جامعه شناسی اعتیاد | فراتاب
کد خبر: 9066
تاریخ انتشار: 21 آذر 1397 - 10:39
معرفی کتاب
اعتیاد یعنی خود را وقف عادتی نکوهیده کردن تا حد بردگی نسبت به مواد اعتیادآور و پرداخت تاوان جزائی آن را به جان خریدن‌. از این حیث «مفهوم اعتیاد نشانگر این همانگوئی دردسرزائی است».

فراتاب - گروه کتاب: اعتیاد یعنی خود را وقف عادتی نکوهیده کردن تا حد بردگی نسبت به مواد اعتیادآور و پرداخت تاوان جزائی آن را به جان خریدن‌. از این حیث «مفهوم اعتیاد نشانگر این همانگوئی دردسرزائی است»؛ زیرا شاید این گمان به ذهن آید که گویا اعتیاد تحت کنترل خود معتاد بوده و چندان ربطی به شرایط بیرونی و عینی ندارد‌. این کنترل فردی نیز حسب انتخاب یکی از گزینه‌های سلامتی و عدم سلامتی توسط معتاد رقم‌ می‌خورد‌. مع هذا انتخاب‌های فردی معتادان و غیرمعتادان تا آن حد هم متفاوت نیست که بتوان آنها را بیمارگونه و متاثر از شرایطی خاص انگاشت‌. مثلاً نقص سیستم دفاعی بدن در نتیجه رفتارهای جنسی پرمخاطره گاه بدون تاثیر انتخاب این رفتار شیوع‌ می‌یابد و هزینه‌هائی گزاف متوجه اقتصاد ملی‌ می‌کند‌. از حیث ارگانیستی نیز فرق چندانی میان رفتارهای عادی و اعتیادآمیز از حیث مکانیسم بروز (عملکرد مغز)‌، رشد (ارتباط این رفتار با سن)‌، تطور (تاثیر تکامل بر تغییر رفتار به سمت اعتیاد) و انطباق پذیری (تاثیر محیط بر تغییر چنین رفتاری) دیده نمی‌شود.

پاداش و تنبیه مورد محاسبه عقلانی سیستم عصبی در دریافت ماده مخدر و کسب رضایت از مصرفش چندان متفاوت از دریافت چیزهای دیگر نیست و تمایل به مواد مخدر یا مقاومت در برابرش همچون سایر مواد به نظام محرک-پاسخ کرتکس مغز بستگی دارد.‌ دریافت محرک از منابع حامل ارزش برای اعتیاد همانند پاسخ‌های ارگانیستی آن نمی­تواند با فرایندهای مقوم رفتارهای دیگر با سایر مواد و چیزها فرق داشته باشد‌. پاداش و تنبیه بیرونی و تفسیر شرایط ناظر به آنها توسط کنشگر فقط‌ می‌تواند در تقویت یا تضعیف این عملکرد علاوه بر احساس وابستگی معتاد به مواد تا جائی موثر افتد که گوئی مقاومت وی در برابر مصرف حذف‌ می‌گردد‌. اگر اعتیاد به ناتوانی از پرهیز و مقاومت در برابر چنین عادتی ناظر باشد، آنگاه جهت تقویت این توانائی بر تقویت حافظه و عاطفه و هیجان برای تغییر تصمیم­گیری‌های معتاد خصوصاً در زمینه تداوم اعتیاد تاکید‌ می‌شود؛ زیرا حداقل این است که «اعتیاد نشانگر یک آسیب­شناسی و در عین حال شکل قدرتمندی از یادگیری و حافظه است»‌. مع هذا همین نکته هم نشان‌ می‌دهد که معتادان از عواقب تصمیم­گیری‌های­شان غافل شده­اند و لازم است با گوشزد کردن این عواقب وخیم اعتیاد در راستای تعدیل رفتارشان گام برداشت و نگذاشت تداعی‌های انتخابی آنان با نتایج مطلوب این رفتار در تفسیرشان موجب تقویت کار معتادان گردد‌. در اینجا ضروری است روشن شود چرا معتاد نوعی رضایت از اعتیاد‌ می‌جوید که با رضایت از چیزهای دیگر قابل قیاس نیست و این حتی علیرغم هزینه سنگین وابستگی بیشتر معتاد به آن در مقايسه با پاداشمندی هنجارهای ناظر بر کارهای غیراعتیادآمیز است؛ مگر اینکه روشن شود کارکردهای مغزی معتاد در تشخیص و ارزیابی این وابستگی مختل شده و تحت تاثیر اعتیاد از بین رفته و نمی‌تواند مانع از تداوم رفتار اعتیادآمیز معتاد تا حدي شود كه بتوان با خودتاملی معتاد به راه راستش باز آورد‌. اختلال مغزی نیز در این میانه تاثیری تعیین­کننده ندارد؛ زیرا هستند بیمارانی که به این اختلالات دچارند و لیکن به رفتارهای اعتیادآمیز نمی­گرایند و بلکه همسازی گسترده­تری در مشارکت برای درمان از خود ابراز‌ می‌دارند‌. با شناخت این نکته نه تنها برنامه‌ریزی شناخت‌درمانی از ظرافت بیشتری برخوردار‌ می‌گردد؛ بلکه بی­نتیجه ماندن درمان غافل از این نکته به ناکامی محققان و درمانگران نمی‌انجامد‌.

مطالعه تغییرات اعتیاد بنا به سن‌ می‌تواند رفتار اعتیادآمیز مثلاً کودکان را بسته به کارکردهای سیستم عصبی آنان با بزرگسالان مورد مقایسه قرار دهد و به تشخیص نوعی عقب­ماندگی ارگانیستی در این زمینه بیانجامد‌. از این حیث معتادان عمدتاً بالغ و مسن هستند و به موازات پا به سن گذاشتن مردمان از نرخ اعتیاد کاسته‌ می‌شود‌. در این صورت تاثیر الگوی عملکرد مغزی بر اعتیاد نارسا‌ می‌نماید؛ زیرا گرچه در دوره بلوغ و مسن­شدن نمی‌توان از نقش کمال سیستم عصبی در اعتیاد غافل ماند و ليكن تاثیر رشد مغزی در دوران جاافتادگی با آن متناقض‌ می‌افتد‌. اگر پاداش اعتیاد بسته به رشد ارگانیسم در دوران بلوغ و جاافتادگی شیرین شود؛ نباید در دوران تقاعد و پیری چیزی از ارزش آن کاسته شود و بلکه محاسبات مغزی باید به یاری تشدید این امور مخاطره آمیز بیاید‌. جز این نیست که به موازات افزایش سن‌، حساسیت نسبت به پیامدهای مثبت و منفی اعتیاد بالاتر رفته و این ربطی به رشد ظرفیت حافظه یا تحلیل عقلانی ندارد‌.

اعتیاد از حیث تطور ارگانیستی و تاثیرگذاریش بر رفتار خصوصاً بواسطت رشد مغز در این میانه نیز قابل تامل است‌.  مثلاً از این حیث تاکید شده «کرتکس قدامی، ناحیه‌ای از مغز است که از تفکر منطقی‌، تعیین هدف‌، برنامه­ریزی و خودکنترلی پشتیبانی‌ می‌کند‌. مطالعاتMRI  متعدد اثبات کرده که مواد اعتیادآور باعث تغییر حجیم­شدن و ترکیب بافت در این منطقه‌ می‌شوند‌…‌. چند مطالعه MRI ساختی نشانگر بزرگ­شدن غده لنفاوی پایه‌ای مغز در معتادان در مقایسه با گروه شاهد بوده­اند‌…‌. در یک مطالعه‌، وابستگی به متامفتامین و تصمیم­گیری ضعیف با کاهش فعال­سازی PFC همایندی داشت»‌. با این حال رشد مغز به عنوان عاملی موثر در بقای نوع که با جستجوی غذا و تولیدمثل همراه بوده‌، ممکن است نقشی تعیین­کننده در اعتیاد هم بازی نماید و این چندان تفاوتی با تکوین آگاهی و زبان توسط آن نداشته باشد؛ زیرا اگر تطور مغز تابعی از انتخاب طبیعی باشد‌، دلیلی ندارد بین دستاوردهای آن تفاوتی نهاد‌. وقوع انتخاب طبیعی اما تابعی از پیچیدگی شرایط زیست اجتماعی و مقتضیات زندگی گروهی بوده که مغز نیز در این میانه از نقش‌آفرینی مبرا نیست و همراه با ملزومات آن بالیدن‌ می‌گیرد‌. مغز در نتیجه همیاری یا تخاصم گروهی در ائتلاف و رقابت و فراگیری از آنها قوام‌ می‌آید و در نتیجه پیچیدگی سازمان اجتماعی و تاثیرش بر پیچیدگی رفتارهای متناسب مغزی با آن‌ می‌تواند تکامل یافته و هدف انتخاب طبیعی قرار گیرد‌. هم از این رو است که نقصان قوای عقلی یا عدم پرورش قوای دماغی کودکان در بزرگسالی‌ می‌تواند با اختلالاتی در برقراری روابط معقول با دیگران نمود کند و این در حالی است که نقصان زندگی اجتماعی در مواردی نظیر انزوا یا طرد شدگی نیز‌ می‌تواند مانع بالندگی مغز و کارکردهایش نظیر احتجاج راجع به گزینه‌های رفتاری یا تفسیر عواقب آنها شود‌. مغز ناپرورده با محاسبه ضرورت سودآورسازی سرمایه­گذاری اجتماعی بر خود قاعدتاً از دریافت دیگری و دیگرخواهی و آینده­نگری در ملتقای نگاه خود و دیگری بری است و به موازات دور شدن از توان خودکنترلی نمی‌تواند آماج انتخاب طبیعی قرار گیرد‌. این گذشته از آنی است که اساساً خود در این راستا دیگری را مسئول مصائب و اعتیادش هم دیده یا در نتیجه تلقی عدم تعهد او به رعایت احوالش با اعتیاد و در واقع رها کردن خودکنترلیش برای تعاون به نفع تکیه بر این خودکنترلی در خصومت­ورزی به جنگ او در دفاع از خویش و حرمت بر باد رفته­اش بر این بنیان حتی به قیمت انزوای خودخواسته در قبال طرد وی برخاسته است‌.

انطباق­ پذیری محیطی چونان زمینه توالی تولیدمثل نیز‌ می‌تواند مبین تکوین فرهنگی جمعی باشد که بر این انطباق­پذیری حتی با دستکاری خود ارگانیسم موثر‌ می‌افتد‌. مثلاً فرهنگ مصرفی به تغییر مطالبات محیطی و نوع توجه و برنامه‌ریزی نسبت به آینده خصوصاً با تکیه بر تبلیغات رسانه‌ای گسترده‌ می‌کشد‌. مع هذا این مانع از روی آوردن مردمان ساکن در بافتارهای فرهنگی به اعتیاد یا سایر اختلالات رفتاری توسط اعضای چنین عرصه‌هائی نیست‌. به علاوه به نظر‌ می‌رسد در میان جوامع متمدن به ازای عدم دسترسی به امکانات انطباق محیطی نظیر مسکن و آب آشامیدنی سالم و امثالهم است که   بر نرخ اعتیاد مردمان خصوصاً در نزد ملل توسعه نیافته افزوده‌ می‌شود‌.

اینک ما‌ می‌مانیم و سوالاتی که محتاج تاملات و پژوهش‌های دقیق بنا به فرض تاثیر منفی اعتیاد بر روند توسعه پایدار جوامع هستند. از جمله این پرسش‌ها موارد زیر قابل تأکید است: آیا اختلالاتی چون اعتیاد به صرف تاکید بر عملکرد مغز یا تحریک بخش‌های معینی از آن قابل حل و فصل است؟‌، برنامه­ریزی اصلاح رفتار اعتیادآمیز بدون توجه به شرایط اجتماعی و تنها با تکیه بر ویژگی‌های فردی معتادان تا چه حد راهگشا تواند بود؟ و نسبت و پیوند اعتیاد با سایر مسائل انسانی- اجتماعی چگونه است و آیا بی نگاه جامع و همه­جانبه‌ می‌توان به صرف برخوردی موضعی و تک­موردی به حل اعتياد در كنار آنها توفیق یافت؟

 

دکتر عباس محمدی اصل

برای تهیه کتاب با شماره 02122876982 تماس بگیرید

ناشر: مرکز هم اندیشی جهانی راه برتر (کادراس)

نظرات
آخرین اخبار