فراتاب: کشوری را تصور کنید که در کنار داشتن منابع عظیم، شاهد فقر روزافزون شهروندانش است. خیابانهایی که پر از مغازههای بسته و کارخانههای متروکهاند، بیمارستانهایی که به دلیل کمبود تجهیزات از کار افتادهاند و دانشگاههایی که امیدی به آینده در آنها باقی نمانده است در این کشور، گروهی کوچک از سیاسیون و اقتصادیون، ثروت را در دست گرفتهاند. نه رقابتی وجود دارد، نه آزادی اقتصادی و نه امکان مشارکت برای عموم مردم به عنوان کارآفرینان موثر، مشکل این کشور چیست؟
تصور کنید که در کشوری زندگی میکنید که علیرغم دارا بودن بخش اعظمی از منابع طبیعی تمام کرهی زمین، مردم به طرز عجیبی در فقر و وحشت اقتصادی به سر میبرند. هیچکس پاسخگو نیست و دولت روز به روز مبهمتر و ناجوانمردانهتر بیتفاوتی میکند. شما شاهد دزدی و زورگیری علنی و قتلعامهایی در خیابانهای مشهور و شلوغ شهر هستید، مردها در متروها خودکشی میکنند و ...
کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» نوشتهی دارون عجماغلو و جیمز رابینسون، پرده از این حقیقت برمیدارد که ملتی که نهادهای اقتصادی بسته و غیرفعال دارد، محکوم به شکست است، اما ملتی که بتواند نهادهای خود را اصلاح کند، میتواند از ویرانهها برخیزد و آیندهای نو بسازد.
چرا ملتهای ثروتمند هم فقیر میشوند؟
کشوری را تصور کنید که در کنار داشتن منابع عظیم، شاهد فقر روزافزون شهروندانش است. خیابانهایی که پر از مغازههای بسته و کارخانههای متروکهاند، بیمارستانهایی که به دلیل کمبود تجهیزات از کار افتادهاند و دانشگاههایی که امیدی به آینده در آنها باقی نمانده است در این کشور، گروهی کوچک از سیاسیون و اقتصادیون، ثروت را در دست گرفتهاند. نه رقابتی وجود دارد، نه آزادی اقتصادی و نه امکان مشارکت برای عموم مردم به عنوان کارآفرینان موثر.
مشکل این کشور، نه کمبود منابع، بلکه ساختارهای معیوب نهادی آن است. این همان چیزی است که کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» نشان میدهد: بدون نهادهای اقتصادی ریزوماتیک، باز و شفاف، هیچ ملتی رشد نخواهد کرد.
دربارهی کتاب
سال انتشار: ۲۰۱۲
- نویسندگان: دارون عجماوغلو (متولد ۱۹۶۷، استانبول) اقتصاددان ارمنیتبار است که مدرک دکترای خود را از LSE دریافت کرد و استاد MIT است. جیمز ای. رابینسون (متولد ۱۹۶۰، بریتانیا) دکترای اقتصاد خود را از ییل گرفت و در دانشگاههای هاروارد و شیکاگو تدریس کرده است. این دو اقتصاددان با همکاری هم، پژوهشهایی در زمینه تأثیر نهادهای ریزوماتیک اقتصادی - اجتماعی بر رفاه عمومی ملت انجام داده و کتابهای چرا ملتها شکست میخورند و راه باریک آزادی را تألیف کردهاند. آنها در سال ۲۰۲۴ به همراه سایمون جانسون جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کردند. عجماوغلو در سال ۲۰۰۵ مدال جان بیتس کلارک را نیز کسب کرد.
- تعداد فصول: ۱۵ فصل، ترجمه ی آن در ۵۳۴ صفحه به چاپ رسیده است.
- ترجمه: اولین چاپ و ترجمهی آن در ایران به سال ۱۳۹۲ در انتشارات روزنه با قلم محسن میردامادی و محمد حسین نعیمی پور برمیگردد و از آن زمان تا کنون بیشتر از بیست بار در انتشاراتیهای مختلف با قلم مترجمان مختلف تجدید چاپ شده است.
جایگاه جهانی کتاب
یکی از پرفروشترین کتابهای اقتصادی جهان که مدتهاست در فهرست برترینهای نیویورک تایمز است و داوران بنیاد نوبل را چنان تحت تأثیر قرار داد که نویسندگانش با اختلاف، نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ را دریافت کردند. جایزه برای مطالعات آنها درباره نهادهای ریزوماتیک اقتصادی-اجتماعی و تأثیرشان بر رفاه عمومی جامعه اهدا شد.
چرا برخی کشورها سقوط میکنند؟
عجماغلو و رابینسون، در این اثر پژوهشی، کشورهایی را بررسی میکنند که روزی قدرت اقتصادی بودند، اما اکنون در دام فساد و انحصار گرفتار شدهاند.
نیجریه؛ کشوری غرق در نفت، اما اسیر فقر: نیجریه یکی از غنیترین کشورهای آفریقا از نظر منابع نفتی است. اما امروز، فقر، بیکاری و فساد در آن بیداد میکند. مقامات دولتی، درآمدهای نفتی را برای منافع شخصی هزینه میکنند و اقتصاد در انحصار برخی خواص است که خودشان را تافتهی جدا بافته دانسته و امین بیتالمال میخوانند.
ونزوئلا؛ ثروتی که به سلاح قدرت تبدیل شد: ونزوئلا، کشوری که بر روی بزرگترین منابع نفتی جهان نشسته، امروز یکی از بحرانیترین اقتصادهای دنیا را دارد. دولت، نهادهای اقتصادی را به ابزاری برای کنترل مردم تبدیل کرده و فساد، راه نفس بازار را بسته است.
زیمبابوه؛ نمونهای از سقوط پول ملی: تورم در زیمبابوه در سال ۲۰۰۸ به ۲۳۱ میلیون درصد رسید. این یعنی مردم برای خرید یک قرص نان، باید چمدانی از اسکناس حمل میکردند. علت این بحران، نهادهای فاسد و انحصاری بود که به جای حمایت از نوآوری و کارآفرینی، اقتصاد را به ورطهی نابودی کشاندند.
چگونه برخی کشورها نجات پیدا کردند؟
برخلاف کشورهایی که در فساد و استبداد غرق شدند، ملتهایی هم وجود دارند که توانستند خود را از سقوط نجات دهند.
کره جنوبی؛ الگویی از نهادهای اقتصادی باز: در دههی ۱۹۵۰، کره جنوبی و کره شمالی شرایط یکسانی داشتند. اما کره جنوبی، با ایجاد نهادهای اقتصادی باز و شفاف، جذب سرمایهگذاری و مشارکت مردم، به یکی از قدرتهای اقتصادی جهان تبدیل شد.
رواندا؛ از نسلکشی به شکوفایی اقتصادی: پس از بحران ۱۹۹۴، رواندا بهسرعت اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد. دولت، سرمایهگذاری در آموزش، فناوری و کارآفرینی را در اولویت قرار داد و بهجای تکیه بر مدلهای سنتی، نهادهای ریزوماتیک اقتصادی را ایجاد کرد که به مردم اجازهی مشارکت فعال در اقتصاد میداد.
برداشت من از این اثر؛
آیندهی اقتصاد در توجه و تکیه به نهادهای ریزوماتیک است، بهعنوان یک کارآفرین، مطالعهی این کتاب باعث شد که دریابم راه نجات اقتصاد، نه در منابع، نه در سیاستهای کوتاهمدت، بلکه در ایجاد نهادهای اقتصادی ریزوماتیک است.
اما نهادهای ریزوماتیک چیستند؟
در مدل اقتصادی سنتی، قدرت و سرمایه در دست گروهی خاص متمرکز است. اما در مدل ریزوماتیک، اقتصاد مانند یک شبکهی انعطافپذیر رشد میکند، بدون آنکه در انحصار نهادهای بسته باشد. در نهادهای ریزوماتیک، هر کارآفرین و کسبوکار، یک گروه مستقل است که میتواند رشد کند و به دیگران متصل شود در این مدل، دولت بهجای دخالت مستقیم، نقش تسهیلگر را دارد و از توسعهی کسبوکارهای مردمی حمایت میکند. این نهادها، از پایین به بالا ساخته میشوند، بر مبنای شفافیت و مشارکت همگانی، و همین ویژگی، آنها را در برابر بحرانها مقاوم میسازد.
آیا ما آمادهی تغییر هستیم؟
مطالعهی این کتاب یک حقیقت تلخ را آشکار میکند: هیچ ملتی محکوم به سقوط نیست، اما هیچ ملتی بدون تغییر نهادهای خود از پایه و اعتماد به کارآفرینان، مزهی شکوفایی را نخواهد چشید. اگر کارآفرینان، سیاستگذاران و مردم، در مسیر ایجاد نهادهای اقتصادی ریزوماتیک گام برندارند، اقتصادهای بسته و انحصاری، آیندهی کسبوکارها را نابود خواهند کرد.
اما هنوز یک سوال باقی میماند: آیا سیاستگذاران و کارآفرینان، آمادهی تغییرند؟ آیا ما در مسیر ساختن آیندهای پایدار هستیم؟ یا همچنان در چرخهی نهادهای اقتصادی و سیاسی انحصاری باقی خواهیم ماند؟
نویسنده: هیوا طاهری از اعضای کلاس آموزش روزنامه نگاری و برندسازی فراتاب – دوره پانزدهم.
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.