کد خبر: 6552
تاریخ انتشار: 31 مرداد 1396 - 05:14
اردشیر پشنگ (روزنامه شرق)
از دولت‌هاي ورشكسته تا آوردگاه قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي

فراتاب - گروه بین الملل: آیا موسم تغییر نظم و نظام های سنتی و نسبتاً پوسیده مستقر در خاورمیانه فرا رسیده است؟ آیا مخالفین حفظ وضع موجود می توانند سرانجام مدافعین آن را شکست دهند؟ آیا در حال سپری کردن دوران گذاری هستیم که در پایان آن خاورمیانه جدیدی را مشاهده خواهیم کرد؟ آیا اگر وضع موجود تغییر کند، شاهد ورود به عصری جدید، متفاوت و رو به پیشرفت در ابعاد و حوزه های مختلف در خاورمیانه خواهیم بود؟ به عبارت دیگر سیمای جدید خاورمیانه چه تغییر و تفاوتی با چهره قدیمی آن خواهد داشت؟ و نهایتاً اینکه آیا سایکس -پیکو در حال فروپاشی است و می بایست منتظر نظم نوین و بازیگران جدید و متفاوتی باشیم؟ این ها و سوالاتی شبیه به آن از جمله مهمترین سوالات جدی در خصوص وضعیت فعلی و چشم انداز پیش روی خاورمیانه است، در نوشتار پیش رو سعی خواهد شد به اختصار به تشریح وضع موجود، چالشها و بحرانهای جاری و چشم انداز آتی خاورمیانه با توجه به واقعیات ساختاری و بازیگران مختلف موثر در آن پرداخته شود.

وضع موجود؛ جنگ و دعوا بر سر چیست؟

آنچه که به نظر می رسد این است که خاورمیانه چونان دیگ خروشانی شده است که در گوشه گوشه آن یعنی در پهنه وسیعی از جغرافیای نظام بین الملل که کرانه های مدیترانه ای شمال آفریقا تا کشورهای عربی آسیای غربی، قفقاز، ایران و بخش هایی از شبه قاره (افغانستان و پاکستان) را در بر می گیرد، در حال تغییر و تحولِ آغشته و یا فروغلطیده در بحران های متعدد، پیچیده و گاه خونآلود شده است. اما نکته اساسی این است که در خاورمیانه ما شاهد رقابتها، بحرانها، جنگها و ... کاملاً متفاوت گاه بسیار از هم دور و گاه مرتبط و در هم تنیده هستیم. در اینجا به مهمترین آنها اشاره می شود:

  • رقابت قدرتهای منطقه ای برای افزایش پهنه نفوذ!

یکی از مهمترین فاکتورهای موثر در وضعیت فعلی خاورمیانه به رقابت میان قدرتهای منقطه ای باز میگردد قدرتهایی که می خواهند در وضعیت ایده ال تبدیل به قدرت هژمون منطقه ای شوند و در وضعیتی واقع بینانه ضمن دورکردن تهدیدات موجود علیه خود بر حوزه نفوذ خود بیافزایند. این مهم ناشی از تغییر وضعیت نظام بین الملل از عصر دو قطبی به عصر پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی است عصری که هنوز اندیشمندان حوزه روابط بین الملل نتوانسته اند نامی واحد برای آن در نظر بگیرند و از تعبیراتی مانند «عصر سلسله مراتبی» و یا عصر «یکجانبه گرایی آمریکایی» یاد می کنند. یکی از ویژگی های عصر جدید کاهش اهمیت مناطق مختلف در سطح جهانی برای قدرتهای بزرگ فرامنطقه ای است یکی از مهمترین این مناطق خاورمیانه است، در نتیجه قدرتهای منطقه ای فرصت می یابند با فراغ بال بیشتری و بدون توجه به روابط سلسله مراتبی و قطبی پیشین اقدام به ایفای نقش کنند. در این فضا قدرتهایی نظیر ترکیه، ج.ا.ایران، عربستان سعودی اسرائیل و مصر می کوشند از یکسو تهدیدات بین المللی و منطقه ای را از خود دور کرده و از سوی دیگر بر دایره نفوذشان در مرزهای پیرامونی بیافزایند، در این بین دولت عراق به عنوانن یکی دیگر از قدرتهای منطقه ای پس از حملات 1991 و 2003 بین المللی و آمریکا به این کشور وارد دورانی شده است که دیگر مجالی برای قدرت نمایی و ماجراجویی منطقه ای نداشته و خود تبدیل به آوردگاهی برای دیگر رقابت دیگر قدرتها شده است.

  • جنگ و رقابت ایدئولوژی ها

در خاورمیانه دین همچنان یک فاکتور بسیار اساسی، مهم و سرنوشت ساز برای کشورها و مردمان مختلف آن به شمار می روند اینکه دین و مذهب از نظر رابطه اش با سیاست و جامعه چگونه است؟ در همین راستا می توان گفت در حال حاضر پنج ایدئولوژی عمده و بزرگ در خاورمیانه در برابر یکدیگر چه بصورت منطقه ای و چه بصورت رقابتی داخلی در برابر یکدیگر صف آرایی کرده اند. این ایدئولوژیها عبارتند از ایدئولوژی متاثر از اسلام اخوانی که مورد حمایت ترکیه و قطر است. ایدئولوژی ناشی از مذهب شیعی و نظام ولایت فقیهی که مورد حمایت و تبلیغ جمهوری اسلامی ایران است، ایدئولوژی متاثر از قرائت سلفی محافظه کارانه که عربستان سعودی داعیه دار آن است. ایدئولوژی خلافت گرایانه که داعش بطور خاص و گروههای دیگری نظیر القاعده و تا حدودی طالبان بدنبال آن هستند و نهایتاً سکولارها در خاورمیانه و در کشورهای مختلف در تلاش هستند تا ضمن به حاشیه کشاندن مذهب در جوامع خود و جدا کردنش از سیاست دیدی دیگر در منطقه ایجاد کنند. مواجهه این 5 قرائت و ایدئولوژی مختلف از دین در خاورمیانه زمینه ساز و مسبب بسیاری از صف آرایی های جدی و جنگ های مستقیم ویا غیرمستقیم و نیابتی در خاورمیانه شده است. از این منظر است که گفته می شود پارادایم هایی وارد رقابت و تعارض با هم شده است که یکی از مهمترین این پارادایم های رقابتی میان شیعیان و سنی هاست که خود را در بحرانها و مسائل جاری در کشورهای سوریه، عراق، بحرین، لبنان و یمن به خوبی نشان داده است.

  • احیا و رقابت میان هویتهای قومی و ملی

یکی دیگر از مهمترین فاکتورهای موثر در گسترش بحران در خاورمیانه به موضوعات برگرفته از اندیشه های ملی گرایی و قوم گرایی در منطقه باز می گردد منطقه ای که به شدت و گاه بصورت بیمارگونه ای هنوز نتوانسته است مساله ملی گرایی افراطی و تهاجمی را در برخی از مناطق و کشورهای خود حل کند به همین دلیل جنب و جوش های ملی گرایانه قدیمی و جدید یکی از عوامل موثر در ایجاد و تعمیق بحران در این منطقه است. بی شک کُردها در عراق و سوریه پرچمدار تغییر وضع موجود و ایجاد فضایی جدید در خاورمیانه هستند. در همین راستاست که «مسعود بارزانی» رهبر اقلیم کردستان چندین بار تاکید کرده است که سایکس -پیکو به پایان رسیده است و عصر و نظمی جدید در خاورمیانه در حال شکل گیری است که در این نظم جدید کُردها در شمال عراق بدنبال تشکیل دولتی مستقل از عراق و ورود به باشگاه دولتهای ملی گرا در خاورمیانه هستند و می بینیم برای عملیاتی کردن آن بدنبال برگزاری یک رفراندوم تعیین سرنوشت در روز سوم مهرماه سالجاری هستند. همچنین باید گفت همچنان هفت دهه پس از تاسیس دولت خودخوانده و تحت حمایت قدرتهای فرامنطقه ای اسرائیل، موضوع فلسطین یک مساله لاینحل باقی مانده است که در دوره اخیر و نیز آتی از جمله زخم های قدیمی اما همچنان تازه برای برهم زدن ثبات و امنیت در خاورمیانه باقی خواهد ماند. موضوع ملی گرایی در درون بسیاری از کشورهای مختلف خاورمیانه هم از جمله موضوعات و بحرانهای جاری و ساری به شمار می رود از جمله در کشور ترکیه که پس از 9 دهه بعد از تاسیس نظام جدید هنوز نتوانسته است موضوع کردها را در خود حل و فصل کند!

  • خاورمیانه آوردگاهی برای قدرتهای سنتی فرامنطقه ای

پس از دو دهه غیبت اجباری روسها از خاورمیانه شاهد آن هستیم که این قدرت فرامنطقه ای که از هیبت ابرقدرتی اش کاسته شده یکبار دیگر این منطقه را به عنوان حوزه ای جهت بسط نفوذ و رقابت با رقبای غربی اش از جمله ایالات متحده برگزیده است. هرچند این رقابت طلبی به هیچ عنوان در قد و قواره دوران جنگ سرد نبوده و روسیه نیز نه این توان و نه این ادعا را دارد، اما دست کم در تعیین سرنوشت برخی بحران ها و رهبران خاورمیانه از جمله در بحران سوریه نقش کلیدی ایفا می کند. به عبارت دیگر ورود روسیه به بحران سوریه و ایستادنش در کنار ایران، حزب الله لبنان و دولت مرکزی این کشور از جمله اصلی ترین فاکتورهای موثر در بقای حکومت بشار اسد تا به امروز بوده است. روسها به نظر می رسد نه تنها نمی خواهند آخرین پایگاه خود در خاورمیانه را از دست بدهند بلکه برعکس از ایفای نقش موثر خود در سوریه، به فکر گسترش حوزه نفوذ و اثرگذاری در دیگر مناطق از جمله عراق افتاده اند و در حالیکه روابط سنتی حسنه ای با ایران دارند همزمان با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس نیز در عرصه های اقتصادی و نظامی به تعاملات جدی دست زده اند.

  • خاورمیانه محل تقابل قدیمی سنت و مدرنیته!

موضوع دیگر به رقابت و تقابل درون سرزمینی میان نیروهای نوگرا و عمدتاً جوان و تحصیلکرده با گروهها و بلوک های سنتی قدرت و نفوذ در کشورها باز می گردد. گروه نخست قرائتی متفاوت، امروزی تر و فراامنیتی به سیاست و جامعه دارد و خواهان همزیستی مشابه تری با هم نسلان خود در دیگر نقاط جهان است. افزایش فرصت تحصیل و فارغ التحصیلان، انقلاب تکنولوژیک و رسانه ها و ورود به عصر رسانه های فراگیر اجتماعی نظیر فیسبوک، توئیتر، تلگرام، اینستاگرام و ... و تاکید بر ارزش هایی نظیر برابری و رفع تبعیض در همه عرصه ها، دموکراسی و حقوق بشر، حق اشتغال و زندگی خوب و با کیفیت از جمله ویژگی های بارز این نسل است. اما طبیعی است بسیاری از این ارزشها در تضاد اندیشه ای و سنتی با ذهن و رفتار رهبران کشورهای مختلف منطقه دارد که عمدتاً هنوز در اتمسفر عصر جنگ سرد و در یک ورژن خاورمیانه ای آن زیست و فکر می کنند. اوج این تقابل و رقابت را می توان در وقوع بهار عربی به خوبی مشاهده کرد در جایی که خودسوزی محمد بوعزیزی جوان تونسی چونان آتشی بلافاصله بخش وسیعی از خاورمیانه را در میان شعله های خود در نوردید اما این شعله ها چندان قوی نبودند و خیلی زود در بسیاری از کشورها شاهد بازگشت به وضعیت پیشین بودیم و در برخی دیگر وضعیت اسفناک تر و بی ثبات تر گردید. اما برخی از این کشورها هم نظیر تونس، مراکش و تا حد کمتری اردن وضعیت مثبت و تدریجی و بهتری را در حال تجربه کردن هستند هرچند هنوز زود است از موفقیت در این کشورها سخن به میان آورد چراکه هریک از آنان با درجات مختلفی دارای شکنندگی وضعیت موجود هستند.

  • خاورمیانه گورستان دولت های ورشکسته

موضوع مهم دیگر در خاورمیانه به وضعیت دولت های ورشکسته  و ناکارآمدی پروژه دولت سازی در فردای پس از سایکس -پیکو است. می توان گفت اکثریت دولت های برآمده از سایکس -پیکو یکصدسال پس از این توافق سّری در اکثریت حوزه ها شکست خورده اند بیشتر این دولت ها تنها بعد سخت افزاری قدرت و دولت سازی را توانسته اند حفظ کنند و در بعد نرم قدرت و کارامدسازی دولت و نیز مشارکت و مشروعیت سازی در بین ملت و در نتیجه در ملت سازی ناموفق بوده اند. عراق، سوریه، لبنان و ... نمونه های بسیار بارز از این دست هستند. همچنین دیگر کشورها هم هریک غرق در بحران های مختلف ناشی از ضعف های ساختاری در شیوه های حکومتداری هستند. اینکه در عراق هنوز پس از یکصدسال هویت قومی و یا مذهبی بر هویت ملی ارجحیت دارد و برخی از ساکنان آن دیگر نمی خواهند در زیر چتری بنام «عراق» باشند، اینکه در سوریه بخش قابل توجهی از شهروندان کُرد آن فاقد حتی شناسنامه و اوراق هویتی باشند، در ترکیه به کسانی که هویتی متفاوت از هویت اصلی دارند مدت 70 سال «ترک کوهی» گفت، در بحرین اقلیتی سنی بر اکثریتی شیعی حکومت کنند، در بسیاری از کشورهای دیگر انتخاب ها عمدتاً غیرآزاد، غیررقابتی، فرمایشی و نمایشی است همه و همگی حاکی از بحران های اساسی در وضعیت موجود دولت های مختلف در این منطقه است. در کنار همه این ویژگی ها ناکارآمدی های این دولتها در خدمات دهی مناسب به شهروندان، عدم موفقیت در ایجاد یک اقتصاد قوی و پویا و ناتوانی در ایجاد فضای پلورالیسی فرهنگی -اجتماعی دست به دست هم داده است، تا خاورمیانه را به نوعی گورستان دولت های ورشکسته ای بدانیم که آهنگ تغییر دیر یا زود دامن اکثریت آنها را لاجرم خواهد گرفت!

چشم انداز پیش رو

آیا تغییر وضع موجود به معنای ورود به مرحله ای بهتر با مشکلات و معایت کمتر از وضعیت فعلی در خاورمیانه است؟ یقیناً نمی توان پاسخ روشن و دقیقی به این سوال داد و جواب به این سوال موضوع به موضوع و موقعیت به موقعیت کاملاً متفاوت و گاه متضاد می تواند باشد. نمونه آشکار و عینی آن را در بهار عربی می توانیم ببینیم که نتیجه مجموعه تحولات موسوم به بهار عربی در لیبی، مصر و سوریه بسیار متفاوت تر از نتایج آن در تونس و مراکش بوده است.

در چشم انداز پیش رو برای خاورمیانه می توان گفت در بخش مربوط به رقابت و تعارض و جنگ های نیابتی میان قدرت های مختلف آن دست کم در کوتاه مدت این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد و این فاکتور موثرترین و سرنوشت سازترین عامل در ایجاد تغییرهای خواسته و ناخواسته در خاورمیانه خواهد بود و احتمالاً قدرتهای منطقه ای سنتی در این منطقه زمانی بطور واقعی قصد خواهند کرد در پشت میز مذاکره برای تفاهم بنشینند که یا بسیار دیر خواهد بود و یا دست کم تنها تلاشی برای کاستن از سطح درگیری و تغییرات ناخواسته خواهد بود.

در بعد رقابت میان ایدئولوژی های مختلف به نظر می رسد این رقابت حداقل تا میان مدت ادامه خواهد داشت و همین امر بر افزایش تنش ها، ایجاد صف بندی ها و ائتلاف های مختلف اثرات جدی خواهد گذاشت.

در بعد ملی گرایی هم بعید به نظر می رسد این موج بپاخواسته به این زودی دچار فروکش شود چرا که بطور مستقیم و غیرمستقیم دولت های بزرگ منطقه بر طبل ملی گرایی و تمایزات هویتی می کوبند در این بخش ملی گرایی کُردی با پتانسیل بسیار زیادی در کشورهای مختلف و بخصوص در عراق، سوریه و ترکیه حرکت خواهد کرد و این حرکت فضای امنیتی و پرتنش تری را ایجاد می کند چراکه هیچیک از این کشورها ظرفیت کافی و مناسب برای هضم و حل و پوشش دادن این جریان پرجوش و خروش را ندارند.

آمریکا و روسیه در دوره اخیر احتمالاً در کشوری نظیر سوریه، نظم دهنده وضعیت جدیدی خواهند بود و یکبار دیگر تجربه سایکس و پیکو را یکصدسال بعد تعیین می کنند اما در دیگر مناطق در خاورمیانه حضور این دو قدرت فرامنطقه ای به عنوان فاکتور اساسی و حیاتی نخواهد بود اما همچنان یکی از کاتالیزورهای جدی و مهم به شمار خواهند رفت. نگاه روسیه به مناطق حیاتی پیرامونی خود یعنی جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی و شرق اروپا و نگاه آمریکا به چین و آسیای پاسیفیک باعث می شود تا درجه اهمیت خاورمیانه و تحولات آن برای دو کشور محتملاً کمتر از قبل شود و این امر فضای بیشتری به قدرتهای منطقه ای و یا مخالفین وضع موجود برای اثرگذاری در منطقه خواهد داد.

رقابت نوگراها با سنتی ها در خاورمیانه همچنان ادامه پیدا می کند اما نوگراها تا زمانی که نتوانند پایه های لازم برای تقویت جامعه مدنی نحیف در جوامع مختلف خود را تحکیم کنند احتمالاً همچنان با تجارب تلخ پس از بهار عربی و ناکامی مواجه می شوند. دموکراسی و حقوق بشر، رعایت قانون اساسی و کارامدی دولت همگی اموری هستند که نیاز به فرهنگ سازی، مرور زمان، صبر و حوصله و اجماع نخبگان داخلی دارد، و اگر این زمینه ها فراهم نشود، حرکت های اصلاح طلبانه با شکست یا عدم موفقیت نسبی مواجه خواهد شد و لذا حرکتها از سوی دو طرف رادیکال تر می شود که این امر هم وضعیت های پیچیده و پیش بینی ناشده تری بدنبال خواهد داشت.

و اما نهایتاً اینکه دولتهای ناکارامد روز به روز در خاورمیانه بیشتر می شوند، دامنه تعهدات داخلی و خارجی دولتها روز به روز بیشتر می شود و سطح توقعات مردم هم بطور طبیعی افزایش پیدا می کند در چنین فضایی برخی از قدرتهای منطقه ای در خاورمیانه که بدنبال افزایش حوزه نفوذ خود هستند دچار مشکلات جدی تری می شوند چراکه افزایش حوزه نفوذ با افزایش تعهدات فرامرزی آنها ارتباط مستقیمی دارد و هر میزان این تعهدات بیشتر شود شکنندگی آنها در داخل نیز دو چندان می شود، امنیتی تر کردن فضا و افزایش فشار بر مخالفین داخلی هم تنها در کوتاه مدت و بصورت آسپرین عمل می کند و در نهایت نارضایتی های داخلی را برای آنها دوچندان می کند. در این بخش می توان از تشبیه «فتح الله گولن» مخالف سرشناس اردوغان اشاره کرد که گفته بود ترکیه دولتی قوی است اما میزان قدرتش به مانند یک پوستین است که وقتی می خواهید میزان نفوذش را در جغرافیاهای دیگری بیشتر کنی، مجبور به کشیدن این پوست هستید و اگر زیاد آن را بکشید از داخل پاره خواهد شد!

و سخن آخر:

در خاورمیانه بودن دیکتاتور یک درد است و رفتنش دردی دیگر

در این «بن بست کده» نه کودتا درمان است و نه شکستش مرهم

نه دموکراسی چاره ساز گشته، نه سلطنت و نه خلافت

نه انقلاب ناجی بوده و نه اصلاحات راهی غیرواهی!

نه ملی گرایی رهایی بخش بوده؛ نه مذهب آرام آلام

و نه آزادی هرگز به این «بن بست کده ی» نفرین شده راهی یافته

به قولی تو گویی نه راه پس است و نه راه پیش!

اردشیر پشنگ -پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه و سردبیر گروه رسانه ای پژوهشی فراتاب
منبع: روزنامه شرق

http://www.sharghdaily.ir/News/139129

 

نظرات
آخرین اخبار