کد خبر: 2471
تاریخ انتشار: 4 تیر 1395 - 03:51
دکتر افشین زرگر
ریشه بسیاری از مسائل کنونی در جهان(منازعه‌ها و مناقشه‌های قومی، قبیله‌ای، مذهبی و ...) را می‌توان ناشی از بحران هویت در جوامع مختلف دانست. کافی است به همین منطقه خاورمیانه و منازعه‌هایی که به بدترین شکل در جریان هستند، نگاه کنیم.

فراتاب-سرویس بین المل: ریشه بسیاری از مسائل کنونی در جهان(منازعه‌ها و مناقشه‌های قومی، قبیله‌ای، مذهبی و ...) را می‌توان ناشی از بحران هویت در جوامع مختلف دانست. کافی است به همین منطقه خاورمیانه و منازعه‌هایی که به بدترین شکل در جریان هستند، نگاه کنیم. آیا ریشه اصلی جنگ داخلی در عراق و سوریه را نمی‌توان ناشی از عدم شکل‌گیری هویت ملی منسجم و یکپارچه دید؟ کشورهایی که در روند دولت-ملت‌سازی با انبوهی از مسائل و مشکلات از جمله چالش اساسی عدم شکل‌گیری هویت ملی منسجم و یکپارچه روبه‌رو بوده و نتوانستند جامعه چندی قومی و چند صدایی را حول ارزش‌ها، وفاداری‌ها، سمبل‌ها، اسطوره‌ها و در کل فرهنگ مشترک گرد هم اوردند، و حال باید هزینه این ضعف و ناتوانی را به بدترین شکلی بدهند. در این بحث صرفاً نمی‌توان به بعد ملی هویت توجه کرد(اگرچه مهم‌ترین مرجع هویتی را باید در همین سطح دنبال کرد)، بلکه در سطوح مختلف، هویت یا بهتر است گفته شود بحران و تنش هویتی می‌تواند منشاء بسیاری از ناهنجاری‌ها و مشکلات باشد. به‌طور نمونه خانواده خود دارای یک هویت است، اگر در این سطح وفاداری‌ها و ارزش‌ها سست گردد، بدون تردید با انسان‌هایی روبه‌رو خواهیم بود که دارای هویت شکننده، پرتردید و ابهامی هستند که تزلزل و تردید را در رفتارهای آن‌ها نیز می‌توان مشاهده کرد، عاملی که خود منشا بسیاری از تنش‌های اخلاقی و اجتماعی خواهد شد. به همین دلیل است که در جوامع کنونی سست شدن بنیان خانواده و شکننده شدن هویت آن، از جمله خطرات و آسیب‌های بزرگ اجتماعی قلمداد می‌شود. بنابراین در هر سطحی از روابط اجتماعی، هویت دارای اهمیت اساسی بوده و همواره بایستی بدان تاکید داشت و به‌ویژه دولت‌ها مکلف هستند که از طرق مختلف در جهت تحکیم بنیان‌های هویتی جامعه(از کلان مرجع هویتی یعنی ملی گرفته تا خرده هویت‌های شهروندی و خانواده و ...) تلاش نماید.بنابر اهمیت موضوع تلاش می‌شود در قالب مجوعه بحث‌هایی به بررسی برخی از ابعاد این موضوع مهم پرداخته شود.در هر سطحی از روابط اجتماعی، هویت دارای اهمیت اساسی بوده و همواره بایستی بدان تاکید داشت و به‌ویژه دولت‌ها مکلف هستند که از طرق مختلف در جهت تحکیم بنیان‌های هویتی جامعه(از کلان مرجع هویتی یعنی ملی گرفته تا خرده هویت‌های شهروندی و خانواده و ...) تلاش نماید.

هویت حسی است که در يک گستره زماني نسبتاً بلندمدت شکل گرفته و استمرار پيدا مي‌کند. هويت بخشی جدایی‌ناپذير از شناخت است که زندگي را پيش‌بيني‌پذير کرده و رفتار افراد در يک جامعه انساني را در چارچوبي معنادار و منظم در مي‌آورد. هويت بدين‌گونه با نظم در هر شکلی از زندگي اجتماعي ارتباط نزديکي دارد. در واقع نظم در هر سطحي از زندگي اجتماعي در ارتباط با افرادي معنا پيدا مي‌کند که داراي هويت تعريف شده و مشخصی باشند. يا مي‌توان اين‌گونه مطرح کرد که نظم از روابط مبتني بر هويت‌هاي مشخص، تثبيت شده و نهادینه شده نشات گرفته و تقويت مي‌گردد. اصلاً آيا نظم در جهان بدون هويت معنا و مفهوم پيدا مي کند؟ بي ترديد پاسخ منفی است.

هويت مقوله‌اي است ارتباطي و اجتماعي که در تعاملات و ارتباطات شکل مي‌يابد، پس هویت را بیستی امری سیال دانست که همواره در حال شدن و تغییر است. هويت‌ها در يک گستره اجتماعي موجب نزديکي افراد به يک‌ديگر می‌شوند. به‌طور نمونه اگر مهاجرين خارجي در يک کشور(مثلاً چيني‌ها در ايالات متحده) در شهر يا محلاتي دور هم گرد مي‌آيند، به اين دليل است که خود را داراي يک هويت مشترک و البته متمايز با جامعه ميزبان مي‌بينند. اين خود موجب استمرار هويت آن‌ها و تداوم ارتباطات‌شان با کشورشان مي‌گردد و از سوی دیگر به‌عنوان مانعی در جهت استحاله هویتی آن‌ها در هویت جامعه میزبان می‌شود که اگر در این زمینه مقاومت جدی وجود داشته باشد و یا ارزش‌ها و هنجارها و فرهنگ جامعه میزبان را هدید کند، می‌تواند به بحران بزرگ اجتماعی و حتی سیاسی تبدیل شود و امنیت را به‌مخاطره بیاندازد. در این زمینه می‌توان به حساسیتی که کشورهای اروپایی در حال حاضر نسبت به موج گسترده مهاجرین دارند اشاره کرد، که موجب واکنش این جوامع با اتخاذ سیاست‌های هویتی سخت‌گیرانه جدید شده است.

"من کيستم؟" اين سئوال اصلي و محوري مرتبط با هويت است. پاسخ اين سئوال براي افراد مي‌تواند بسيار متفاوت و گوناگون باشد. در محدوده تقسيمات کشوري(به‌عنوان کلان‌ترين و رایج‌ترین تقسيمات سياسي در سطح جهان) پاسخ‌ها مي‌توانند بر اساس مليت‌هاي مختلف بدين‌گونه اعلام باشد:  ايراني، افغانی، روسی، اتريشي، آلمانی، فرانسوی، کانادايي، ايتاليايي و ده‌ها هویت ملی دیگر. البته اين کلان‌ترين پاسخ به اين سئوال هويت است و در چارچوب آن ده‌ها خرده هويت نيز معنا  پيدا مي‌کند، مانند شيعه، سني، زرتشتي، مسيحي کاتوليک، مسيحي ارتدوکس(در قالب هويت مذهبي) ، يا کرد، آبخازي، اوستيايي، آجاري، کاتالاني، تاتار، و...(در قالب هويت قومي) و انواع خرده هويت‌هاي ايلي، طايفه‌اي، فاميلي ،جنسيتي و ... . در صورتي که بحران همبستگي و يکپارچگي حل نشده باشد و يا در اثر بروز برخي تحولات، سست و متزلزل شده و دوباره بحراني گردد، احتمال برخورد خرده هويت‌ها با هويت کلان(ملي) وجود دارد. وجود و يا شدت و ضعف اين بحران را نيز مي‌توان از نوع پاسخ‌گويي به همين سوال مشاهده کرد. به‌طور نمونه اگر کاتالان‌هاي اسپانيا، کردهای ترکيه و عراق و سوریه، چچن‌ها و تاتارهاي روسيه، آبخاز‌هاي گرجستان، به هويت ملي اسپانيايي، ترکيه‌اي، عراقی، سوریه‌ای، روسي، و گرجستاني پايبند نبوده و به هويت کاملاً متمايز و مستقل خودشان تاکید کنند و آن‌را درمقابل هویت کلان ملی تعریف کنند، بی‌گمان می‌توان نتیجه گرفت که این کشورها با بحران همبستگي و يکپارچگي ملی روبه‌رو بوده و مستعد تنش و بحران هستند، امری که همین نمونه‌ها به اشکال مختلف با آن درگیر هستند. به همين دليل است که در چنين نمونه‌هايي معمولاً برخوردهاي خشونت‌باري بين نيروهاي دولتي(مدافعان هویت ملی) و چالش‌آفرینان قومی(مدعی هویت متمایز در مقابل هویت ملی) شکل گرفته و موجب بروز ناامني‌هاي داخلي و منطقه‌اي شده و مي‌شوند.  در واقع در چنين مواردي هنگامي که گروهي از افراد ديگر خواهان در برگيري و شموليت يک هويت کلان(ملي) بر هويت قومي و مذهبي‌شان نباشند، بحران هويت ملي ممکن است به بروز تعارضات جدي و جنگ داخلی(مانند سوریه و عراق) و حتي تجزيه و متلاشي شدن يک کشور بيانجامد(هم‌چون نمونه يوگسلاوي.) اتحاد جماهیر شوروی نمونه مهمی در این زمینه است، ابرقدرتی که هرگز نتوانست در درون خود مسئله هویت‌ ملی را حل کند و نهایتاً از دل آن هویت‌های ملی جدیدی سربرآوردند. در دوره شوروی، زمام‌داران وقت بسیار سعی کردند که انسان شوروی(Soviet Man) و یا انسان روس(Russia Man) را خلق کنند، امری که هرگز تحقق نیافت و قومیت‌های متمایز(ارمنی، گرجی، ترکمن، تاجیک، قزاق و ...) در مقابل سیاست‌های حکومت مرکزی و استحاله یافتن در هویت کلان مقاومت کردند و نهایتاً خود را به‌عنوان هویت مستقل ملی معرفی کردند.

بنابراين موضوع هويت در هر سطح و بعدي از زندگي اجتماعي به‌ويژه در بعد ملي آن  داراي اهميت حياتي بوده و تحقيقات و مطالعات وسيع و دقيق را مي‌طلبد. در کشوري مانند ايران که در بطن خود خرده هويت‌هاي متعدد(قومي، ايلي، طايفه‌اي و مذهبي) وجود داشته و در برخي نواحي مرزي‌اش نيز برخي خويشاوندي‌هاي قومي بين مرزنشینان با ديگر اقوام و ملت‌هاي همسايه ديده مي‌شود، چنين مطالعات سازمان يافته، گسترده و منسجمی بسيار ضروري مي‌نمايد.در کشوري مانند ايران که در بطن خود خرده هويت‌هاي متعدد(قومي، ايلي، طايفه‌اي و مذهبي) وجود داشته و در برخي نواحي مرزي‌اش نيز برخي خويشاوندي‌هاي قومي بين مرزنشینان با ديگر اقوام و ملت‌هاي همسايه ديده مي‌شود، چنين مطالعات سازمان يافته، گسترده و منسجمی بسيار ضروري مي‌نمايد. همچنين بروز برخي بحران‌هاي هويتي در جامعه ناشی از افزایش تماس و ارتباط فرهنگ ايراني با فرهنگ غیر ایرانی -که در بطن جهاني‌شدن دارای شدت بیش‌تری است- و یا برخی مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و نقش مخرب برخی برنامه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی، بر اهیمت این بحث می‌افزاید.

با آگاهي از حساسیت بالای این موضوع، و این‌که خطرات بزرگی می‌تواند جوامعی که دچار بحران هویت در سطوح مخلف(خصوصاً ملی) هستند را تهدید نماید، و با درک منافع ملی و ضرورت ارائه راه‌کارها و پیشنهادات کاربردی برای حل برخی مسائل هویتی(که البته در یک پروسه زمانی نسبتاً بلندمدت تحقق می‌یابند)، هویت بایستی به‌عنوان یکی از موضوعات جدی و بسیار مهم مطالعاتی در دستورکار جامعه آکادمیک قرار گرفته و نهادهای ذی‌ربط و تصمیم‌گیرنده نیز در این زمینه برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات لازم را به‌طور سنجیده و عقلانی دنبال نمایند.

بحران هویت علت اصلی وقوع بسیاری از تنش‌ها، بی‌ثباتی‌ها، نزاع‌ها، مناقشه‌ها، اختلافات، جنگ‌های داخلی، جنگ‌های قومی و فرقه‌ای و مذهبی و ... می‌باشد و پیشبرد توسعه بدون حل آن تحقق پیدا نمی‌کند.

 

عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

نظرات
آخرین اخبار