فراتاب / گروه بین الملل: «دونالد ترامپ» که با شعار کاهش تعهدات دفاعی و امنیتی ایالات متحده در سراسر جهان و در عوض تمرکز بر بازسازی ارتش و سازمانهای امنیتی ایالات متحده در حوزه امنیت و سیاست خارجی به روی کارآمد اکنون نشان داده است که با رسیدن به جایگاه ریاست جمهوری به سرعت به ساختارها محدودیتها و تواناییها و اهداف سیاست خارجی ایالات متحده پی برده و تا این لحظه از برخی مدعیات دوران انتخابات خود چشم پوشیده است و یا در حقیقت آنها را تعدیل نموده است . این مسئله که اصولا ناشی از توصیههای مشاورانی است که بخش عمده آن از میان مقامات نظامی و امنیتی جریان اصلی سیاست خارجی ایالات متحده و نیز طیف وسیع تر مشاوران غیررسمی جریان نومحافظه کاری است که در اطراف ترامپ تجمع کردهاند نشان از این دارد که سیاست خارجی دولت ترامپ از آن شعارهای انزواگرایانه در حال فاصله گرفتن است .
گامبی در شطرنج به سه حرکت ابتدایی بازی اطلاق میشود که جهت دفاع از مرکز صفحه با حرکتی تهاجمی از طرف بازیکن سفید آغاز میشود . با این توضیح میتوانیم به مفهوم گامبی ترامپ بپردازیم . در طی دو هفته گذشته ایالات متحده سه حرکتی را شروع کرد که میتوان بهعنوان اولین نشانگان جدی سیاست خارجی ایالات متحده در دوره ترامپ با هدف دفاع از موقعیت و جایگاه ایالات متحده بهعنوان تنها ابرقدرت باقیمانده پس از جنگ سرد دانست . این سه حرکت که عبارت بودند از ؛ اول حمله سنگین موشکی به پایگاه نظامی سوریه ،دوم دستور به ناوگان دریایی ایالات متحده به رهبری ناو هواپیمابر کارل وینسون برای تغییر جهت از مسیر استرالیا به سمت آبهای کره شمالی پس از دیدار با رئیسجمهور چین و سوم حمله بیسابقه به پناهگاههای داعش در افغانستان با قویترین سلاح غیرهستهای موجود در زرادخانه ارتش ایالات متحده موسوم به مادر همه بمبها و در نهایت آزمایش سری جدید بمبهای هستهای هوا پرتاب تاکتیکال موسوم به بی 61 سری 12 حرکتهایی بودند که میتوانند جهتگیری و چینش سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری ترامپ را مشخص نمایند .
به صورت خلاصه میتوان این تحرکات ترامپ را نشانهای از دور شدن دولت ایالات متحده از دوران بلاتکلیفی دوره انتخابات و نیز کاهش شعارهای انزواگرایانه شخص ترامپ دانست . باید توجه داشت که این تحرکات را نباید تنها بهعنوان حرکاتی با پیامدهای خاص هر منطقه به صورت مجزا نگاه کرد بلکه این تحرکات برای تمام رقبا و دشمنان سیاست خارجی ایالات متحده دارای پیام و مفهوم خاص خود است . درواقع با رجوع به استراتژی امنیت ملی ایالات متحده با تمرکز بر آسیا بهعنوان منطقهای که قدرتهای در حال ظهوری در عرصههای تجاری و امنیتی مانند چین ،کره جنوبی ، ژاپن ،هند و مجموعه کشورها جنوب شرق آسیا را در خود جایداده متوجه خواهیم شد که این منطقه در راهبرد امنیت ملی ایالات متحده برای حفظ ثبات بینالمللی مبتنی بر قدرت ایالات متحده بهعنوان تنها ابرقدرت باقیمانده پس از جنگ سرد اهمیت اساسی داشته و دراینبین حضور و نفوذ قدرتی مانند چین با آرزوها و جاه طلبیهای فزاینده سیاسی اقتصادی و نظامی و مخصوصاً ژئوپلیتیک در این منطقه مخل ثبات موردنظر ایالات متحده در نظر گرفتهشده است .
از طرف دیگر با نگاهی به ساختار ژئوپلیتیک و تحولات ژئواکونومیک بینالمللی متوجه خواهیم شد که نیاز روز افزون چین به منابع انرژی برای تغذیه صنایع و اقتصاد این کشور ،پکن را روز به روز حساستر و وابستهتر به تحولات خاورمیانه بهعنوان بزرگترین منبع ذخایر انرژیهای فسیلی مینماید و این همان نقطه چالشبرانگیز برای سیاست خارجی امنیتی چین در مقابله بانفوذ سنتی و قدرتمند ایالات متحده در این منطقه است . بنا براین واشنگتن برای حفظ اهرمهای فشار مورد نیاز بر روی پکن نیازمند حفظ حضور قدرتمند اقتصادی امنیتی و سیاسی و نظامی خود در خاورمیانه است ،جایی که چین از امکان تحرک کمتری برای مقابله بانفوذ ایالات متحده برخوردار است .این مسئله به خوبی نشان میدهد که برخلاف پیشبینیهای شتابزده اولیه پس از انتشار نسخه جدید راهبرد امنیت ملی ایالات متحده در سال 2009 مبنی بر توجه به شرق آسیا ایالات متحده حالا انگیزههای نیرومندتری برای حفظ تسلط خود بر خاورمیانه یافته است هرچند ابزارهای حفظ این تسلط احتمالاً دچار تغییراتی شده و اتکا و حمایت از متحدان برای ایفای نقشهای موردنظر واشنگتن در منطقه بیشتر از گذشته شده است.
در این میان روسیه بهعنوان یک قدرت سنتی که از سابقه و توان بیشتری نسبت به چین برای بازیگری در خاورمیانه برخوردار بوده خواهان حفظ نفوذ سنتی خود در خاورمیانه ٰ است اما این هدفی با هزینههای هنگفت برای روسیه دوران پس از جنگ سرد محسوب میشود چراکه در این دوران و مخصوصاً در دوران جنگ جهانی علیه تروریسم در فردای حادثه یازده سپتامبر بیشتر مناطق نفوذ روسیه در این منطقه از دست رفته و این علاوه بر مناطق از دست رفته در آسیای مرکزی قفقاز و شرق اروپاست که جایگاه روسیه را از قدرتی جهانی به سطح قدرتی منطقهای تنزل داده که از میان ابزارهای قدرت متعدد تنها و تنها تواناییهای عظیم هستهای این کشور و نیز جایگاه این کشور در شورای امنیت سازمان ملل است که این کشور را در زمره قدرتهای بزرگ بینالمللی نگهداشته است . درواقع حضور ایالات متحده و روسیه در منطقه خاورمیانه موجب اصطکاک منافع میان این دو قدرت ناهمطراز شده که جنگ سوریه تنها یکی از نمودهای آن است .از این منظر واشنگتن و مسکو برای حفظ و توسعه نفوذ خود در منطقه دست به موازنه سازی های راهبردی و تاکتیکی زده و از این رهگذر نتیجه نبرد در سوریه میتواند خطوط تقسیم منطقه را بار دیگر در منطقه روشن نماید .
حال از این دو منظر بهتر میتوانیم معنای تحرکات گامبی مانند تیم امنیت ملی دونالد ترامپ را ارزیابی کنیم . در گام اول ترامپ در حالی که میزبان رئیسجمهور چین در دیداری رسمی بود دست به انجام حملات موشکی نسبتاً دقیقی زد که تنها یک ساعت پیش از حمله به روسها اطلاع دادهشده بود و تنها پس از حمله بود که رئیسجمهور چین توسط رئیسجمهور ایالات متحده از مسئله مطلع گشت در این حرکت به صورت مشخص پیامی به روسها ایران و سایر نیروهای حامی «بشار اسد» صادر شد مبنی بر این که ایالات متحده برای برقراری موازنه های موردنظر خویش در شامات برخلاف سلف خود باراک اوباما منتظر اجماع جامعه جهانی نمیماند و دست به عمل و گسترش دامنه عملیاتی خود میزند و روسها در این رابطه باید دست به انتخابی راهبردی بزنند . این پیامی بود که <<رکس تیلرسون>> در سفر هفته گذشته خود به مسکو به اطلاع مقامات کرملین رساند . این مسئله در کنار این واقعیت که دونالد ترامپ از زمان روی کار آمدن علیرغم شعارهای انتخاباتی خود دست به گسترش مداخله نظامی خود در نبرد علیه داعش در عراق و نیز گسترش نیروهای نظامی خود در سوریه زد و حتی از ایده برقراری منطقه امن پشتیبانی نمود و همچنین پشتیبانی از حضور نظامی ترکیه در شمال سوریه در آینده نزدیک و مخصوصاً بعد از سقوط الرقه توسط نیروهای مورد حمایت ایالات متحده و شرکت احتمالی ارتش ترکیه در عملیات مربوط به آزادسازی رقه موجب ایجاد احتمالات متعددی از گسترش خطوط در کنترل نیروهای مخالف بشار اسد تحت حمایت نیروهای امریکا خواهد بود.
امری که هزینه آن از مناطق تحت کنترل اسد خواهد بود و مشخصترین هدف آن محدود کردن حضور و نفوذ ایران و نیروهای تحت حمایت ایران در سوریه است . پیام این حمله موشکی به روسیه به صورتی واضح این بود که روسها هم میتوانند در این معادله قرار بگیرند و از طرف دیگر عدم واکنش عملی روسیه برای جلوگیری به این حملات در واقع پیامی را به سایر نیروهای حامی بشار صادر میکرد که در زمان عمل روسیه تصمیم به مداخله نخواهد گرفت .از سوی دیگر نمایشهای تهاجمی اخیر واشنگتن را میتوان نشانهای از این واقعیت دانست که واشنگتن دست به تغییراتی اساسی در سیاست خود درباره سوریه زده و خواهان گسترش حوزه بازیگری خود در بحران سوریه است و این پیامی به حامیان منطقهای بشار اسد خواهد بود که از این پس در صورت لزوم بازوی نظامی ایالات متحده حاضر به وارد آوردن ضربات نظامی خود به محور حامیان دولت اسد خواهد بود. این پیامی به متحدان منطقهای ایالات متحده بود که خیال آنها را تا حد زیادی از بابت سیاست آینده واشنگتن نسبت به بحران سوریه راحت مینماید و توانایی آنها برای افزایش فشار به دولت بشار اسد و حامیانش را افزایش خواهد داد .
پیام دیگر این حرکت به چین و کره شمالی هم با گذاشتن آن در کنار صحبتهای دونالد ترامپ مشخص میشود که تأکید کرده بود ایالات متحده قصد حلوفصل مسئله کره شمالی را چه با همراهی چین و چه بدون چین دارد و در این راستا دستور حرکت ناوگان هواپیمابر امریکا به سوی کره شمالی و همزمان آزمایش بمب هستهای بی 61 را صادر کرد . این پیام علیرغم ظاهر خشن آن در رابطه با پکن مطرح کننده احتمالات متعدد دیپلماتیکی است که ایالات متحده میتواند در قبال کمک چین به حل مسئله کره به پکن اعطا نماید .مسئلهای که خود ترامپ در رابطه با قراردادهای تجاری با چین مطرح کرده و تأکید کرده حاضر به نرمش در این زمینه خواهد بود ، تا اعطا امتیازاتی ژئوپلیتیک به پکن در دریای جنوبی چین و گام سوم که تکمیل کننده این دو گام بود حمله به مواضع داعش با مادر بمبها در افغانستان که پیام جدیت واشنگتن در حل مسئله سوریه و کره شمالی حتی با توسل به زور را نشان میدهد . شاید این پیام بیشتر از سوریه و روسیه و حتی چین مخاطبش شخص رهبر کره شمالی باشد که پیشبینی میشد در سالگرد روز ملی این کشور دست به آزمایش موشکی بالستیک قارهپیما و نیز ششمین آزمایش هستهای خود بزند .
در واقع ایالات متحده از مدتی قبل شروع به تهدید به انجام حملات پیشگیرانه در صورت انجام آزمایش هستهای از سوی کره شمالی کرده بود و بر این مسئله با اعزام ناوگان هواپیمابر به آبهای کره و نیز با انجام سنگینترین حمله هوایی به مواضع داعش با بمبی ده تنی تأکید کرده بود.در مقابل کره شمالی نه تنها هنوز فنّاوری موشک قارهپیما قابل اعتمادی ندارد هنوز از فنّاوری تولید کره فلزی جهت تولید کلاهک هستهای قابل حمل توسط موشکهای بالستیکش را نیز در اختیار ندارد ؛در نتیجه پیونگیانگ از دست زدن به آزمایش هستهای خودداری نمود و پکن هم با استقرار نیروهای خود در مرز کره و قطع پروازهای خود به پیونگیانگ فشارهای خود را بر کره شمالی تشدید نمود . از سوی دیگر چین در حرکتی کمسابقه به قطعنامه محکومیت دولت اسد درباره حمله شیمیایی که هفته پیش در شورای امنیت از سوی انگلستان فرانسه و ایالات متحده مطرح شد رأی ممتنع داد. رأی ممتنع چین به قطعنامه کشورهای غربی علیه دولت اسد را میتوان یکی دیگر از پیامدهای گامبی ترامپ دانست گرچه در این زمینه دیپلماسی سنگین عربستان سعودی در ماههای گذشته و بازدید کمسابقه پادشاه سعودی از این کشور نیز بیتأثیر نبوده است .
گامبی ترامپ را میتوان پیامی به متحدان ایالات متحده نیز برشمرد چه متحدان ایالات متحده در منطقه خاورمیانه که گویای تعهد دولت ترامپ به همکاری عمیقتر با متحدانش در موضوعات منطقهای و به صورت خاص مقابله بانفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه بهعنوان راهی کم هزینه برای ایالات متحده در جلوگیری از پیش برد سیاستهای تهران در منطقه و دیگری پیامی به متحدان اروپایی واشنگتن مبنی بر آمادگی ایالات متحده به دست زدن به تحرکاتی یکجانبه بدون هماهنگی با آنها و هشدار جهت افزایش فشار بر اعضا اروپایی ناتو برای افزایش هزینههای دفاعی خود تا معادلات امنیتی واشنگتن حذف نشوند .
نهایتاً باید اذعان نمود گامبی ترامپ در شرق آسیا تا به کنون به نتایج نسبی دلخواه خود رسیده است و در رابطه با متحدان واشنگتن توانست حمایت قابل توجهی را به دست آورد . نکته مهم این است که حمایت از گامبی ترامپ در میان تمام متحدان واشنگتن حتی آن دسته از متحدان اروپایی آمریکا که نسبت به سیاستهای خارجی و امنیتی دولت ترامپ انتقاداتی را مطرح میکردند قابل توجه بوده است و این نشان میدهد که پیام موردنظر دولت امریکا هم در میان متحدان خاورمیانهای و هم در میان متحدان اروپایی واشنگتن مورد توجه واقع شده است .امری که در دیدار دبیر کل ناتو از کاخ سفید تأکید بر افزایش هزینههای دفاعی اعضا نمود داشت . در مورد سوریه هم ایالات متحده به احتمال زیاد دست به مانورهای دیپلماتیک و نظامی مشخصی در آینده خواهد زد تا با تکمیل حرکتهای پیشین خود بر محاسبات مسکو تأثیر دلخواه خود را بگذارد . که برای پیشبینی تحرکات بعدی واشنگتن جهت تأثیر بر محاسبات مسکو باید به منافع ضروری و منافع حیاتی مسکو در بحران سوریه و در پهنه وسیعتر رقابت ژئوپلیتیک با غرب توجه کرد البته با بذل توجه به این موضوع که روسیه دیگر ابرقدرت شرق نیست و در بهترین حالت تنها سایهای از آن قدرت قدیمی است.
علیرضا مکی, پژوهشگر روابط بین الملل
باز نشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.