کد خبر: 12385
تاریخ انتشار: 16 فروردین 1403 - 17:47
چنور زاگرس
در خاورمیانه آنان که در قدرت نیستند منتقد رفتار حاکمان‌اند اما وقتی خود نیز به قدرت می‌رسند در همان مسیر گام بر می‌دارند، به راستی چرا؟

 فراتاب: در جامعه‌ای که مردم برای خود تصمیم می‌گیرند و از نطفه نادانی و وابستگی گریز کرده و بال پرواز آزادی را تجربه کنند کم‌کم قدم‌های یک حکومت دموکراتیک را در خود می‌جویند و می‌طلبند. هرچند که برای پاسخ بسیاری از پرسش‌ها، از جمله پرسش درباره دموکراسی با چالش‌های بزرگی روبرو خواهند شد!

اگر در یک مثال کلی  به نظریه‌ی دموکراسی بپردازیم می‌توانیم دموکراسی را در قالب اداره حکومتی ترسیم کنیم که توسط مردم بر مردم شکل گرفته است. حکومتی که در آن هرکس حق دارد به عنوان شهروند در اداره کشور و تصویب قوانین آن به صورت غیرمستقیم از طریق نمایندگانی که خود مردم آنها را انتخاب کرده‌اند و یا به صورت مستقیم ایفای نقش کند.

در این بین ابتدایی‌ترین سوالاتی که از خود می‌پرسیم این است که اصولا دموکراسی چیست؟ ما از دموکراسی چه می‌خواهیم؟ دموکراسی برای رفع چه مشکلاتی به وجود آمده است؟ آیا با داشتن دموکراسی تمام مشکلات و مسائل جامعه حل و فصل خواهد شد؟ اینها سوالاتی به ظاهر ساده اما در اصل بسیار مهم و پربحث به شمار می‌روند.

شاید در یک تعریف گسترده و عمومی انتظار ما از دموکراسی در یک جامعه در بعد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی, دادن امکان‌های انتخاب و تصمیم, مشارکت, امکان عمل, آزادی‌های مدنی و سیاسی، خود تعیین‌گری بدون جبر، عدالت اجتماعی، رفاه، برابری، پذیرفتن  تنوع  فرهنگ‌ها و  اقلیت‌ها و امنیت و آزادی را در خود در بر گیرد.

رابطه دموکراسی و آزادی

اما آیا می‌توانیم مطمئن باشیم که دمکراسی در ساختار یک حکومت دموکرات می‌تواند راه چاره‌ای باشد بر تمام مسائل و سویه‌های جامعه؟ پاسخ به این سوال نیز خود چالش بزرگ دیگری است که در ارکان دموکراسی پنهان است و سویه  دوم دموکراسی را تحت شعاع قرار می‌دهد!

آیا دموکراسی می‌تواند حقوق اجتماعی و انسانی همه شهروندان یک جامعه را یکسان و عادلانه حل و حمایت کند؟ مشکلاتی از قبیل تبعیض، برتری نژادی، حقوق اقلیت‌های مذهبی و قومی در یک جامعه متنوع با هویت‌های مختلف دارای چه وضعیتی خواهد بود؟ اصولا دموکراسی چه راهکارهایی برای این مسئله‌ها دارد؟

در اینجاست که نقش آزادی پررنگ‌تر می‌شود هرچند که آزادی خود مقوله‌ا‌ی پیچیده است اما در هم تنید‌گی‌های چندی با دموکراسی دارد و این پیچیدگی و بهم‌پیوستگی‌ها را میان رابطه آزادی و دموکراسی نمی‌شود کتمان کرد.

در یک جامعه دموکرات شهروندان از آزادی‌های مدنی و اجتماعی و سیاسی برخوردار هستند از جمله آزادی بیان، آزادی اعتراض، آزادی برای تشکیل تشکل‌ها، سازمان‌ها و احزاب سیاسی، اپوزیسیون، آزادی برای رأی‌گیری و نظرسنجی، داشتن مطبوعات و رسانه‌های آزاد و ... زیرا که رسانه می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در چگونگی و بازتاب فرایند مسائل جامعه، اجتماع و دولت داشته باشد و همچنین می‌تواند به تحولات سیاسی و اجتماعی منجر شود. پس به نظر می‌رسد که دمکراسی در یک حکومت دموکرات دارای رویه دوم است که با وجود آشکارا بودن همه جنبه‌های آن به صورت علنی، می‌تواند مشکلاتی را هم در ارائه پاسخ به تنوع تقاضاهای یک  جامعه داشته باشد.

گذار از دموکراسی

رویه‌ی سوم و البته مهم پرسش دموکراسی، گذار از دموکراسی است!در جامعه‌ای که هنوز بافت اجتماعی آن با مفهوم دموکراسی بیگانه است و اکثریت مردم آن جامعه فرهنگ دموکراتیک را نمی‌فهمد و نه می‌پذیرند البته که گذار به دموکراسی با مشکلات و چالش‌های زیادی روبرو خواهد شد! زیرا که اصل اساسی در دموکراسی آماده بودن دو طرف قرارداد یعنی دولت و ملت بر این پایه است.

به عنوان مثال اگر در سطحی کلان‌تر به وضعیت کنونی کشورهای مختلف در خاورمیانه بپردازم، می‌بینیم که وضعیت حقوق نامساوی اقلیت‌ها هنوز در این منطقه مساله‌ای حل نشده به نظر می‌رسد. اولین سوالی که به ذهن یک شهروند خطور می‌کند این است که آیا با سر کار آمدن هر اپوزیسیونی اعم از چپ یا راست، محافظه‌کار یا افراطی، توانایی حل مسائل اعم از تبعیض‌ها و مشکلات مختلف را با عدالت خواهند داشت؟ آیا خود برخی از اپوزیسیون‌های منتقد زمانی که فرصت یافتند با اسم دموکراسی و یا به طرق دیگر به قدرت رسیدند، خود تبدیل به عامل سرکوب و تبعیض و مشکلات دیگری نشدند، مساله‌ای که در مصر پس از انقلاب و سرنگونی حسنی مبارک به نوعی توسط اسلام‌گرایان اخوانی که از طریق صندوق رای به قدرت رسیدند تکرار شد. آیا این چرخه‌ی گویی تکراری سرانجام در کشورهای مختلف خاورمیانه تغییر مسیر داده و می‌تواند جوامع و دولت‌ها را سردرگمی رها و در مسیری دموکراتیک اما سازنده رهنمون سازد؟

 

نویسنده: چنور زاگرس پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی

نظرات
آخرین اخبار