فراتاب - گروه اندیشه: تساهل و تسامح یکی از اصول مهم و حیاتی اخلاق اجتماعی است. اگر دموکراسی را بهمنزله نحوهای از مدیریت که مبتنی بر تساهل و تسامح است، بدانیم، نسبت ما با این نحله ازلحاظ فرهنگی و تاریخی چگونه است؟ اگر سیر تاریخی ایران آکنده از شاهانی است که حامیان ناشکیبایی و خشونت و عدم رواداری بوده است و منتقدین خود را بهشدت سرکوب میکردند، اما فرهنگ و تمدن ایرانی در خشونت پرهیزی و تساهل و تسامح تاریخی دیرینه دارد و مملو از شعرا و اندیشمندانی است که زندگی آنها بهنوعی یک مبارزه دائمی و مستمر برای امر خشونت پرهیزی بوده است که ما امروز سخت بدان نیازمندیم. سعی ما در این گفتار به بخش محتوایی اجتماعی و فرهنگی آثار سعدی شاعر بزرگ ایرانی قرن هفتم (سیزدهم میلادی) معطوف خواهد شد. شاعری که تمام آثارش از فروغ انسانیت و ایثار و جوانمردی نورانی است و دلگشا. و بسیار پیشروتر از عصر خود بوده است و چنان میاندیشیده که خیلی از افکار او موردقبول بشریت در روزگار ماست و این را نیز خود نیک میدانست «حکما گفتهاند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید... کتاب گلستان توانم تصنیف کرد که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند». بیسبب نیست که در قرن هجدهم در مغرب زمین برخی از اشعار سعدی را در شمار آیات آسمانی پنداشتهاند و نیز در اروپا از وی بهعنوان شاعر جهانی یاد میکنند. و امرسون (Emerson) شاعر پرآوازه آمریکایی، گلستان را ازلحاظ فخامت فکر و عمق اندیشه و طراوت داستانی، همطراز انجیلها میدانست. ما در این نوشتار کوتاه به درک و پیشنهادهای سعدی را در باب تساهل و تسامح خواهیم سنجید:
این ابیات جاودانه و بسیار معروف سعدی که بهراستی فاخرترین و غرورانگیزترین جلوه فرهنگ و ادب سرفراز ایرانزمین است، که اگر به مضمون این شعر نظر کنیم، میبینیم که مراد سعدی همان اصل برابری انسانهاست که رکن اصلی اندیشه دموکراسی است.
بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
در نگاه سعدی انساندوستی و نیکخواهی به درجهای است که نهتنها دوستان که دشمنان را نیز مستحق لطف و احسان و شایسته مدارا میبیند:
دانی چه بود کمال انسان با دشمن و دوست لطف و احسان غمخواری دوستان خدا را دلداری دشمنان مدارا
و خردمندان را اهل تساهل و تسامح میداند و خردمند واقعی را انسانی میداند که خشم نتواند بر او غالب گردد:
تحملکن هر که را عقل هست نه عقلی که کند خشمش زیردست
در انساندوستی تا جایی پیش میرود که توصیه میدارد آنچه نمیخواهی بر تو روا دارند، بر دیگران روا مدار:
هر بد که به خود نمیپسندی باکس مکن ای برادر من
سعدی لازمه و شرط اولیه هرگونه مدارا و تساهل را برخورداری از روحیه تواضع و عاری بودن از تکبر میداند. مادام که آدمی نتواند از حصار تنگ خودپسندی و خودمحوری خارج شود و خویشتن را از دام غرور برهاند، بالطبع تحمل اندیشه و رفتار دیگران برای وی میسر نخواهد بود:
زخاک آفریدت خداوند پاک پس از بنده افتادگی کن چو خاک
سعدی تساهل و تسامح را نیکترین درس زندگی میداند. انسان با تساهل و تسامح از جهل پاک میشود. در نگاه سعدی انسان بدون تساهل و تسامح، نادان و انسان اهل تسامح و تساهل فردی تربیتیافته است:
در خاک بیلقان پرسیدم به عابدی گفتم مرا به تربیت از جهل پاککن گفتا برو چو خاک تحملکن ای فقید یا هر چه خواندهای همه در زیرخاک کن
در بوستان آمده است که خواجهای غلام بدی داشت که دائم او را اذیت میکرد، فردی از خواجه سؤال نمود: این غلام چه سودی برای تو دارد؟ از شر او خلاص شو، خواجه جواب داد که با او تمرین «تحمل و مدارا» میکنم:
به دست این پسر طبع خویش و لیک مرا زو طبیعت شود خوی نیک
چو زو کرده باشم تحمل بسی توانم جفا بردن از هرکسی
تحمل چو زهرت نماید نخست ولی شهد گردد در طبع رست
در مرحله اول تساهل و تسامح با دشمن را بهتر از جنگ و کارزار میداند و معتقد است تدبیر و چارهجویی در برابر دشمن کارسازتر است. بنابراین حاکم باید بارأی و تدبیر باشد و شروعکننده جنگ نباشد و درهمه حال صلح را بهتر از جنگ بداند و فقط زمانی دست به شمشیر برد که ناچار باشد:
اگر پیل زورمندی و گر شیر جنگ به نزدیک من صلح بهتر که جنگ چو دست از هر صلبتی در گسست حلال است بردن شمشیر به جنگ
سعدی اعتقاد دارد که «مدارای دشمن به از کارزار است».
و بر این نظر است که تا وقتی میتوان باتدبیر و چارهاندیشی با دشمن کنار آمد، باید از جنگ پرهیز کرد. بنابراین مدارا از جنگ جلوگیری میکند:
خواهی که از دشمن نادان گزندت نرسد رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن وجود
مدارا با دیگران تساهل و تسامح با مردم باعث میشود که خداوند در روز رستاخیز بر انسان سخت نگیرد:
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت که فردا نگیرد خدا بر تو سخت
بنابراین مدارا که ما امروز سخت بدان نیازمندیم، نهتنها عنصر ناشناختهای در فرهنگ ما نیست، بلکه ریشه در فرهنگ و تمدن دیرینه ما دارد، و باید بپذیریم که تساهل و تسامح و روح کثرتگرایی از متونی چون بوستان و گلستان میگذرد و از همین متون است که باید تساهل و مدارا که مهمترین رکن دموکراسی و جامعه مدنی است را سراغ گرفت.
علی انصاری رامندی، پژوهشگر اندیشه سیاسی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است
این مطلب لزوماً بیانگر دیدگاه فراتاب نیست