توسعه در گرو اخلاق و قانون | فراتاب
کد خبر: 5537
تاریخ انتشار: 11 بهمن 1395 - 11:47
احسان ناصری:
یکی از انواع اخلاقیاتی که با گسترش عمل به قانون قوت می گیرد اخلاق شغلی ست، که براساس آن افراد به وظایف خود اهتمام تام می ورزند خود را در مقابل قانون و مردم پاسخگو می دانند.

فراتاب‌ـ گروه فرهنگ/ احسان ناصری: یکی از مهم ترین مسائلی که از بیش از 150 سال پیش ذهن متفکرین مشرق زمین را به خود مشغول کرده است علت رشد روز افزون اقتصادی سیاسی اجتماعی ملت های غربی در مقابل انحطاط سریع ملت های شرقی علی الخصوص خاورمیانه است.

با شروع قرن 18 م خاورمیانه که دیگر از دوران طلایی خود به شدت فاصله گرفته بود آهسته آهسته به زیر یوغ استعمار غرب کشیده می شد. نا آگاهی نسبت به این استعمار البته زمان طولانی را سپری کرد و تنها بعد از این دوره غفلت بود که عباس میرزا ها و امیر کبیر ها سر برآوردند و علت اصلی استعمار یعنی عقب ماندگی خود خاورمیانه را جویا شدند و در همین دوران بود که سید جمال الدین اسدآبادی و دوست مصری اش محمد عبده سعی در آگاه کردن جوامع خفته خود نسبت به عقب ماندگی داشتند و مجاهدت بسیار کردند تا دریابند که چرا غرب از آن ظلمت جهالت قرون وسطی بیرون آمده و مشرق زمین از آن اوج به این حضیض افتاده است. پس از آنان نیز بسیاری- از ناظم الدوله و آخوند زاده و طالبوف گرفته تا مدرس و مصدق -آمدند و علل گوناگون و متنوعی من جمله صنعت چاپ و اختراع تفنگ و نبود استبداد و آگاهی جامعه و... را علت اصلی توسعه ی غرب دانستند.

اما با وجود تمام این ها مسئله ای که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفت پایبندی ملت های غربی به قوانین خود و التزام آن ها به اخلاق شغلی ست. رشد جوامع مدنی و به تبع آن تصویب قوانین اساسی در کشور های به اصطلاح غربی علی الخصوص آمریکا و فرانسه تغییرات شگرفی را در پی داشت. مشخص شدن قانون، ملاکی اساسی برای رفتار و وظایف  حکومت ها نسبت به ملت ها تعیین می کرد و غلبه استبداد را مهار می نمود. دیگر، سخن، رفتار یا خواست پادشاه، امپراطور فئودال یا شاهزاده ملاک رفتار عموم مردم محسوب نمی شد بلکه اصولی مکتوب و از پیش آماده اساس رفتار اجتماعی مردم را تعیین می کرد اصولی که در زمان اجرا بین آحاد مردم و پادشاه تفاوتی قائل نمی شد. اصولی که معیار و ملاک به قدرت رسیدن را مشخص می کرد، رابطه ی حکومت با مردم، مردم با حکومت و مردم با یکدیگر را روشن می کرد و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود را بیان می نمود. همین اصول میزان ساعات کار میزان درآمد و وظایف افراد مشغول در هر شغل و توانایی های لازم برای کسب یک شغل را مشخص می کرد.

طبعاً وجود چنین قوانینی و اتکا بر آن موجب شایسته سالاری و نشاندن افراد در منصب های مختلف بر حسب استعداد هایشان می شد. در چنین جوامعی افراد برای به قدرت رسیدن و یا احقاق حقوق خود نیازمند به تملق، چاپلوسی، ریا،دروغ گویی یا مظلوم نمایی نبودند و همراه شدن با قانون، پیروی از آن و بهره مندی از استعداد لازم می توانست افراد را به مقاصد خود برساند. علاوه بر تمام این ها این قوانین بودند که اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جامعه را مشخص می کردند و آحاد جامعه مخصوصاً دولت مردان را ملزم به حرکت به سوی آن اهداف می کردند. در واقع قوانین، برنامه ای منسجم به ملت و دولت برای حرکت به سوی پیشرفت ارایه می دادند و حرکت به سوی توسعه را تسهیل می بخشیدند.

عموم مردم نیز با دریافت و اطمینان به این نکته که چنین قوانینی تضمین کننده منافع آنان است، از تضییع حقوق آن ها جلوگیری می کند و منجر به پیشرفت جامعه می شود به آن ها پایبند بودند. قاعدتا در چنین احوالی جامعه علاوه بر پیشرفت بیشتر، رو به اخلاقی تر شدن پیش می رود و از  برخی رذایل اخلاقی نظیر ریا تظاهر تملق و چاپلوسی دوری می گیرد.

یکی از انواع اخلاقیاتی که با گسترش عمل به قانون قوت می گیرد اخلاق شغلی ست. چنانچه اشخاص جامعه از حمایت قانون از خود اطمینان حاصل کرده باشند و به این نکته واقف شده باشند که با عملکرد صحیح تر و انجام درست تر وظایف خود به حقوق و مزایا بیشتری که در قانون تصریح شده دست می یابند و از طرف دیگر شاهد این باشند که سایرین نیز سعی در اجرای وظایف خود با کمترین اشتباه دارند و علاوه بر این مسائل نظاره گر تنبیه خاطیان از قانون باشند در عمل به وظایف خود اهتمام تام می ورزند خود را در مقابل قانون و مردم پاسخگو می دانند و از هرگونه قانون گریزی خودداری می کنند و این یعنی اجرای اکثر امور با کمترین اشتباه در کلیه مناصب دولتی و غیردولتی که توسعه ی همه جانبه کشور و جامعه را در پی دارد. این سیر را می توان سیر غالب توسعه در کشور های توسعه یافته دانست. به عنوان مثال در ژاپن به عنوان یک کشور شرقی، امپراطور میجی برای حل مشکل عقب ماندگی کشور خود دستور تدوین قانون اساسی و تشکیل مجلس قانون گذران را داد و متملقین و چاپلوسان را از دربار خود اخراج کرد. تمام این ها در حالی بود که در خاورمیانه شاهان مستبد به گردآوری متملقان در اطراف خود می پرداختند و هرگونه تلاش برای تصویب قانون و اصلاح اوضاع کشور را به شدت سرکوب می کردند. درباریان به هیچ قانونی محدود نمی شدند، در اداره کشور به هیچ کس و هیچ چیز پاسخگو نبودند، برای کشور داری و اداره جامعه رعایت هیچ اصول اخلاقیرا الزام آور نمی دانستند و اکثرا جز نسب و روابط خانوادگی دلیلی برای تصدی امور نداشتند.در انتهای این نوشتار باید دو نکته را متذکر شد :

احسان ناصری؛

دانشجوی پزشکی و نویسنده حوزه ادبیات داستانی

 

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 

پی نوشت:

1. اگرچه رشد اخلاقی غرب موجبات توسعه را فراهم آورد اما این رشد اخلاقی رشدی همه جانبه و جهان شمول نبود. چرا که با در ادامه ی توسعه غرب استعمار و استثمار و برده داری پدید آمد که پدیده هایی کاملا غیر اخلاقی و منافی اخلاق بودند و نشان‌دهنده این موضوع است که این رشد اخلاقی غرب تنها در جهت  به رسمیت شناختن حقوق هموطنان خود بوده است و نه سایر ملل که رشدی تک جانبه است. از طرف دیگر نرخ بالای طلاق، کودکان تک والد و فساد و فحشا جوامع غربی بیان کننده این مسئله است که غرب در توسعه ی اخلاق یکجانبه عمل کرده و در توسعه اخلاق خانوادگی چندان موفق نبوده است.
2. وقتی از رشد اخلاق شغلی سخن می گوییم منظور رشد قاطبه ملت ها و دولت های غربی ست از دوران روشنگری تا کنون و البته استثناءاتی نظیر دوران استبداد ناپلئون یا خودکامگی هیتلر را که به استثنا و بر حسب برخی شرایط زمان نامناسب پدید آمدند را شامل نمی شود چرا که این تحولات، مخالف با سیر حرکت اکثر ملت ها و دولت های غربی بوده است و چه در آن روزگار و چه امروزه اکثر مردمان آنها با دیده موافقت به آن نمی نگرند.

نظرات
آخرین اخبار