کد خبر: 7346
تاریخ انتشار: 6 بهمن 1396 - 15:08
آندریاس رحمتیان
به نظر می رسد درخواست بایکوت وزیران راست افراطی اتریشی در فرانسه کاملاً نابه جا باشد: رئیس‌جمهور فرانسه امانوئل مکرون، مانند مرکل در آلمان، نمونه نوعی از سیاستمداران است که راه را برای سیستم نئولیبرال راست افراطی باز می کنند.

فراتاب- گروه بین الملل: به فاصله‌ کمی پس از تشکیل دولت تازه منتخب اتریش با ائتلافی از محافظه‌کاران و راست‌گرایان افراطی در دسامبر 2017، درخواست بایکوت وزرای راست افراطی اتریش در روزنامه‌ی فرانسوی لوموند چاپ شد؛ در حالی که رئیس کمیسیون اروپا، ژان کلود یونکر، از صدراعظم جدید اتریش سباستین کورتس به گرمی تمام استقبال کرد. این واکنش نسبت به واکنش غیردوستانه‌ اروپا به اولین دولت محافظه‌کار -راست افراطی اتریش در سال 2000 تفاوت بسیار داشت. ساده ‌انگارانه است بگوییم اروپا در این مدت خیلی بیشتر به راست متمایل شده است. در مقابل، ایدئولوژی حاضر مطلق نئولیبرال- دقیق‌تر بگوییم، بنیادگرایی بازار- تمام احزاب سیاسی را از چپ سوسیال دموکرات تا راست دموکرات مسیحی بلعیده و حالا مقصد سیاسی حقیقی‌اش را پیدا کرده است.
برنامه‌ دولت جدید اتریش به خوبی این تحول سیاسی را منعکس می کند و سوسیال دموکرات های اتریشی فعلی در اپوزیسیون می توانستند به طور کلی با سه چهارم این برنامه موافق باشند- در واقع، بعضی از آن ها حتی امکان یک ائتلاف چپ/ راست-افراطی را هم مطرح کرده بودند. دکترین بنیادگرایی بازار هرگونه دخالت سیاست در نیروهای بازار را رد می کند، نیروهایی که ظاهراً مستقل از مداخله‌ بشر براساس قوانینی از قرارِ معلوم طبیعی که اقتصاددانان در تلاشند با استفاده از ریاضیات آن ها را شرح دهند، عمل می کنند. در نتیجه، وظیفه‌ اصلی هر دولتی- یعنی اجرا کردن سیاست اقتصادی در راستای اعتقادات ایدئولوژیک خود- از دوش آن برداشته می شود. دولت ها اکنون خود را به صورت مدیرانی می بینند که توسعه‌ آزاد و افسارگسیخته‌ بازارها را اداره و از آن حفاظت می کنند و به علاوه تغییرات و تحرکات آن را تحلیل می کنند؛ مانند نگهبانان باغ وحش که درباره‌ حیوانات در حال رشدشان نظر می دهند. از دولت ها انتظار می رود تسهیل گری کنند نه حکمرانی و در نتیجه مدام اهمیت این که نام حزب سیاسی حاکم سوسیالیست، لیبرال، محافظه کار یا راست افراطی باشد کمتر می شود.
یک سیاست اقتصادی نئولیبرال لزوماً به بازتوزیع ثروت از فقرا به ثروتمندان و به فقر گسترده و بیگانگی منجر می شود و این ها در نتیجه‌ کارکرد بدون محدودیت (ظاهراً تغییرناپذیر) قوانین بازار و سیستم مالی و پولی رخ می دهد. برای نگه داشتن چنین سیستمی از نابرابری اقتصادی و متعاقب آن سیاسی، یک دولت باید فقرا را علیه فقرا بسیج کند تا آن ها را در جنگ علیه یکدیگر در اینترنت یا در خیابان مشغول نگه دارد- برای مثال، شهروندان فقیر علیه خارجی ها و پناهنده های فقیر. در عین حال، آن دولت باید رد پاهای باقیمانده از همبستگی اجتماعی و بازتوزیع مالی را از طریق مقررات زدایی بیشتر از بازار و کاهش مالیات بر سرمایه، بزداید. برنامه‌ دولت جدید اتریش دقیقاً این کارها را انجام می دهد: مقررات زدایی از بازار (مداخله‌ کاهش‌یافته‌ دولت) با یک دستور کار نظم و قانون، ناسیونالیسم و تأکید بر هویت خود علیه جهان بیگانه‌ بیرون (مداخله‌ افزایش‌یافته‌ی دولت) همراه شده است.
اگر یک نظم اقتصادی نئولیبرال بخواهد هم چنان به خوبی اداره شود، باید نهایتاً بر مبنای یک شکل اقتدارگرا از دولت با رگه هایی از انواع مدرنِ فاشیسم بنا شود. منتقدان باید ساکت شوند، یا با عنوان متخصصان بی ربط و دارای سوگیری، یا با خشونت مانند آن چه در آمریکای جنوبی دهه‌ 1970 رخ داد تا در نتیجه کسی درباره‌ ایدئولوژی بنیادگرایی بازار چیزی نپرسد: این نوع سکوت نمی تواند در درازمدت در یک لیبرال دموکراسی محقق شود. به علاوه، مردم باید با روایت هایی از ترس و مبارزه، از «آن ها و ما»، «شهروند-بیگانه»، «دوست-دشمن»، «سفید-سیاه» مشغول شوند، چنان که در گفتار کلاسیک ناسیونالیست، نژادپرستانه و دیگرهراسانه چنین است و در نتیجه ذهن عموم از فقر و نابرابری فزاینده دور می شود. این نوع گفتار به خوبی با تفکر بنیادگرایی بازار هم جور درمی آید، چرا که اگر «رقابت سالم» میان همه در هر سطحی از جامعه به معنای جنگی وحشیانه برای بقا در مقابل دشمن-رقیب نیست، چه معنای دیگری دارد؟ و همه باید رقیب و دشمن باشند: همبستگی و شفقت به کنش هایی خصمانه علیه ملت یا «مردم» بدل می شود، یعنی مصرف کنندگان اتمیزه شده ای که از فردیتِ کالایی شده شان لذت می برند. به طرزی متناقض، این تجلیل و تکریم توتالیتر از روابط اقتصادی امری است که بنیادگرایی بازار و مارکسیسم-لنینیسم قرن بیستم باهم در آن مشترک هستند. به نظر می رسد درخواست بایکوت وزیران راست افراطی اتریشی در فرانسه کاملاً نابه جا باشد: رئیس‌جمهور فرانسه امانوئل مکرون، مانند مرکل در آلمان، نمونه نوعی از سیاستمداران است که راه را برای سیستم نئولیبرال راست افراطی باز می کنند. اتریش فقط چند سال از این روند جلوتر است. همان طور که طنزپرداز و منتقد اتریشی کارل کراوس (1874-1936) پیش از این اشاره کرده بود: اتریش ایستگاه تجربی برای پایان جهان است.

منبع: وبسایت سوشال پوروپ

برگردان به فارسی: مهتاب محبوب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

 

نظرات
آخرین اخبار