به یاد شیفا و همه آنانی که ایستاده به پیشواز مرگ می روند! | فراتاب
کد خبر: 5806
تاریخ انتشار: 7 اسفند 1395 - 20:17
اردشیر پشنگ
اصالتا کُرد عراقی بود اما در سالهای آوارگی (1986) در کردستان ایران متولد شده بود، تحصیلات آکادمیک هم در مهندسی کامپیوتر و هم در روزنامه نگاری داشت، و به رغم سن نسبتاً کمش از خبرنگاران با تجربه و مسلط رسانه های کردی به شمار می رفت

فراتاب - گروه بین الملل: حدود چهار ماه قبل بود که در شام رسمی و پایانی کنفرانس «استراتژی های مبارزه با داعش» که توسط مرکز پژوهشی روداو برگزار می شد حسب اتفاق خانم شیفا گردی (شیفا زکری ئیبراهیم) در صندلی کنار من و دوستم «هاشم کرمی» نشسته بود، پیش از این گهگاهی او را در حین خواندن اخبار و گزارش ها دیده بودم. شیفا اصالتا کُرد عراقی بود اما در سالهای آوارگی (1986) در کردستان ایران متولد شده بود، تحصیلات آکادمیک هم در مهندسی کامپیوتر و هم در روزنامه نگاری داشت، و به رغم سن نسبتاً کمش از خبرنگاران با تجربه و مسلط رسانه های کردی به شمار می رفت. در دو سه ساعتی که مراسم ادامه داشت در خصوص مباحث زیادی از جمله مشکلات کار رسانه و ... صحبت کردیم دختری پرشور، پرانرژی و کاملاً آگاه و پرباور به کار و راهش بود! و البته برخلاف برخی از مجریها و خبرنگاران که تا کمی مشهور می شوند، به اصطلاح خود را می گیرند، بسیار ساده و عادی و در عین حال حرفه ای بود.

از ما در خصوص روداو، مشکلات و معایب و نکات ضعف و قوی اش می پرسید و خود با نوعی هیجان از گزارشهای اختصاصی و پوشش گسترده شبکه از عملیات موصل صحبت می کرد، (این شبکه اصلی ترین رسانه پوشش دهنده عملیات موصل از آغاز تا به امروز بوده است)، بعد از آن شب دیگر دیداری میسر نشد و چون گذشته او را تنها بر صفحه تلویزیون می دیدم با این تفاوت که اینبار علاوه بر مجری-خبرنگار بودن، برایم حکم یک دوست یا آشنای کاملا قابل احترام را نیز داشت و اما متاسفانه آخرین تصویر از او را ساعاتی قبل در فیسبوک و ... دیدم اما اینبار نه تصویری چون همیشه زنده بلکه تصویری آرشیوی از آخرین لحظات زندگی اش در موصل و شاید برای من این نخستین تصویر غیرزنده او بود!

خبری تاثر انگیز نه فقط برای از دست دادن یک همکار و هم صنف، بلکه برای کسی که نمادی بود از یک زن خودساخته، پرتلاش، تحصیلکرده، قوی و موفق، آن هم درست برآمده از دل سرزمینی که درد و مرگ، جنگ، محدودیت و ... گویی همزادان همیشگی مردمانش بوده و هستند. وقتی به یاد آن شب و آن چشمان محجوب و مصمم می افتم تاثر و تاسف عمیقم از مرگش دو چندان می شود مگر در میان این همه محدودیت و مشکلات چند نفر (و بخصوص زن) را می توان یافت اینگونه باشند؟ آن هم در منطقه ای اینچنین پیچیده شده در بحران و دچار به امراض کشنده ای چون جنگ، رادیکالیسم، خشونت، تعصب و جاهلیت!

اما در آن همایش فرد دیگری نه در قامت روزنامه نگار بلکه به عنوان یک پژوهشگر و در عین حال فرمانده جنگ هم حضور داشت و آن هم دکتر سلیمان (سعید چروکایا) بود که زندگی در غرب را رها کرده و برای پیکار با داعش و دفاع از سرزمین نیاکانش راهی اقلیم کردستان شده بود، دکتر سلیمان یکی از سخنرانان همایش بود که در خصوص چگونگی عملیات موصل، سختی های آن و ... برای حضار سخنرانی کرد، اما متاسفانه وی تنها چند روز پس از کنفرانس در عملیاتی در اطراف موصل به شدت زخمی شد و چهار روز بعد از آن جانش را از دست داد. یادم می آید می خواستم با او در همایش در خصوص وضعیت جنگ صحبت کنم اما مجال مشترکی پیش نیامد و وقتی خبر زخمی و بعد کشته شدنش را شنیدم بسیار متاسف تر شدم که چرا برای لحظاتی هم شده در پای شنیدن صحبت هایش ننشستم.

و اینک در حال فکر کردنم به آن کنفرانس و مهمانانشم سئوالی مدام به ذهنم می آید نفر سوم کیست؟ امیدوارم کسی دیگر نباشد اما مگر می شود برای شکستن و برداشتن داعش و داعشیسم بی مبارزه و بی فداکاری و بی خون دادن گام برداشت!

یاد هر دوی شان و همه آنان که جان خود را در راه دفاع از انسانیت، آزادی و مبارزه با سیاهی از دست داده اند و تو گویی ایستاده و آگاهانه به پیشواز مرگ رفته اند، گرامی و مانا باد.

 

 

نویسنده: اردشیر پشنگ

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار