از کریمه تا سوریه؛ رئالیسم تهاجمی به سبک پوتین! | فراتاب
کد خبر: 5239
تاریخ انتشار: 18 دی 1395 - 04:15
منصور براتی
برخی ناظران معتقدند سیاست خارجی روس‌ها از سال 2011 از واقع‌گرایی تدافعی به واقع‌گرایی تهاجمی گذار کرده و درصدد افزایش قدرت نظامی است. این وضعیت را در بحران کریمه و جنگ داخلی سوریه به وضح می توان دید...

فراتاب - گروه بین الملل: عمر دولت «باراک اوباما» در حالی تنها 13 روز دیگر به پایان می‌رسد که امروز سیاست منطقه آمریکا به‌شدت تحت تأثیر حضور و نقش‌آفرینی روسیه قرارگرفته است. افزایش قدرت نظامی روسیه از یک‌سو و حضور فزاینده این کشور در خاورمیانه، آسیای میانه و قفقاز و اروپای شرقی از تغییر رویکردهای این کشور نسبت به سیاست و روابط خارجی خود دارد. همچنین تثبیت آتش‌بسی جدید در سوریه بدون حضور آمریکا نشان می‌دهد روس‌ها درصدد ابتکار نظم‌هایی جدید منطقه ای در جهان هستند.

معضل دیرپای امنیت و آنارشی از جمله مسائلی است که همچنان در میان اندیشمندان روابط بین الملل به بحث و چالش و نقد های متقابل می انجامد؛ از یکسو رئالیست های تدافعی با مبنا قرار دادن موازنه قوا  حرکت دولت ها به سوی افزایش قدرت را عامل برهم زننده امنیت در نظام بین الملل می دانند و از سوی دیگر رئالیست های تهاجمی با اصل گرفتن آنارشی در نظام بین الملل، افزایش قدرت را گریز ناپذیر می دانند. سیاست خارجی روسیه در سال های اخیر را می توان مبین نوعی گذار از واقع گرایی تدافعی به واقع گرایی تهاجمی دانست.

با فروپاشی اتحاد شوروی سابق بسیاری از ناظران غربی با اعلام پایان جهان دو قطبی، کشورهای منادی سرمایه داری را پیروز نهایی دعوی شرق و غرب دانستند. از آن هنگام روسیه  بسیاری از صحنه ها را به غربی ها باخته و نتوانسته رقابت طابق و نعل به نعل را به طریق دوران حاکمیت نظام کمونیستی با غرب ادامه دهد. با این حال بسیاری از ناظران ابتدا انتخاب «ولادیمیر پوتین» به عنوان ریاست جمهوری روسیه و سپس حمله قوای ائتلاف غربی پس از تصویب قطعنامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل در سال 2011 به لیبی را به‌عنوان نقاط عطف عمده سیاست خارجی روسیه دانسته‌اند؛ روسها از دیرباز متحد قذافی به شمار می آمدند، اما فشار شدید افکار عمومی جهان در ضدیت با حاکمیت استبدادی و منحط معمر قذافی باعث شد روسها از تصویب قطعنامه در شورای امنیت جلوگیری نکنند. اما در نتیجه تحولات بعدی حکومت جدید لیبی کاملاً در مدار غرب قرار بگیرد. از سوی دیگر با تغییر حکومت در لیبی، بی‌ثباتی بر این کشور سایه افکند و کارکردهای طبیعی حکومت مانند حفظ امنیت و رشد اقتصادی را نیز از دست داد و امروز در این کشور همچنان گروه‌های مختلف در حال گسترش نفوذ خود هستند از سوی دیگر سایه شوم تروریسم نیز همچنان از بخش‌هایی از این کشور رخت برنبسته است. در پی این تحولات روس‌ها در سیاست‌های نظامی و خارجی خود تجدیدنظر کنند. در همین راستا برخی ناظران این تحولات را عامل تغییر رویکرد سیاست خارجی روسیه دانسته‌اند و معتقدند سیاست خارجی روس‌ها از سال 2011 از واقع‌گرایی تدافعی به واقع‌گرایی تهاجمی گذار کرده و درصدد افزایش قدرت نظامی است. این وضعیت را در بحران کریمه و جنگ داخلی سوریه به وضح می توان دید.

 

افزایش قدرت نظامی

در رویکرد واقع‌گرایی تهاجمی بر این موضوع تأکید می‌شود که آشوب‌زده بودن نظام جهانی، دولت‌ها را به رفتار تهاجمی و افزایش قدرت نظامی خود وادار می‌کند. به‌این‌ترتیب همزمان با افزایش حضور روس‌ها در مناطق مختلف جهان، نیروهای نظامی این کشور نیز برای تقویت توان خود برنامه‌های بلند پروازانه‌ای را به اجرا گذاشته‌اند؛ در همین راستا ماه گذشته فرمانده نیروهای موشکی و توپخانه‌ای روسیه اعلام کرد توان نظامی نیروهای موشکی و توپخانه‌ای این کشور تا سال 2021 حدود دو برابر افزایش می‌یابد. «میخاییل متویوسکی» گفت: «توان نظامی نیروهای موشکی و توپخانه‌ای روسیه به‌ویژه درزمینه تجهیزات و فناوری تا سال 2021 یک و نیم تا دو برابر توان فعلی خواهد شد.» وی افزود: «ما در حال حاضر سرگرم تجهیز و افزایش توان نظامی یگان‌های ضد زرهی هستیم.» همچنین روسیه در چارچوب حفظ توان تدافعی خود در بخش‌های مختلف، ساخت و بهره‌برداری از زیردریایی‌های پرقدرت هسته‌ای و غیرهسته‌ای، بی‌سرنشین، چابک و همچنین رادار گریز را به‌عنوان واکنش در مقابل قدرت‌نمایی نظامی غرب پیگیری می‌کند.

این جنگ‌افزارها در مناطق مختلف دریایی حتی تا 500 متر توان زیرآب رفتن دارند و در مواردی به علت بازتاب کم‌صدا و فرکانس به‌عنوان پنهان‌کار نیز شناخته می‌شوند، توان نظامی روسیه را بسیار دورتر از این کشور برای هدف‌گیری دشمن افزایش می‌دهد. در همین چارچوب، بخش اصلی این راهبرد متکی بر استفاده از توان عملیاتی زیردریایی‌هایی است که موشک‌های قاره‌پیما برای هدف‌گیری خاک دشمن در شرایط بروز یک جنگ نامنتظره را دارند و همچنین برای نبردهای زیرآبی مجهز به اژدرهای پرقدرت باشند.

بنا به اعلام پایگاه خبری رادیو روسی اسپوتنیک، زیردریایی اتمی موشک‌انداز راهبردی نسل چهارم روسیه با نام کنیاز پاژارسکی با توان حمل 16 موشک قاره‌پیمای آر 30 بولاوا (دریاپایه) و همچنین شش اژدر کالیبر 533 و 650 میلی‌متری در حال ساخت است. این جنگ‌افزار دریایی با تسلیحات همراه، شلیک در حال حرکت زیرآب، دقت هدف‌گیری با استفاده از سامانه‌های ماهواره‌ای و همچنین جنگ الکترونیکی و پنهان‌کاری می‌تواند به‌عنوان یک نابودکننده در شرایط بروز جنگ احتمالی در نزدیک‌ترین نقطه آبی به خاک دشمن عمل کند.

سناتور بانفوذ آمریکایی در خصوص افزایش قدرت روسیه در نظام بین‌الملل ابراز نگرانی کرده است. «میچ مک کانل»، رهبر اکثریت سنای آمریکا با انتشار بیانیه‌ای تأکید کرد: «روسیه در 8 سال ریاست جمهوری باراک اوباما نفوذ جهانی خود را گسترش داده است، روسیه دوست آمریکا نیست. روس‌ها دوستان ما نیستند. بی‌شک دولت اوباما هنوز نتوانسته است روس‌ها را از تلاش برای نفوذ به سیستم‌های امنیت سایبری ما منصرف کند.» بیانیه مک کانل چند ساعت پس از تصمیم اوباما برای اعمال تحریم‌های جدید علیه روسیه صادرشده است. وی در ادامه دولت اوباما را متهم کرد که برای بازسازی روابط با روسیه تلاش زیادی کرده است، آن‌هم در شرایطی که مسکو نفوذ خود در سراسر جهان را افزایش داده است. مک کانل دراین‌باره اعلام کرد: «دولت اوباما در 8 سال اخیر برای احیای روابط با روسیه تلاش کرده و این در شرایطی بوده است که روسیه نفوذ خود در جهان را افزایش داده، در کریمه، شرق اوکراین، سوریه دخالت کرده و سعی کرده تا کشورهای بالتیک را بترساند».

 

ابتکار روس‌ها در سوریه

از سال 2011 سیاست خارجی روسیه دستخوش تحول جالبی شد و این کشور که در ذهن غربی‌ها هنوز «بازمانده ویرانه‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق» تصور می‌شد تلاش کرد تا معادلات منطقه‌ای جدیدی را با ابتکار خود و بدون پذیرفتن دیکته اتحادیه اروپا و آمریکا رقم بزند. با آغاز شدن اعتراضات در سوریه و برخورد سرکوب گرانه دولت سوریه با این اعتراضات؛ غربی ها که می پنداشتند می توانند نسخه لیبی را برای سوریه هم رقم بزنند، در حمایت از معارضان سعی کردند کرسی های دمشق را در سازمان های بین المللی معلق سازند و اعمال تحریم های نظامی و استراتژیک افکار عمومی جهان را برای تصویب قطعنامه الزام آوری علیه حکومت سوریه آماده سازند. اما روس ها برخلاف مورد لیبی از آغاز بحران در سوریه نسبت به این کشور به شدت حساس تر بودند. در همان ماه های اول روس ها یک ناوهواپیمابر را به بندر طرطوس فرستادند تا غربی ها را از جدیت خود مطلع سازند. همزمان اما با فشار روسیه و ایران، بشار اسد به سمت پاره ای اصلاحات سیاسی حرکت کرد و در روزهایی که تنها بر 20 درصد خاک سوریه مسلط بود خبر از اصلاح قانون اساسی داد. در نتیجه این روند گام های اندکی به جلو برداشته شد، کشور پس از 50 سال از حالت فوق العاده خارج شد و قدرت سیاسی از انحصار حزب بعث خارج شد. این تحرکات اگرچه به هیچ عنوان غربی ها را راضی نمی کرد اما باعث شده با گذشت زمان و تعدیل هرچه بیشتر مواضع دو طرف معارضان و حامیان غربی آنان برای همکاری با دمشق مبانی بیشتری داشته باشند. سپس در موسم اتفاقات غوطه شرقی در سال 2013 نیز که بر طبق گزارش های سازمان ملل، دولت سوریه به منطقه غوطه شرقی حملات شیمیایی کرده بود و آمریکا تا آستانه مداخله نظامی در این کشور پیش رفت، بار دیگر با ابتکار روسها باعث شد از حاد شدن اوضاع جلوگیری شود.

ابتکار «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه در تشویق دمشق به پیوستن به معاهده منع تکثیر تسلیحات شیمیایی سازمان ملل باعث شد دمشق کلیه تسلیحات شیمیایی خود را برای نابود شدن به روسیه تحویل دهد. همچنین از سال 2014، افزایش حضور نظامیان روسیه نیز در برهه‌ای که داعش و النصره بر بسیاری از مناطق سوریه مسلط شده بودند، به ارتش سوریه این امکان را داد تا با برخورداری از پشتیبانی هوایی و زمینی روس‌ها به کنترل خود بر لاذقیه، بخش‌هایی از دمشق ،دیرالزور و تدمر و ... اعاده کند. در روزهای پایانی سال 2016 نیز تلاش‌های روسیه برای پایان دادن به جنگ در سوریه به یک آتش‌بس سراسری در این کشور انجامید. سه کشور روسیه، ترکیه و ایران به توافق جدیدی بدون حضور و مداخله آمریکا دست‌یافت‌اند. به‌زعم بسیاری از تحلیل گران روس‌ها با ابتکار این توافق جدید قصد دارند پیام جدیدی را به واشنگتن منتقل کنند: آمریکا نمی‌تواند نویسنده چندوچون نظم آینده سوریه باشد. این امر قدرت و نفوذ آمریکا به‌عنوان یک ابرقدرت به‌شدت زیر سؤال برده است.

اینکه واشنگتن از تأثیرگذاری بر روند تحولات سوریه در بلند هم برکنار بماند یا بتواند این نقص را جبران کند، امری است که برای قضاوت درباره آن باید تا زمان انتقال قدرت به دولت «دونالد ترامپ» صبر کرد. آنچه در حال حاضر مشخص است اینکه درنتیجه این ابتکار از تداوم درگیری نظامی و فاجعه انسانی بزرگی در سوریه جلوگیری شده است. حتی اگر این آتش‌بس عمری کوتاه داشته باشد به نظر می‌رسد اساس نظمی را ایجاد کرده که توافق‌های آینده براساس آن شکل خواهد گرفت. با توافق اخیر سوریه در قالب سه منطقه نفوذ در نظر گرفته‌شده است؛ 1- اکثر کانون‌های جمعیتی سوریه در کنترل دمشق باقی می‌ماند. 2- مناطق تحت سیطره معارضان نیز در اختیار آنان باقی خواهد ماند و 3- مناطق تحت تسلط تروریست‌های تکفیری و گروه‌های طرفدار القاعده که قرار است با آغاز شدن آتش‌بس نیروی طرف‌های سوری بر مقابله با آن‌ها متمرکز شود. به‌این‌ترتیب با نقش‌آفرینی روسیه، تا پایان یافتن خطر تروریسم در سوریه، ارتش سوریه و معارضان از حمله به یکدیگر خودداری خواهند کرد و مذاکره برسر آینده سوریه به دوران پس از شکست گروه‌های تروریستی موکول می شود.

این تحول را می‌توان نقطه عطف مهمی در خصوص جنگ داخلی سوریه قلمداد کرد. زیرا در طول پنج سال گذشته کشورهای حامی تروریست‌ها و معارضان، کناره‌گیری «بشار اسد»، رئیس‌جمهور سوریه را به‌عنوان پیش‌شرط ورود به مرحله انتقالی آغاز گفت‌وگوهای سوری – سوری مطرح می‌کردند. اما امروز دیگر حتی عربستان سعودی نیز مصالحه با دمشق را مسیر مناسب‌تر برای پایان دادن به این بحران می‌داند. به نظر می‌رسد افزایش قدرت نظامی روسیه در سال‌های اخیر و نیز بدبین‌تر شدن روس‌ها به غرب، آن‌ها را به نقش‌آفرینی بیشتر و برعهده گرفتن ابتکار ایجاد نظم‌های منطقه‌ای جدید سوق داده و این روند در سال‌های آینده تداوم خواهد یافت. از سوی دیگر روی کار آمدن احزاب راست‌گرای اروپایی که با توجه به بحران مهاجران و افزایش حملات تروریستی در غرب، امر محتملی است باعث خواهد شد تا زمینه برای همکاری غربی‌ها در قالب اتحادیه اروپا و ناتو کاهش یابد و این روند می تواند به بازگشت کشورهای اروپای شرقی در مدار دیپلماسی روسیه منجر شود.

 

 

منصور براتی, دبیر گروه اندیشه فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار