم علت شکل‌گیری پرولتاریای دانشگاهی دو دلیل دارد: نخست اینکه بحران آموزش زیاد از حد است. تعداد دانشگاه‌ها نسبت به اول انقلاب بیشتر شده است. در حالی‌که در سال ١٣٤٩ فقط ١٣ دانشگاه وجود داشت این تعداد در سال ٩٣ به دوهزارو ٦٤٠ دانشگاه رسید. یکی از پیامدهای آشکارش جابه‌جایی در مسئله بی‌کاری است. ما با بی‌کارانی مواجهیم که اکثرا تحصیل‌کرده‌اند. حال آنکه در گذشته اغلب تحصیل‌نکرده‌ها بودند. امروز افراد تحصیل‌کرده بسیاری داریم که بی‌کارند. این واقعیت شکل بی‌کاری را تغییر داده است. این مشکل در مورد اقلیت‌ها تشدید می‌شود؛ مثلا تعداد زنان تحصیل‌کرده بی‌کار دو و نیم برابر مردان تحصیل‌کرده بی‌کار است. با وجود گسترش تحصیلات تکمیلی، میزان وابستگی دانشجویان به خانواده‌ها نه‌تنها کم نشده که ٧٠ درصد آنها از خانواده پول می‌گیرند. براساس آرای بوردیو در مطالعات فرهنگی، اگر نظام آموزشی عادلانه توزیع شود، به‌تدریج فقر و نابرابری در جامعه کاهش می‌یابد. از این‌رو در کنار تجاری‌شدن و خصوصی‌شدن باید از استقلال دانشگاه هم بحث شود. به میزانی که دانشگاه‌ها به سمت تجاری‌شدن پیش می‌روند، محدودیت‌های فراوانی برای کنترل کارمند و دانشجو اعمال می‌شود.
پرولتاریای دانشگاهی ریشه در آرای مارکس و انگلس دارد: طبقه کارگری که نیروی کار خود را می‌فروشد. در نظام دانشگاهی نوعی قشربندی ایجاد می‌شود بین استادان تمام‌وقت و گروه‌های وسیعی که به صورت پاره‌وقت تدریس می‌کنند و موقعیت فرودست‌تری دارند. براساس این وضعیت، دانشگاه‌ها هرچه بیشتر از روشنگری دور و به بنگاه تبدیل می‌شوند. در دهه اخیر، موقعیت حق‌التدریسی به شغلی دائم بدل شده که ماهانه یک ‌میلیون تومان درآمد دارد، تقریبا برابر با حقوق کارگران ماهر. پرولتاریای پژوهشی از پرولتاریای آموزشی هم وضعیت اسف‌بارتری دارد. اگرچه استاد حق‌التدریس بیمه ندارد، در کلاس هویت و جایگاهی رسمی دارد، اما پرولتاریای پژوهشی حتی این هویت رسمی را نیز ندارد. آنها کسانی‌اند که پایان‌نامه، کتاب و مقاله می‌نویسند و باعث پیشرفت فرادستان می‌شوند. بی‌هویتی مشکل مضاعف این گروه از نیروهاست. در ١٠ سال آینده بدنه عظیمی از انسان‌های بی‌کار به وجود می‌آیند که شغل‌هایی از این‌دست دارند که پیامدهای بدی هم برای نهاد علم و هم برای نهاد جامعه خواهد داشت.

منبع: روزنامه شرق

نظرات
آخرین اخبار