چرا کوربین برنده شد؟ | فراتاب
کد خبر: 6313
تاریخ انتشار: 23 خرداد 1396 - 17:09
باشکار سونکارا
مهم این نیست که کوربین واقعاً انتخابات را نَبُرد- او برنده شد. «جرمی کوربین» به ما الگویی ارائه داد تا در سال‌های پیش‌رو از آن پیروی کنیم. محافظه‌کاران ممکن است در انتهای امر، هنوز در قدرت باشند اما جِرمی کوربین انتخابات اخیر را برد.

فراتاب - گروه ترجمه: از سال 1997 تا کنون، این نخستین دور از انتخابات است که حزب کارگر در آن کرسی‌هایی بیش از دور قبل ِخود به دست آورده و حزب از 2005 تا کنون در این دوره بیشترین سهم از آرا را کسب کرده است– به همه‌ی این‌ها کم کردن فاصله‌ی 24درصدی با محافظه‌کاران را هم اضافه کنید. از زمان شروع رهبری کوربین در اواخر سال 2015، او از حمله‌های مداوم از سوی حزب خودش جان به در برده است؛ اوج این حمله‌ها تلاش برای یک کودتای شکست‌خورده علیه او بود. در مقام رهبر حزب او قادر نبود به نمایندگان هم‌حزبی‌اش در مجلس یا کارکنان حزبش تکیه کند. تیم کوچک اطراف او زیر بمباران خبرچینی‌های خصمانه‌ داخلی و اطلاعات غلط و یک کارزار بی‌سابقه‌ی رسانه‌ای برای انگ زدن به او بودند.

همه‌ی نخبگان ذینفع در بریتانیا تلاش کردند جرمی کوربین را سرنگون کنند اما او هم‌چنان ایستاده است. او امشب بیش از هر زمان دیگری از پس از انتخابش به عنوان رهبر حزب، سایه‌ای بلند را بر سر اعضای میانه‌روی حزب کارگر می‌گستراند.

بسیار خب، ممکن است فردا کوربین نخست‌وزیر نباشد. او یک «نامزد ناقص» است، او قوی‌ترین سخنور نبود، به اندازه‌ی خودش گاف داد و به گفته‌ی همسر اولش لوبیای کنسروی سرد را به عنوان شام می‌خورده است. همه‌ی این موارد درست است. اما علاوه بر خصومت از بیرون و مخالفت گروه پارلمانی حزب خودش، شایان یادآوری است که کوربین زمانی رهبر حزب کارگر شد که حزب در خطیرترین لحظه از آغاز تأسیس تا کنون قرار داشت.

اعتبار حزب به خاطر دولت‌های بلر-براون از میان رفته بود – از ماجراجویی‌های نظامی فاجعه‌بارشان در عراق گرفته  تا برنامه‌ی خصوصی‌سازی‌شان در داخل بریتانیا و نحوه‌ی مدیریت بحران مالی. طرفداران بلر به آرزویشان رسیدند: حزب کارگر داشت هر چه بیشتر به یک حزب سوسیال لیبرال به جای یک حزب سوسیال دموکرات بدل می‌شد، حزبی که از بخش مالی استقبال می‌کرد و آماده بود تا دولت رفاه را به بهانه‌ی «مدرنیزه» کردن حریصانه ببلعد. اما این مسئله با چالش جدی از طرف جناح چپ مواجه نشد و حزب کافی بود به دنبال رأی دهندگان طبقه‌ی متوسط به بالا باشد.

میزان عضویت عموم در حزب و همین‌طور ارتباطاتش با جنبش کارگریِ تضعیف شده رو به وخامت گذاشت. در جوامع محلی که سابقاً در آنها همواره اکثریت با حزب کارگر بود و از سال‌های سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال به خشم آمده بودند تنها صدای ضد وضع مستقر، حزب دست‌راستی استقلال بریتانیا (UK Independence Party) بود.

این وضعیتی بود که کوربین به ارث برد. با این حال به رغم همه‌ی این اوضاع، تیم او حزب کارگر را به زندگی برگرداند. آنها پایه‌ی توده‌ای حزب را بازسازی کردند، حزب کارگر را به بزرگ‌ترین حزب اروپا با بیش از نیم میلیون عضو تبدیل کردند. در یک جنبش آنی، تشکیلات مردمی که برای حمایت از تلاش‌های حزب ایجاد شده بود برنامه‌های ده‌ها هزار نفری در سراسر بریتانیا سامان دادند. درگیری‌ها با گرایش‌های میانه و راست حزب هم به نحو خاصی کمک کرد تا رهبری از وضع مستقر که بی‌اعتبار شده بود، فاصله بگیرد. بسیاری از اعضای حزب از خشم مطبوعات میلیاردرها استقبال کردند.

حزب کارگر برای اولین بار در دهه‌های اخیر یک شخصیت و پلتفورم محکم چپ‌گرا ارائه کرد. حتی با این که حزب در نظرسنجی‌ها عقب بود، آنها در حال شکل دادن به هسته‌ی یک اپوزیسیون واقعی، یک آلترناتیو واقعی بودند.  

اما حتی اگر برنامه‌ی کوربین هم برای‌مان مهم نمی‌بود و فقط می‌خواستیم از شر محافظه‌کارها خلاص شویم، تصور این امر دشوار است که رهبری که نسبت به کوربین بیشتر به راست متمایل بود می‌توانست نتیجه‌ی بهتری به دست آورد. آیا «اُون اسمیت» آن موج شرکت‌کنندگان جوان در انتخابات را که مجلس لغزانِ در دست محافظه‌کاران را به سوی یک مجلس معلق راند، برمی‌انگیخت؟ آیا هیچ نیروی دیگری جز جناح چپ حزب کارگر می‌توانست کم‌کم اسکاتلند را از آژیر خطر حزب ملی اسکاتلند (Scottish National Party) باز پس بگیرد؟

کوربین این انتخابات را از طریق مخالفت با لغزش حزب کارگر به سمت محافظه‌کاری در چند دهه‌ی گذشتن و چسبیدن به سلاح‌های چپ‌گرایانه‌اش، نجات داد. موفقیت او الگویی را برای آنچه سیوسالیست‌های دموکرات باید در سال‌های آینده انجام دهند ارائه می‌دهد.

موج اقبال به حزب کاگر آنچه که چپ مدت‌هاست استدلال کرده‌است را تأیید می‌کند: مردم دفاع مستقیم و صادقانه از خیر عمومی را دوست دارند.

این سندی روشن و واضح بود و خواستار ملی‌شدن خدمات اساسی، دسترسی به آموزش، مسکن و خدمات بهداشتی برای همگان و اقداماتی برای بازتوزیع درآمد از شرکت‌های بزرگ و ثروتمندان به مردم عادی بود. 6.3 میلیارد برای دبستان‌ها، حمایت از بازنشستگان، آموزش رایگان، ساخت مسکن‌های اجتماعی- واضح بود که حزب کارگر برای کارگران بریتانیایی چه کارهایی خواهد کرد. مطبوعات به این برنامه به خاطر سادگی و سَبکِ قدیمی‌اش - «برای بسیاران و نه برای معدودی»- حمله کردند اما این برنامه در تمایلات مردم از منظری عدالت‌خواهانه که به نظر میلیون‌ها نفر امری اساسی بود، طنین انداخت.

جناح چپ حزب کارگر به یاد آورد که انتخابات را از طریق باقی ماندن روی یک نقطه‌ی میانی خیالی نمی‌توان برد – باید به مردم بگویید خشم‌شان را حس می‌کنید و هدفی سازنده برای جاری کردن این خشم به سوی آن بدهید و در این صورت می‌توانید برنده شوید. ویدیویی انتخاباتی حزب اصل مطلب را بیان می‌کرد: «ما ثمره‌ی دسترنج‌مان را می‌خواهیم.»

اگر برنامه‌ی اقتصادی فوری حزب کارگر الهام‌بخش بود، رهبری در زمینه‌ی سیاسی نیز چشم‌اندازی سوسیال-دموکراتیک را زنده کرد که به فراسوی سرمایه‌داری اشاره دارد. شگفت‌آورترین مسئله درباره‌ی کوربینیسم این نیست که مبلغ یک دولت رفاه سرمایه‌دارانه‌ی میانه است در زمانه‌ای که قوانین نئولیبرال دست بالا را دارند بلکه این است که پیش‌قراولانش به محدودیت‌های ذاتی اصلاحات تحت سرمایه‌داری واقف‌اند و بر سر ایده‌هایی بحث می‌کنند که هدف‌شان گسترش محدوده‌ی دموکراسی و به چالش کشیدن مالکیت و کنترل سرمایه است و نه فقط ثروت آن. چه حزب چپ‌ِمیانه‌‌ای در زمانه‌ی پس از شکوفایی‌های اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم برنامه‌هایی را برای گسترش بخش تعاونی، ایجاد شرکت‌های تحت مالکیت جوامع محلی، و بازگرداندن کنترل دولت بر بخش‌های اصلی اقتصاد پیشنهاد می‌داد؟

این برنامه‌ها به هیچ‌وجه کامل نبودند اما بریتانیا را در مسیر تغییر و تحولات اجتماعی عمیق‌تری در آینده قرار می‌دادند. این رؤیای بلندپروازانه‌ای است، رؤیایی که دهه‌ها طول می‌کشد تا به ثمر بنشیند اما به هر حال از چشم‌انداز سنتی حزب کارگر بسیار فراتر می‌رود.

جناح چپ حزب کارگر «صرفاً یک جریان سوسیال-دموکراتیک» نیست. در حالی که آنچه سوسیال‌دموکراسی در دوران پس از جنگ به آن بدل شده اغلب تلاش می‌کرد تنازعات طبقاتی را به نفع توافقات سه جانبه میان کارفرما، کارگران و دولت فرو بکاهد، سوسیال دموکراسی جدید کوربین بر اساس تضاد طبقاتی بنا شد و به طور فعالانه جنبش از پایین را تشویق می‌کرد. اما حزب کارگر نمی‌توانست تنها یک برنامه‌ی آرمانی و خیالی را پیش بگذارد. آنها باید از پس مسائلی که سوسیالیست‌ها نوعاً مجبور نبودند با آنها روبه‌رو شوند، برمی‌آمدند. و در این کار را با مراجعه‌ به عقل سلیم «بسیاران» که می‌خواستند نمایندگی‌شان کنند، موفق شدند.

زمانی که مسئله‌ی تروریسم و امنیت در طول کارزار انتخاباتی مطرح شد، کوربین نشان داد که نه تنها چپ در این موارد ضعیف نیست- بلکه در بسیاری زمینه‌ها ما معتبر از مخالفان‌مان هستیم. برای سال‌ها این موضوع پیش‌فرض گرفته می‌شد که در زمینه‌ی تروریسم تنها انتخاب‌هایی که پیش‌روی چپ است یا چسبیدن به اصول مقدسش و تحمل از دست دادن آراء بابت آن یا تقلید گفتار فتنه‌جویانه‌ی راست است.

کوربین راهی متفاوت در میان این دیوانگی پیدا کرد. در زمان حمله‌های هولناک منچستر و لندن، رهبر حزب کارگر هراسی از این نداشت که امپریالیسم برتانیا در آن سوی آب‌ها را به قدرت‌گرفتن و ازدیاد تروریسم اسلام‌گرا ربط دهد. کوربین انتقادش را به دیگر جنبه‌های سیاست خارجی بریتانیا هم بسط داد: یعنی دلیل اصلی این واکنش‌ها از طرف خاورمیانه، ائتلاف‌های ریشه‌دار بریتانیاست با کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس.

کوربین از انبارِ مهماتِ چپ افراطی برای ابرازِ خواسته‌ی پاسخ متناسب پلیس به ترور نیز استفاده کرد. اما او آلترناتیو همه‌جانبه‌ای را ترسیم کرد، آلترناتیوی که به دلایل اجتماعی در پس شیوه‌های تروریستی اشاره می‌کرد و آن را برای حمله به دیگرهراسی خشن و ایجادِ وحشت بی‌موردِ محافظه‌کاران به کار بست. با این کار، او مباحث مربوط به تروریسم را به صورتی بنیادین تغییر داد. همیشه افراد منحرف و عصبانی که درگیر فعالیت‌های ضداجتماعی باشند وجود خواهند داشت اما کوربین راهی ارائه داد تا چنین حرکاتی را به عنوان امور امنیتی که باید ریشه‌ای حل شوند ببینیم و نه به صورت برخورد تمدن‌ها.

بیایید رأی‌دهندگان را دست کم نگیریم. پس از سال‌ها جنگ  و خشونت بی‌پایان، بسیاری از شهروندان آماده‌ی صلح هستند. کوربین چیزی را که این رأی‌دهندگان می‌خواستند به آنها داد و بابت این کار هم مجازات نشد. 

حتی به رغم از بین رفتن موقعیت اکثریتی محافظه‌کاران در مجلسه، فردا همه چیز گل و بلبل نخواهد شد. محافظه‌کاران با این که در حال حاضر سرشکسته شده‌اند، هنوز در مصدر قدرت هستند. نخبگان‌شان در بخش‌های تجارت و رسانه دوباره گرد هم خواهند آمد. آنها برای حمله به کارگران و خدمات و خیر عمومی نقشه‌های جدیدی خواهند کشید. اما حزب کوربین در موقعیتی بهتر از هر نظامِ حزب کارگری قرار دارد تا اپوزیسیون معتبری باشد ریشه‌دار در یک بینش سربلندِ چپ- برای ارائه‌ی امید و رؤیا به مردم نه فقط ترس و توقعات ِتقلیل یافته. همچنین اگر برنی در رقابت باقی مانده بود، او برنده‌ی انتخابات می‌بود.

 

برگردات به فارسی: مهتاب محبوب

منبع: سایت ژاکوبن

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار