کد خبر: 12715
تاریخ انتشار: 25 اسفند 1403 - 11:51
وادادگی خاورمیانه به ترامپ یا دلدادگی ترامپ به اسرائیل؛ آیا دموکراسی شکل جدیدی از آوارگی در روابط بین الملل را رقم خواهد زد؟ جهان سیاست نگران‌تر از همیشه تحولات عرصه روابط بین‌الملل را دنبال می‌کند، جایی که اتحادها و ائتلاف‌ها نگران گسست و آن سوی‌تر مردم

فراتاب: ساعت از 3 بامداد نیز گذشته است. تیترهای دلهره آور روزنامه‎ها بر سرم آوار می‌شوند. وال استریت ژورنال، واشنگتن پست، جروزالم پست، الوطن، الحیات و.. .حیات، چه طنز تلخی. عنوانی که مرا در خود می‌بلعد. به راستی کدام حیات؟ حیاتی که قدرت‌های بزرگ هم می‌توانند آن را رقم بزنند هم از نفس بیاندازند، صفحات باز روزنامه‌ها را می‌بندم. چگونه واژه‌هایی خسته و به بن‌بست رسیده‌ای را روی کاغذ به خط کنم که زیر سایه همان دموکراسی مضحک قرار است منتشر شود؟ تمام آنچه نوشته بودم را خط می‌زنم و از قفسه خاک خورده‌ام رمان «من پناهنده نیستم» را بر می‌دارم. رمانی به قلم رضوی عاشور که در آن روزهای نکبت سال 1948 طعم تلخ آوارگی و خشونت چشید ...

متن کامل این گزارش تحلیلی-تاریخی را در لینک زیر می‌توانید مطالعه کنید

سال 1948 شروع یک بحران بین‌المللی بود که عواقب و نتایج آن تا زمان حال ادامه دارد. یک نقطه تاریک تاریخی که یک نکبت تاریخی را رقم زد (نکبت یا النکبه عنوانی است که بر این رویداد نهاده شده است.) این صرفا یک رویداد تاریخی متعلق به گذشته نیست. رویدادی است تاریخی که تحولات حال حاضر میان فلسطین-اسراییل را رقم زده است. تحولی که از دل بحران برخاسته و  به دلیل ماهیت بحران‌زایی که دارد بر پیچیدگی مسئله افزوده است. مصداق بارز این امر طرح اخیر دونالد ترامپ برای غزه است که در فوریه 2025 مطرح کرده است. طرحی بسیار جنجال برانگیز رئیس جمهور ایالات متحده امریکا که صرفا به معنای انتقال عادی مردم غزه را به مصر و اردن نیست، اقدامی است که فعل «انتقال» صرفا تلطیفش می‌کند و در واقع این اقدام مساوی است با یک فاجعه انسانی. طرحی که اگر به درستی آن را ترجمه و درک کنیم همان چیزی است که در عربی معادل النکبه و در انگلیسی معادل Catastrophe است.

داستان انتقال مردم فلسطین (Population Transfer) چیست؟

بازگشت به عدد فاجعه آفرین 1948 و بیان تسلسل‌وار تحولات می‌تواند در فهم بهتر موضوع (کوچاندن گسترده فلسطینیان از سرزمین مادری‌شان) به ما کمک کند. اگرچه تلاش برای ایجاد یک سرزمین یهودی و پاکسازی قومی که در این راستا در نظر گرفته شده بود، به دهه‌ها قبل باز می‌گردد، اما جنگ 1948، که اسرائیلی‌ها آن را جنگ استقلال و اعراب آن را النکبه یا فاجعه می‌نامند، بزرگ‌ترین نقطه عطف در پاک‌سازی قومی فلسطین بود، چرا که تعداد بسیار زیادی از مردم از سرزمین مادری خود رانده شدند و هرگز اجازه بازگشت به آنها داده نشد. در سال 1947، سازمان ملل متحد طرحی را برای ایجاد یک سیستم دو دولتی در قیمومت سابق بریتانیا بر فلسطین تدوین کرد. این سرزمین قرار بود به هفت بخش تقسیم شود: سه بخش به فلسطینی‌ها، سه بخش به اسرائیلی‌ها و هفتمین بخش، شهر اورشلیم، قرار بود به یک منطقه بی‌طرف بین‌المللی تبدیل شود که هر دو طرف اجازه دسترسی به آن را داشته باشند.

تولد سازمان ملل و خلق یک خلل

قطعنامه تقسیم سازمان ملل در 29 نوامبر 1947 به تصویب رسید و کوچاندن مردم فلسطین در اوایل دسامبر 1947 با یک سری حملات یهودیان به روستاها و محله‌های فلسطینی در اعتراض فلسطینیان به قطعنامه سازمان ملل در چند روز اول پس از تصویب آن آغاز شد. این حملات اولیه یهودیان به اندازه‌ای شدید بود که باعث مهاجرت تعداد قابل توجهی از مردم گردید. اواسط فوریه 1948 اخراج‌های اجباری بیشتری اتفاق افتاد.  تا پایان آوریل همان سال، حدود 250000 فلسطینی آواره شده بودند. حذف آنها با چندین قتل عام همزمان شد که برجسته‌ترین آنها قتل عام دیریاسین بود. در این مرحله، اتحادیه عرب تصمیم گرفت پس از پایان رسمی قیمومت بریتانیا، از نظر نظامی مداخله کند. یک تحول مهم در این دوره  و در راستای طرح پاک‌سازی قومی فلسطین، تصویب طرح دالت بود که به عنوان «طرح دی»  نیز شناخته می‌شود. این طرح توسط رهبران هاگانا، سازمان شبه نظامی یهودی، در 10 مارس 1948 تهیه شد.

داده‌های تاریخی چه می‌گویند؟

آنچه در آثار محققان به چشم می خورد نشان می‌دهد که نقطه آغاز انتقال فلسطینیان و یا آنچه پاکسازی قومی (ethnic cleansing) نامیده می شود، سال 1948 نبوده است. بر اساس این دیدگاه، پاک‌سازی قومی واقعی فلسطینیان تا پس از تدوین طرح تقسیم سازمان ملل و به ویژه با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 آغاز نشد.

این محققان اشاره می‌کنند که شواهد فراوانی از قصد صهیونیست‌ها برای پاک‌سازی این سرزمین از ساکنان عرب آن وجود دارد که به اواخر دهه 1890 و اوایل دهه 1900 بازمی‌گردد. این گروه معتقدند که مفهوم انتقال جمعیت، در اندیشه صهیونیستی ریشه دوانده بود و هنوز هم پابرجاست.

استدلال محققان اسرائیلی همچون بنی موریس، جال توجه است. وی استدلال می‌کند که ایده انتقال دسته جمعی اعراب فلسطین به ‌اردن یا سایر نقاط جهان، تاریخچه و اهمیت بسیار طولانی‌تری در تفکر صهیونیسم دارد. او در این مورد به اظهار نظر مشهور اسرائیل زنگویل در سال 1905 اشاره می‌کند مبنی بر اینکه اعراب باید «چادرهای خود را جمع کرده و بی‌صدا از اینجا دور شوند.»

طرح انتقال یا طرح آوارگی‌ساز؟

در پایان یک پرسش مهم مطرح می‌گردد که دو موضوع مهم را به هم پیوند می‌زند، دموکراسی در قرن 21 چگونه کار می‌کند؟ آیا تاسیس و تداوم نهادهای بین‌المللی که زیر چتر تفکر جامعه بین‌المللی یا مکتب انگلیسی در روابط بین‌الملل ایجاد شده‌اند، توانسته است جهان بحران‌زده را از تاریخ تاریک قرن بیستم جدا سازد؟ موضوع اخراج مهاجران از ایالات متحده توسط دولت دونالد ترامپ که با استدلال ساختن یک امریکای امن صورت می‌پذیرد و اخراج مردم غزه از سرزمین‌هایشان با فعل تلطیف شده «انتقال» به کشورهای مصر و اردن که گویا منطقی‌ترین استدلال در پس این ایده و طرح، دل‌دادگی ترامپ به اسرائیل است. دو اقدام متناقض‌گونه که همزمان هر دو حق قلمداد می‌شوند!

نویسنده راحله چترسفید، پژوهشگر روابط بین‌الملل و از اعضای کلاس روزنامه‌نگاری و برندسازی فراتاب – دوره 15.

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار