فراتاب – گروه فرهنگی / زریان کریمی: بی گمان هیچ کُردی در دنیا را نمیشه یافت که نه فقط صدای «داوود کُرد» استاد مظهر خالقی را نشنیده باشد، بلکه با برخی از کارهایش خاطره نداشته باشد، من نیز یکی از شمار میلیون ها نفرم که از همان کودکی و نوجوانی با صدای استاد بزرگ شدم و گاه خندیده ام و گاه اشک هایم سرازیر شده است. این موضوع باعث شد تا پس از اینکه د.پشنگ سردبیر فراتاب نظرم را درباره انجام یک مصاحبه اختصاصی با استاد خالقی جویا شد، بدون هیچ درنگ و با هیجانی بسیار زیاد، گفتم با کمال میل انجامش خواهم داد، به همین دلیل در کمتر از یکساعت بالاخره موفق شدم از طریق یکی از دوستان بطور مستقیم با استاد خالقی صحبت کنم و ایشان نیز روز و ساعت را هماهنگ کردند.
برای انجام مصاحبه باید به شهر سلیمانیه سفر میکردم. بالاخره ساعت 8 شد و زمان رفتن سر قرار مصاحبه. به انستیتو فرهنگ کردی رسیدم. درب ورودی که باز شد از هر طرف تا چشم کار میکرد نظم و اصالت بود. تابلوها، فرشها و آثاری که هر کدام نمادی از زندگی مردمان کرد بود با نظم و سلیقهی خاصی در گوشه و کنار این مرکز زیبا چیده شده بودند. در گوشهای از سالن با هیجان توأم با دلهره منتظر استاد بودم. بعد از چند دقیقه انتظار در سالن باز شد. دقیقاً همانگونه که در عکسها و ویدیوها دیده بودم، بلند بالا، موقر و شیک پوش. در طول مصاحبه من تنها با یک خواننده یا هنرمند شاخص همصحبت نبودم بلکه با یک انسان فرهیخته، باسواد، روشنفکر و سخنور به گفتگو نشستم که داشتن هر کدام از این خصیصهها به تنهایی میتوانست گفتگو را لذتبخش کند. اما بیگمان این تجربه یکی از شیرینترین و به یاد ماندنیترین تجربههای زندگی من خواهد بود. بعد از چند دقیقه همصحبتی با استاد خالقی از ایشان اجازه خواستم که مصاحبه را شروع کنم؛
فراتاب- از وقتی که در اختیار ما قرار دادید بسیار سپاسگزارم استاد، نخستین سوالم از حضرتعالی این است که موسیقی یکی از نشانهها و نمادهای فرهنگی هر ملت و قومی است، برای مانایی این نشانهها عمدتاً نیاز بوده است تا دولتها باشند تا از آن حمایت کنند. اما برای مدت مدیدی در تاریخ شاهد عدم حضور دولت یا حکومتی کُردی بودهایم، اما با این حال باز هم نه فقط موسیقی کُردی دچار افول نشده بلکه در پهنهی تاریخ و در میان رویدادهای بسیار و زنده و پویا باقی مانده است. شما راز این مانایی و قدرت موسیقی کردی را در چه میدانید؟
استاد خالقی: یک مثل فارسی میگوید آنجا که زبان از سخن گفتن باز میایستد قلم آغاز میشود هرگاه قلم بایستد، موسیقی آغاز می گردد. بر این اساس، موسیقی یا آواز یا هر دو با هم تمام آرزوها، اندیشه ها، فکرها و احساسات یک انسان را میتواند به خوبی بیان کند. برای انسانها در همه جای دنیا این مثل صدق میکند. کُرد هم انسانی است در این عرصهی زندگی و جهان، بیگمان موسیقی در زندگی کُردها اثر بسیار جدی و مستقیمی داشته است. بخصوص در غیاب قلم. بخصوص در غیاب آن آزادیای که هر ملتی در دنیا داشته و یا دارد. متأسفانه ما قرنهاست که اگرچه هنوز در وطن خود ماندهایم اما آنچنان آن آزادی را که هموطنان دیگر ما دارند، ما نداریم. بر این اساس در کلام، در موزیک، در رفتار، در فرهنگ یا عادات و رسوم و اخلاق به مقدار زیادی محدودیت داریم. من به مسایل سیاسی یا علت اینها ورود نخواهم کرد، ضرورتی ندارد اما موسیقی کُردی یا ملودی و آهنگ و آوازهای کُردی با این تنوع بسیار زیاد بیگمان فراورده نبود و کمبود آن آداب و رسومی است که بر ما تطبیق کردهاند که ما خودِ ما نباشیم. این را شاید به طور طبیعی بدانیم که ما در میان ملتها، کشورها یا حکومتهای دیگر تقسیم شدهایم اما عمدتاً آن آزادی و احترامی را که برای خودشان قایل بودند برای ما قایل نبودند و این است که ما تمامی آلام درونی خودمان را در قالب آواز، موسیقی و اشعار فولکلوریک خود، که داستانهای زندگی ما در آن اشعار یا آن فولکها تعبیر و تفسیر خود را دارد. این است که بله! ما تمام رفتار و کردارمان، همهی اندیشهها و همه زیباییهای جهان را از طریق آوازهای خودمان، درد دلهای خودمان و آرزوهای خودمان در لابهلای موسیقی و آوازهای خودمان نقل میکنیم و در اجتماع از آنها لذت میبریم و آنها را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنیم، شاید ده ها نسل میگذرد و هنوز این آهنگها، این ترانهها و این داستانها و حکایتها در فکر و اندیشهی ما ماندهاند.
فراتاب -اگر بخواهید موسیقی کُردی را با موسیقی دیگر فرهنگهای همجوارش از جمله موسیقی فارسی، ترکی، عربی، یونانی و ... مقایسه کنید، وجه تمایز این موسیقی و نقاط قوت و ضعفش را در قیاس با آنها چه میدانید؟
استاد خالقی: البته در اساس موسیقی غیر از هنر، یک علم است. در طول تاریخ ملتها هم آواز خودشان را داشتند، هم آهنگ و ملودی و داستان و شعرهای خودشان و هم احساسات خودشان را داشته اند، ولی به مرور زمان با پیشرفت زندگی، با تمدن انسان ها پیش رفتند و آن آهنگهای فولکلوریک و ملودیهای فولکلوریک را پشت سر گذاشتند. ولی کُردها به دلیل اینکه در آن مجتمع، در آن جامعهی پیشرفته، دخالت کمی داشتند، همان آداب و رسوم و اخلاق و باورها و همچنین ملودی ها را حفظ کردند. چون همانطور که گفتم، این پیوندی بین طبیعت، اخلاق، رفتار و کردار کردهاست. یعنی رفتار ما اگر نگوییم 10 قرن یا 15 قرن قبل، دستکم به 5 قرن قبل برمیگردد. اینها سینه به سینه نقل شده و تکرار شده چون زندگیِ ما یک زندگیِ باز نبوده است. درون خود دایره وار چرخیده و زندگی ما بر آن شروع شده است. آداب و رسوم و اخلاق و موسیقی ما و حتی زبان ما اگر توجه بفرمایید بیشترین دیالکتیک زبان های جهان را دارد چرا که ارتباط ما از این ده به آن ده، از این عشیره به آن یکی، از این شهر به آن شهر فرق کرده یا فرق میکند. پیوستگی بین این دیالکتیک ها وجود نداشت تا در قالب یک زبان کامل شود. البته از سوی دیگر باید گفت فراوانی دیالکتیک ها ثروت معنوی زبان را بیشتر کرده است.
فراتاب -خاورمیانه همواره آبستن طوفانها و بحرانهای زیادی بوده است. در زمانی که تعارضات هویتی، سیاسی، ایدئولوژیک و... بیشتر میشود و انسان بهرغم زیستن در قرن بیست و یک همچنان قربانی این وضعیت است، در این میان به باور شما هنر و خاصه موسیقی و هنرمند چه نقشی میتواند در کاستن از این تعارضات و رقابت و جنگ خانمانسوز ایفا کند؟
استاد خالقی: تاریخ به یاد ندارد که ما چشم طمعی به زمین کسی یا به زندگی کسی داشته باشیم، از 5000 سال قبل، کردستان در راه تجاری ابریشم بوده که آسیای دور را به دنیای غرب پیوست میداد. تمام ملتها از این راه و از کردستان عبور کردند. میبینید که هیچیک به هیچ وجه، اندیشه ی بد یا خاطرهی بدی از کردستان به یاد ندارند و این انسانیت ما را میرساند. ما در این جنگها، در این شورشها، در این مشکلات منطقهای همیشه قربانی بودهایم. ما به هیچ وجه در چرخهی مشکلات خاورمیانه دخالتی نداشتهایم. از همین رو آرزو میکنیم، در تمام کشورهای منطقه آسایش و آرامش باشد که قسمتی از آن هم متعلقِ به ما باشد.
ما کُردها تمام رفتار و کردارمان، همهی اندیشهها و همه زیباییهای جهان را از طریق آوازهای خودمان، درد دلهای خودمان و آرزوهای خودمان در لابهلای موسیقی و آوازهای خودمان نقل میکنیم و در اجتماع از آنها لذت میبریم و آنها را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنیم، شاید ده ها نسل میگذرد و هنوز این آهنگها، این ترانهها و این داستانها و حکایتها در فکر و اندیشهی ما ماندهاند.
فراتاب - و اما اگر ممکن باشد می خواهیم کمی سوالات را شخصی تر و خاص تر کنیم. اگر به گذشته بازگردید و در دو راهی انتخاب راه هنر و فرهنگ و انتخابهای دیگر قرار بگیرید، آیا باز هم همین مسیر را انتخاب خواهید کرد؟
استاد خالقی: در مصاحبه های بسیار جواب این سوال را دادهام اما گویا می بایست اینجا نیز دوباره تکرار کنم؛ متأسفانه در خاورمیانه موسیقی نمیتواند زندگی و معیشت انسان را تأمین کند. مثلاً در گذشته موسیقی بیشتر در دربار خلفا یا امپراتورها بوده و موسیقی مردمی جدا از موسیقی حکومتی بوده است. به جرات میتوانم بگویم تا همین امروز در بین ما کُردها در هر کجای منطقه که هستیم موسیقی نمیتواند سرمایهی زندگی و حتی شخصیت و خصوصیات انسان کُرد را تامین کند. این را با کمال تأسف میگویم اما این یک واقعیت است. در همان روزهای اول، خانواده به من گفتند که تو به شرطی میتوانی کار موسیقی را ادامه دهی که بتوانی درست را بخوانی یا شغلی داشته باشی که زندگی خودت را تأمین کنی. این شد که من از همان روز اول شغل یا کار خود را از موسیقی جدا کردم و این دو را با هم در زندگی خود تا به امروز ادامه دادم. لذا من از موسیقی هیچگاه دور نمیشوم و هیچوقت دور نشده ام. اما زمانی که بحث موسیقی در میان باشد، موسیقی امروزه و همچنین آوازهای امروزی با 100 سال قبل متفاوت است. در 100 سال قبل یک ساز با یک آواز خوان کافی بود که کاری ارائه شود اما امروز آهنگسازی وجود دارد ارنجمنت و کمپوزیشن وجود دارد و موزیک به آن شکل سابق آسان و ساده نیست. بر این اساس وقتی میگوییم آواز و اگر بخواهیم یک آواز را تشریح کنیم در درجه اول شعر آن است که خود یک داستان یا موضوعیدارد که بر حسب نیاز اجتماع و انسانها باید خلق شود، دوم موزیک است که خود موزیک هم متشکل از یک یا دو یا سه نوازنده نیست باید حتماً گروه منسجمی باشند که مثلاً از پنج نفر شروع شود تا 100 نفر. به اضافه آهنگساز و خواننده، همه اینها مجموعه ای هستند که باید در نهایت با هم انسجام داشته باشند. اگر هر مشکلی اتفاق بیافتد این کار نا تمام می ماند. من هم زمانی که به خارج از ایران رفتم، متاسفانه آن گروه منسجم را نداشتم. اگرچه در برهه ای از زمان توانستم این گروه منسجم را جمع کنم اما بعد از آن تا به امروز نتوانستم گروه خودم را آماده یا پیدا کنم. از طرفی خود موسیقی یک تجارت و یک شغل و کار است و وقتی شغل و کار من موزیک نباشد درآمدی هم از آن نخواهم داشت که صرف گروه موسیقی بکنم. من یک کارمند بودم و یک کارمند در حد خودش نمیتواند هزینه های موزیکی را بپردازد که هیچگاه نتواند به هزینه های پرداخت شده برای آن, دوباره دست پیدا کند. لذا در سال هایی که از موزیک بریدم مشغول کاری بودم که زندگی خود و خانواده خود را تامین کنم. بخصوص در این 15 سال اخیر که بیشتر در کردستان عراق هستم, تمام وقت خود را در ایام بازنشستگی صرف انستیتوی فرهنگی کُرد کردم.
فراتاب - ما هنرمندان بزرگ بسیاری در موسیقی کُردی داشته و داریم، اما همه ی آنها لزوماً به مساله و وضعیت کُردها نپرداخته اند، اما اغلب در آثار شما دیدهایم که برای کُرد، کُردستان، بهار کُردواری، وطن و مفاهیم و مضامینی از این دست خواندهاید، لطفاً برایمان در این خصوص بگویید
استاد خالقی: من در مورد سؤالتان کمی تردید دارم. تمام آنهایی که ترانههای فولکلور خوانده اند، همه مفاهیم از زندگی خود آنها الهام گرفته است. چه در شهر باشند چه در روستا، حتی شعرا و حتی نویسندگان. اینها همه واقعاً بوی زندگی انسانهای کُرد را میدهد و این داستانها را اگر گوش کنید میبینید همه حوادثی است که در آن شهر، در آن منطقه یا در آن دهکده رخ داده است. اما اگر کمی تفاوت بین کارهای من با دیگران باشد، به آن دلیل است که ما در رادیو و تلویزیون ایران بخصوص در سال 1958 (1337 شمسی) که من به تهران رفتم و در کار موزیک در رادیو تلویزیون ایران مشغول شدم، در برنامهی کُردی، با گروهی از استادان دانشگاه و شعرا و نویسندگان بسیار زبردست کُرد گروهی تشکیل داده بودیم که به سادگی از اشعار یا ملودیها نمیگذشتیم.
خاصه خود من که آن ملودیها را انتخاب میکردم، از میان ملودیهایی بود که قبلاً خوانده شده بود و حتی بعضی اوقات به روستاها و شهرستان هایدور مناطق کردستان میرفتم، مجموعهای از ملودیها و آوازها را جمع میکردم و اینها را به تهران میآوردم و در آنجا به وسیله استادان بزرگ بازسازی میشد. داستان شعرها, همان داستان بود اما به وسیله استادان بزرگ بازسازی میشد. موسیقی با زندگی انسانها پیش میرود و باید موسیقی ما هم با اجتماع ما به همان صورت پیش برود. پیش رفتن آن هم با تطبیق با احساسات یا داستانهای پیشین با امروز منطبق می شد. مثلاً ما برای کشاورزان که طبقهی بسیار مهمی از مردم ما بودند آوازی نداشتیم و بهتر این بود که یکی از این ملودیها را که ملودی عامه مردم دهکده هاست، بازسازی بکنیم و اشعاری را که روی آن میگذاریم طوری باشد که آن آدمها قبولش داشته باشند یا آن را سهم خودشان بدانند. این مساله در مورد زنان یا در مورد آن داستان هایی که لازم است در داخل جامعه ی ما دوباره تجدید شود و به خواست روز درآید نیز صادق است.
آقای شجریان یک اسطوره هستند در فن آواز و موسیقی و ادب و فرهنگ فارسی. ما خوانندگان بسیار خوبی در میان فارسها داشتیم، از قمرملوک وزیری گرفته تا تاج اصفهانی و ... اما شجریان خاتمه ی بهترینها است و حرکتی کرد که نه تنها از نظر آواز فارسی، بلکه برای همیشه دستگاه های فارسی را در موسیقی ایرانی تثبیت کرد.
این بود که کاری که ما کردیم واقعا آپدیت کردن یا به روز کردن فولکلور و داستانهای کردی بود بر اساس نیاز روز و تکرار عینی کارهای قبلی را نمیپذیرفتیم و این بود که آن تکرار چون آپدیت و بروز بود و همچنین از طرف دیگر چون ملودیها از قلب توده مردم بود داستانها و اشعار ما دست نخورده بودند بنابراین تا حدی در آن زمینهی توسعه فرهنگی داده شد. اکنون هم که فکر میکنم، این پرسش شما به یادم آورد که بعد از سه نسل امروز هم در جریان اجتماعی ما تداوم دارد. موسیقی یک علم است و همانند همه ی عنوانهای دیگر دکترا دارد باید سرمایهی ملودیهای عظیمی که داریم، سرمایه فکری برای سازندگان آوازهای کُردی، برای ارنجمنت و کمپوزیشن را غنا ببخشیم و حفظ کنیم.
ما باید در موسیقی خودمان خلاقیت داشته باشیم در همان حال آن سرمایهی گذشته خودمان را که هزاران ملودی است سرمایه و اساس تحقیقات خودمان بکنیم، برای نسل های بعدی، تا بتواند یک موسیقی تازه برای دیگر ملتها باشد.
فراتاب - شما سالها در کرمانشاه مدیر رادیو کُردی بودهاید، و در آنجا نیز فعالیت هنری قابل توجهی داشتهاید، اگر بخواهید گریزی به آن سالها بزنید و ما را با یکی از خاطراتتان سهیم کنید؛
استاد خالقی: البته واقعاً پوزیشن برای من مهم نبود. مهم این بود که من به شهری بروم که نزدیک شهرم سنندج باشد، دوم احتمال میدادم که چون برنامههای رادیو و تلویزیون کرمانشاه هم کُردی بود هم فارسی و هم عربی، میتوانم در آنجا هم با توجه به مدیریتی که خوانده بودم و دوره ایی که در خارج از کشور دیده بودم، خلاقیتی داشته باشم، به نظرم تا حدی توانستم با توجه به تفکرات خودم کاری برای بهتر کردن آنجا انجام دهم. یکی از کارهای بسیار مهم ما دایر کردن دانشگاه آزاد در کنار رادیو تلویزیون کرمانشاه، به عنوان دومین شهر در ایران بود، بسیار خرسندم که کارهایی که خاص توسعه و کار من در آن منطقه بود را به جا گذاشتم.
فراتاب - برخی از همکاران شما معتقدند که استاد مظهر خالقی بین دو گانه «مدیریت یک مرکز فرهنگی» با «ادامه هنر خوانندگی و تولید آثار بیشتر»، عمدتاً گرایش به اولی داشتند، چه در زمانی که در کرمانشاه مدیر رادیو کُردی کرماشان بودید یا طی 16 سالی که در سلیمانیه مدیر انستیتو کلپور کُردی هستید، هرچند در امر مدیریت فرهنگی نیز بسیار اثر گذار بودهاید، اما بی شک اگر در یک نظرسنجی از طرفداران صدا و هنرتان، بپرسیم آنان بی گمان اغلب آرزو داشتند شما راه دوم را انتخاب میکردید و ترانههای بیشتری را با صدای حریروارتان خلق می کردید، دیدگاه خود شما در این خصوص چیست؟
استاد خالقی: من دلم می خواست این سوال را اینطور از من نپرسید. چون من قبلا شرح دادم که موسیقی اصولاً در خاورمیانه در میان مردم یک نقش اساسی دارد اما به صورت عام موسیقی آنچنان پیشرفت نکرده. در خاورمیانه در تمام علوم تخصص های بزرگی داریم اما در مورد موسیقی کمتر است. اگر من هم همچنان کار و موسیقی را با هم انجام میدادم بیشک موفق نمیشدم. چون امکانات برای من مهیا نبود. از کسانی که این سوال خاص را از من دارند تعجب میکنم و دلم می خواست که کمتر این سوال را بشنوم و کمتر متاثر شوم. چون یک موزیسین دلش میخواهد همیشه موزیسین بماند، همانطور که نقاش، پیکرساز و خواننده میخواهند همیشه هنرشان را ادامه بدهند، چون محبوبیت دارند، اثرگذارند، اما اگر امکانش نبود چه؟
فراتاب -آیا این رویا میتواند به تحقق بپیوندد که روزی، به ناگاه اثر تازهای و یا حتی زمزمهای تازه از شما منتشر شود؟ خیل پرشمار طرفدارانتان می توانند دلخوش به تحقق این رویا باشند؟
استاد خالقی:حقیقت این است که من همیشه دلم خواسته آن موهبتی که خدا به من داده به شیوه ای به نسل بعدی منتقل کنم چرا که هرکسی در قبال موهبتی که خدا به او داده مسئول است. خیلی دلم میخواست که این کار را بکنم اما موفق نشدم چون همانطور که گفتم این کار، یک کار جمعی بود. من وقتی کاری را انجام میدهم میخواهم از نظر فنی، علمی و نیاز مردم مطابق روز باشد. کاری که من اینجا دارم کار بسیار پر زحمتی است و نمیتوانم همزمان کار دیگری داشته باشم. اگر چه همیشه آرزویش را داشته ام و بهترین استودیوها را در نظرگرفته ام که خودم هم بتوانم از آن استفاده بکنم اما همکاران من میدانند که من همیشه خسته به خانه بر میگردم. این را هم من گناه خودم نمیدانم، گناه آن اجتماعی میدانم که امکانات را فراهم نکرده. یک نقاش باید نقاشیهایش در بازار باشد. من سالها خارج از کشور بوده ام. بهترین نقاشان کُرد از تمام کردستان را در اروپا داریم. بعضی از خیابانهای فرانسه را میبینید که به آثار و نقاشیهای کُردها اختصاص دارد ولی در شهر خودشان چه میزان کارشان فروش میرود و آیا زندگی آنها را تامین می کند؟ درست است که مردم توقعات شان را از هنرمند دارند اما باید بدانند که یک راه آرامش اجتماع، بسط هنر است چون هنر از روح پاک انسانی تراوش میکند و گسترش آن در جامعه یک نوع آسودگی و تمدن را به انسانها می دهد. مردم باید بدانند که آنها هم در حمایت از هنرمندان خود کوتاهی میکنند. من توقعی نداشتم اما صحبت من کلی بود. ما روز اول هم این نصیحت را شنیدیم که این راه برای شما نان و آب نمی شود، باید به فکر خودت باشی. این هم نشأت گرفته از همان مساله است. یعنی این گناه تنها به گردن من نیست، به گردن جامعه است.
فراتاب -سؤال سختی است، اما اگر مجبور باشید در میان آثار ارزشمندتان سه اثری که بیش از همه دوست دارید انتخاب کنید، کدامها هستند و چرا؟
استاد خالقی: حقیقتاً برای من آسان نیست. چون فقط چندتایی را دوست نداشتم که آن زمان هم پخششان نکردم. اما شاید یکی دو نمونه را به دلیل خاطراتی که در تهیهشان داشتیم بیشتر دوست داشته باشم. مثلاً ما ترانهی کُردی برای دختر عمو داشتیم اما برای دخترخاله نداشتیم، به همین دلیل یکی از کارهایم را به دختر خاله اختصاص دادم. کار دیگر «پهپووله ی ئازادی» است که همیشه دو چیز را برایم تداعی میکند: دوست داشتن و آزادی. خوشحالم که آقای عثمان احمدی همان شعری را سروده که دقیقا در ذهن من بود. در کل یک، دو یا سه اثر نیستند. حتی برای آنها که خاطره انگیزند هم انتخابی نیست، من از آقای یوسف زمانی و تهیهکنندگان و شاعرانی که توانستند آنچه در دل و اندیشه و فرهنگ من بود را بیرون بکشند تا به مردم تقدیم کنم، بسیار سپاسگزارم.
فراتاب -برایمان از آرزوهایی که داشته و دارید و هنوز محقق نشدهاند چه در رابطه با خودتان و چه در رابطه با مسائلی که برایتان مهم است بگویید
استاد خالقی: من خوشحالم که تمام راههایی که رفتم همه را به درستی انجام دادم و به درستی بجا آوردم. مثلا وقتی که معلم بودم؛ شاگردانم که بزرگ شدند همیشه مرا دوست داشتند. وقتی به رادیو و تلویزیون رفتم یا کار موسیقی را انجام دادم همه کارهایم خاطرات خوب به جای گذاشتند و من هم خاطرات خوبی از آنها دارم. البته سختی هم زیاد کشیدم، اما راه خوب سختی زیاد دارد.
فراتاب - آیا در میان خانواده تان کسی خواسته راه شما را ادامه دهد؟
استاد خالقی: متأسفانه نه. البته تمام فامیل من چه پدری و چه مادری نعمت صدای خوب را داشته اند. اما من یک پسر دارم که همان سالهای اول مدرسه تا دبیرستان در انگلیس در آن باند یا گروهشان بود (با خنده) اما دیگر بعد که دانشگاه رفت به هر دلیلی تعقیب نکرد. نه متاسفانه من تنها ماندم.
بیگمان موسیقی در زندگی کُردها اثر بسیار جدی و مستقیمی داشته است. بخصوص در غیاب قلم. بخصوص در غیاب آن آزادیای که هر ملتی در دنیا داشته و یا دارد. متأسفانه ما قرنهاست که اگرچه هنوز در وطن خود ماندهایم اما آنچنان آن آزادی را که هموطنان دیگر ما دارند، ما نداریم
فراتاب - اگر در مورد هر کلمهای که میگویم، با یک کلمه یا چند کلمهی محدود حس و برداشتتان را بیان کنید ممنون خواهم شد
موسیقی: احساس و آرزوهای یک انسان متمدن
کردستان: وطنم
انفال: انفال یا انفال ها. متاسفانه خاطره انفال و این انفالها برای همه کُردها و برای همه انسانهایی که مخالف آدمکشیاند خاطرهی بسیار بدی است که برای همیشه باقی مانده، برای من هم همینطور.
حلبچه: فاجعه ای که با چشم خود دیدم، فاجعه ای که هرگز از یاد نمی رود
فراتاب - در میان خوانندگان غیرکُرد زبان از جمله فارس، عرب، ترک و ... در خلوت خود صدای کدام خوانندگان را بیشتر گوش می کنید؟
استاد خالقی: قطعاً از خوانندگان فارس زبان بهترینشان در طول تاریخ به نظر بنده آقای شجریان هستند. آقای شجریان یک اسطوره هستند در فن آواز و موسیقی و ادب و فرهنگ فارسی. ما خوانندگان بسیار خوبی در میان فارسها داشتیم، از قمرملوک وزیری گرفته تا تاج اصفهانی و ... اما شجریان خاتمه ی بهترینها است و حرکتی کرد که نه تنها از نظر آواز فارسی، بلکه برای همیشه دستگاه های فارسی را در موسیقی ایرانی تثبیت کرد.
فراتاب - همانطور که می دانید استاد شجریان مدتی است در بستر بیماری است، با توجه به رابطهی دوستانهای که با ایشان دارید و به عنوان استاد بزرگ موسیقی کُردی ، نخست بگویید وقتی که صدای او را میشنوید چه حسی دارید؟
استاد خالقی: البته من مرید ایشان هستم دوستشان دارم. آقای شجریان همانطور که عرض کردم از نظر ادای آوازها نمونه هستند، نخبه هستند و از نظر تن صدا، قدرت صدا و آن خلاقیتی که داشتند کسی هستند که شاید تا قرنها روی مکتب او کار کنند. ایشان موسیقی ایرانی را حفظ کردند. با شخصیت خودشان و با پاکی و صداقت خودشان. موسیقی در همه جهان حالتی دارد که عادتاً با چیزهای دیگری آمیخته شده و واقعیت خودش را کمرنگ میکند. آن روحیات و اصالت یا رسالت خودش را کمرنگ میکند. اما آقای شجریان اگر کمرنگی در موسیقی ایران بود آن را پررنگ کرد.
فراتاب - و اگر بخواهید برای استاد شجریان که این روزها در بستر بیماری هستند پیامی بفرستید چه خواهید گفت؟
استاد خالقی: شجریان همیشه زنده خواهد ماند. همهی ما میمیریم اما ایشان همیشه برای ایرانیان و تمام خاورمیانه اسطوره ای زنده باقی خواهند ماند.
فراتاب – با سپاس از وقتی که در اختیارمان قرار دادید
استاد خالقی: میدیا اگر آزاد باشد می تواند انسانها را بسوی آسایش، عدالت اجتماعی و ... سوق دهد، امیدوارم شما در این گذر انسانی بتوانید مفید باشد.
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است
طرح جلد از شادی پشنگ - فراتاب
این مصاحبه بخشی از پرونده ویژه ای در بزرگداشت استاد مظهر خالقی بنام «داوود کُرد» است، این پرونده در دومین شماره ماهنامه الکترونیک فراتاب منتشر شده است. برای مطالعه و دانلود این پرونده بر روی لینک زیر کلیک کنید
ماهنامه الکترونیکی فراتاب - شماره دوم