کد خبر: 216
تاریخ انتشار: 26 بهمن 1394 - 02:50
بررسی تنش میان ایران و عربستان از منظری متفاوت:

فراتاب - محمدرضا ستاری: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، نظام جهانی که تا پیش از آن به دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی و آمریکا تقسیم شده بود، به نظامی سلسله مراتبی با قدرت هژمون آمریکا تبدیل شد. پس از این واقعه، به سبب پر هزینه بودن حمایت امنیتی آمریکا از متحدان خود که این بار کشورهایی از بلوک شرق نیز به آن افزوده شده بود، ایالات متحده راهبرد ایفای نقش به قدرت های متوسط به خصوص در منطقه مهم خاورمیانه را اتخاذ کرد. همین رویه با توجه به رویدادهای منطقه، مانند حمله نظامی آمریکا به عراق و افغانستان، وقایع بهار عربی، بروز پدیده تروریسم تکفیری و جنگ داخلی در سوریه و عراق، نوعی تعارض منافع میان قدرت های منطقه ای مانند ایران، عربستان و ترکیه را سبب شده است.

در این میان توافق هسته ای و اجرا شدن رسمی برجام، حمله عربستان سعودی به یمن و گره خوردن بحران در سوریه و عراق، سبب پیچیده تر شدن معادلات سیاسی میان قدرت های منطقه ای شده است. سعودی ها و متحدان منطقه ای آن که از انزوای بین المللی ایران در طول سال های تحریم بیشترین منفعت را متوجه خود می دانستند، با شروع عادی سازی روابط ایران با غرب در چارچوب توافق هسته ای که یکی از مهمترین دستاوردهای آن برای ایران شکست دیوار سخت ایران هراسی و رسمیت یافتن بازیگری ایران در معادلات منطقه است، با وجود تمام تلاش ها در جهت به انحراف کشیدن برجام ناکام بوده و از تغییر موازنه سیاسی و اقتصادی به واسطه اجرایی شدن برجام به نفع ایران و شکست سعودی ها در صحنه معادلات منطقه ای، بیش از پیش نگران شده اند. در همین راستا عربستان در حرکتی که به اعتقاد کارشناسان فرار به جلو محسوب می شد، به بهانه ی حمله به سفارتخانه و کنسول گری های این کشور در تهران و مشهد، طی اقدامی یکجانبه مبادرت به قطع روابط سیاسی و دیپلماتیک با ایران کرد. این اقدام سعودی ها با توجه به اوضاع وخیم خارومیانه و لزوم همگرایی کشورهای منطقه برای خاتمه دادن به بحران، نتیجه ای جز  به تعویق افتادن فرایند صلح در خاورمیانه و تشدید تهدیدات امنیتی نخواهد داشت.

همین امر سبب شده است که پس از افزایش تنش ها میان ایران و عربستان، بسیاری از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، با درک اهمیت رویکردهای دو کشور به عنوان ستون های خاورمیانه، اقدام به میانجی­گری در جهت کاهش تنش ها کنند. در تازه ترین مورد، فرانک والتر اشتاین مایر، وزیر امور خارجه آلمان سه شنبه هفته گذشته وارد تهران شد و پس از رایزنی با مقامات کشورمان به خصوص محمدجواد ظریف، برای  میانجی گری در روابط دو کشور راهی ریاض شد. اخبار رسیده حاکی از آن است که محمد نواز شریف نخست وزیر پاکستان نیز که یکبار به هردو کشور سفر کرده است، قصد دارد بار دیگر به ایران و عربستان سفر کرده و با مقامات تهران- ریاض بمنظور کاهش تنش ها گفت و گو کند.

در همین راستا و با توجه به اهمیت مهم این مقوله در سیاست خارجی کشورمان، منطقه و حتی نظام بین الملل،  در گفت و گو با دکتر سید جواد صالحی استاد روابط بین الملل و دکتر کیهان برزگر، رییس مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک خاورمیانه، تازه ترین جزییات روابط میان ایران و عربستان را از منظری متفاوت بررسی می کنیم.

غرب از همراهی با سعودی ها دچار شرمندگی است

سیدجواد صالحی استاد روابط بین الملل در خصوص یکی از اصلی ترین دلایل تنش ها در روابط ایران و عربستان می گوید: افزایش سطح بحران میان دو کشور به بحث نظم سیاسی در منطقه خاورمیانه باز می گردد. ما اگر این مساله را مشکل اصلی خاورمیانه یا نظام منطقه ای بدانیم، وضعیت صحنه، تلاشی است برای شکل بخشیدن به نظم مورد نظر بازیگران و این امر نوعی در هم تنیدگی و افزایش سطح تنش و اصطکاک را دامن می زند. در مورد کلی در بحث خاورمیانه باید به سه نظم اشاره کرد: اول، نظم دوران جنگ سرد که در آن شاهد یک وضعیت دو قطبی در منطقه هستیم. در این وضعیت هم سطح، طرفداران ایالات متحده آمریکا و شوروی با رضایت مداخله قدرت ها را در خاورمیانه قبول و نوعی خودبسندگی و رضایت بر حوزه های نفوذ و مداخله را تعریف کرده و پذیرفته اند.

وی ادامه داد: پایان جنگ سرد شرایطی را فراهم می آورد که از آن به عنوان دوران تک قطبی یا دوران پسا جنگ سرد نام می برند که این شرایط، شرایطی است که بازندگان و برندگانی در خاورمیانه پدیدار می شوند. از این منظر که در نظم قدیم، دولت ها یا بازیگران با اتکا به قدرت مداخله گر برای خود حائل های امنیتی تعریف کرده بودند، در این زمان پشتوانه های خود را از دست می دهند و به عبارتی کشورهای بوجود می آیند که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متضرر می شوند. در این مقطع میتوان نمونه ها را یمن، سوریه و حتی عراق نام برد. کشورهایی که سعی داشتند از طریق نوعی همراهی سخت یا همراهی نرم، نقش و منزلت منطقه ای خود را حفظ کرده و یا ارتقاء بخشند.

صالحی اظهار داشت: در دروان تک قطبی پس از فروپاشی شوروی، ما دوران گذاری را شاهد هستیم که از طریق برهم خوردن ساخت سیاسی بین برخی از بازیگران، دچار فراز و فرود است. ساقط شدن نظام سیاسی تونس،یمن و لیبی، گسترش دامنه بحران در سوریه و بحرین، عملاً نظم منطقه را با چالش های اساسی مواجه کرده است. به همین خاطر برخی از کشورها در این نظم سیاسی به شدت احساس رضایت می کنند که حوزه های نفوذشان در حال گسترش است و برخی دیگر نیز احساس می کنند که نظام سیاسی به ضرر آنها است و در این میان حتی آمریکا را بخشی از این عوامل زیان بخشی در منطقه تلقی می کنند که در حقیقت زمینه را برای فرصت سازی برای ایران یا تبدیل آن به عنوان یک هژمون منطقه ای فراهم کرده است. در میان این نقد و انتقادهای جدید، ما چند عامل را که در نظم جدید منطقه ای تاثیرگذار است مشاهده می کنیم. اولین آن احیای نقش پرستیژی و منزلتی است که توسط روسیه دنبال می شود. عملاً پوتین با طرح اندیشه های ناسیونالیستی و احیای جایگاه پیشین، مجدداً خودنمایی می کند. بازیابی نقش های منطقه ای توسط روسیه با توجه به تجربه عراق و لیبی از مسایلی هستند که روسیه از آن استفاده می کند. وی تاکید کرد: احساس تهدید گسترش ناتو در اروپای شرقی و قفقاز برای روس ها و گسترش منزلت استراتژیک ایران در عراق، سوریه و لبنان و پایان انزوای ایران پس از برجام از مواردی است که تاثیر مستقیمی بر نظم منطقه ای برجا گذاشته است.

این استاد روابط بین الملل ادامه داد: در این نظم منطقه ای در حال گذار،  کشور ایران با اندیشه ها و دیدگاه های خود با محوریت اندیشه مقاومت و عربستان سعودی از طریق ائتلاف سازی در قالب پان اسلامیسم و پان عربیسم و برجسته سازی ایران هراسی و شیعه هراسی در قطب مخالف یارگیری می کنند. در این شرایط که دو کشور در تقابل با هم نقش ایفا می کنند، نظم خاورمیانه به چالش کشیده شده و هرکدام از بازیگران در شرایط فعلی سعی می کنند که با تمام قوا، فضاهای موجود در خاورمیانه را به نفع خود مورد استفاده قرار دهند. یقیناً در این رقابت که در یک زمان به صورت تقابل غیر مستقیم، و در زمانی دیگر به شکل جنگ های نیابتی اعلام شده و در شرایط اخیر هم با تعارض مستقیم و جنگ تریبونی و رسانه ای ادامه دارد، شاهد هستیم که به هر حال عوامل تشدید کننده هم در این میان ظاهر شده اند. این عوامل عبارتند از تعرض به حجاج ایرانی در فرودگاه جده، فاجعه منا و حمله به عربستان در تهران که عملاً منجر به تعمیق بحران در روابط دو بازیگری که در صدد کسب منزلت هژمونیک در خاورمیانه هستند را موجب شده است.

این پژوهشگر ارشد علوم سیاسی در مورد مورد دیدگاه غرب در مورد این تنش و میانجی گری های صورت گرفته میان دو کشور اظهار داشت: غرب همواره در ارتباط با  عربستان بر سر دوگانه امنیت و حقوق بشر درگیر بوده است و شاید باید بگوییم که در خیلی از موارد، نوعی خجالت و شرمساری را به واسطه این پیوند استراتژیک و امنیتی یدک کشیده است. غرب در شرایط شکاف های بوجود آمده، بالاخص قبل از برجام، چشم خود را بروی حقایق و واقعیت ها بسته بودند و طبیعتاً پس از اینکه فضای سطح تهدید ایران در انظار بین المللی ترمیم شد، دامنه این انتقادات از عربستان و حتی خیلی از کشورهای عربی افزایش خواهد یافت.

وی در خصوص سفر اشتاین مایر به تهران و ریاض گفت: در اینکه این سفرها در حل و فصل تخاصم می تواند اثری جدی داشته باشد، من بر این باور هستم که شاید از نظر کنترل کنندگی موثر باشد، اما در حل و فصل بحران موجود نمی تواند اثرگذار باشد. زیرا شرایط منطقه به گونه ای است که ما شاهد یک رفتار دومینویی در سیاست خارجی دو کشور هستیم که سطح پیوستگی آن از سوریه، عراق، لبنان،یمن و بحرین تا به فضاهای اقتصادی و انرژی کشیده می شود و تا زمانی که تمایلی برای حل و فصل سیستمی این بحران ها وجود نداشته باشد، مطمئناً به صورت تک مورد گفت و گوها نمی تواند نتیجه بخش و مثمرثمر باشد. زمانی می توانیم امیدوار باشیم که دامنه بحران از این وضعیت تصاعدی افول کند که نوعی تغییر نگاه در بنیاد تعاملات دوجانبه و چندجانبه در منطقه پدیدار بشود.

صالحی که چندی پیش در مصاحبه ای اعلام کرده بود، تازیانه تاریخ رهبران جوان عربستان را تادیب خواهد کرد، در مورد رویکرد سیاست خارجی عربستان در منطقه و درگیر شدن این کشور در بحران هایی نظیر جنگ یمن  و تبعات آن برای سعودی ها می افزاید: من کاملاً به این گفته ای که قبلاً یادآور شده بودم باور دارم، چرا که کشورهای عربی از بحث بحران مشروعیت و بحران مشارکت شدیداً رنج می برند. در شرایط فعلی که زمانی القاعده و امروز داعش ابزارهای پیش برنده اهداف سیاست خارجی عربستان در منطقه به شیوه دوفاکتو محسوب می شوند، باید تاکید کرد که این امر به مثابه یک شمشیر دو دم است و روزی علیه خود عربستان بکار گرفته خواهد شد. طبیعتاً رگه هایی از این سطح تهدید را در مواضع،دیدگاه ها و تهدیداتی که رهبران داعش نسبت به رهبران عربستان و بعضاً برخی از حکام عرب بکار می گیرند کاملاً قابل مشاهده است.

این استاد دانشگاه افزود: در شرایط فعلی بین اهداف سیاست خارجی و منابع نوعی تناسب باید موجود باشد.  همزمانی درگیری عربستان در چند جبهه ی مختلف، با افق های نامشخص از جمله مواردی است که منجر به نوعی ابهام در دستیابی به اهداف و مهمتر از همه کسب حمایت های منطقه ای و بین المللی از این رژیم می شود. در زمانیکه بحث دامن زدن به ایران هراسی و شیعه هراسی در اوج خودش بود و پنهان شدن پشت سر رژیم صهیونیستی، شاید این همراهی اجتناب ناپذیر را به وجود آورده بود، اما هر چه جلوتر می رویم، سطح ترک ها و شک ها نسبت به این حمایت ها افزایش خواهد یافت.

وی در پایان اظهار داشت: برخلاف دیگران که ممکن است شکست عربستان در سیاست هایش را از رویکرد منابع مادی مطرح می کنند، خیلی باور به این قضیه ندارم، ولیکن از منظر توضیح افکار عمومی کسب همراهی های بین المللی و غیر اخلاقی بودن ابزارهایی که برای تحقق اهداف های اعلامی بکار می گیرند، رهبران عربستان دچار مشکل جدی خواهند شد.

پیچیدگی های منطقه سعودی ها را متعادل خواهد کرد

کیهان برزگر رییس مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک خاورمیانه در گفت و گویی با خبرگزاری ایرنا، در این زمینه معتقد است: اجرایی شدن برجام در بلند مدت، موجب کمک به حل بحران های منطقه ای شده و ایران در مرکز تحولات منطقه ای قرار می گیرد. در همین خصوص شاهد هستیم که در تنش اخیر میان ایران و عربستان، برای نخستین بار آمریکا و اروپا برخلاف گذشته طرف میانه را گرفته و طرفین را تشویق به حل و فصل تنش ها کردند. این استاد دانشگاه می گوید:  در کوتاه مدت می بینیم که برجام رقابت ها و تنش های منطقه ای را تا اندازه ای افزایش داده است. دلیل اصلی هم این است که بعضی از کشورهای منطقه مثل عربستان و ترکیه -البته با اهداف متفاوت- اجرایی شدن برجام را به صورت مستقیم به افزایش جایگاه منطقه ای ایران ارتباط می دهند و اکنون به نوعی خواهان بازگشت به همان ایده سنتی ضرورت مقابله با تهدید منطقه ای ایران هستند. حاکمان این کشورها نگرانند که برجام سبب شود غرب دیگر مثل گذشته اندیشه مهار قدرت منطقه ای ایران را دنبال نکند. البته باید گفت که حاکمان عربستان و ترکیه با تاثیرپذیری از مسایل سیاست داخلی خود این خط فکری را توسعه می دهند. در عربستان روند تحولات منطقه ای پس از بهارعربی از جمله جابجایی حکومت های دوست در مصر و یمن و تحولات سوریه و بحرین را به ضرر منافع خود می بینند و به نوعی سعی دارند آن ها را به مساله تهدید فوری ایران متصل کنند. برزگر اظهار داشت:  این مساله برای سعودی ها نگران کننده است. آن ها راهکار و اولویت خود را در کشاندن رقابت ها و اختلافات به صحنه تحولات منطقه می بینند که همچنان نقطه آسیب پذیر غرب از لحاظ امنیت انرژی و مسایل افراط گرایی و تروریسم است تا شاید از این طریق بتوانند آرایش نیروهای سیاسی را به نفع منافع خود بازتعریف کنند.

وی تصریح کرد:  این سیاست تهاجمی و یکجانبه گرای سعودی ها تداوم چندانی نخواهد داشت و در نهایت به نتیجه مطلوب نمی رسد؛ نه به دلیل اینکه این سیاست برخلاف معادله های طبیعی سیاسی- امنیتی منطقه است یا اینکه سعودی ها توان اقتصادی، سیاسی یا نظامی لازم در مدیریت این گونه بحران ها در بلندمدت را ندارند، بلکه به دلیل مشروعیت نیافتن چنین سیاست جنگ طلبانه ای در منطقه و جهان، سعودی ها مجبور به تغییر رویکرد هستند. تمام دنیا (به استثنای عربستان، رژیم صهیونیستی و داعش) از جمله آمریکا، اروپا، چین، روسیه، کشورهای حوزه خلیج فارس و اکثر جهان عرب، همگی از اجرایی شدن برجام و نفع متقابل اقتصادی و ژئوپلتیک آن برای صلح و امنیت منطقه ای و جهانی خوشحال و خواهان اجرای کامل آن هستند. پس ایران در طرف درست معادله های منطقه ای و بین المللی قرار دارد و شرایط به نفع آن جلو می رود. البته این خود نشان می دهد که حل اختلاف های راهبردی با قدرت های بزرگ چقدر می تواند برای ایران امنیت زا باشد. مورد عربستان هم کمی خاص و مربوط به زمان خود است که البته پیچیدگی های سیاست منطقه ای، سعودی ها را به هر حال متعادل خواهد کرد اما تا رسیدن به آن مرحله، خوب است ایران سیاست محتاطانه فعلی در مدیریت تهدید عربستان در منطقه را دنبال کند، مشروعیت سیاست فعلی عربستان در جلوه دادن ایران به عنوان منبع تهدید را چالش بکشد وهمزمان به تعامل خود با قدرت های بزرگ ادامه دهد.

نظرات
آخرین اخبار