کد خبر: 4501
تاریخ انتشار: 16 آبان 1395 - 12:25
علی همه‌خانی
کمربند طلایی ازنظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک و همچنین از بعد امنیتی مهم‌ترین نقطه در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود و می‌تواند تأثیرگذار بر روابط و تعاملات بین‌المللی و منطقه‌ای باشد. کشوری که بتواند این منطقه را تحت اختیار خود بگیرد می‌تواند ق

فراتاب - بین الملل: کمربند طلایی ازنظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک و همچنین از بعد امنیتی مهم‌ترین نقطه در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود و می‌تواند تأثیرگذار بر روابط و تعاملات بین‌المللی و منطقه‌ای باشد. کشوری که بتواند این منطقه را تحت اختیار خود بگیرد می‌تواند قدرت برتر جهانی لقب گرفته و نظم جهانی را ترسیم کند. این کمربند از یک‌سو مدیترانه را به مرزهای چین و از سوی دیگر اقیانوس هند را به روسیه وصل می‌نماید. کمربند طلایی شامل کشورهای ایران، افغانستان، عراق، سوریه و لبنان (حزب‌الله) است که از ایران به‌عنوان محور این کانون و شاه‌کلید این منطقه نام برده می‌شود. ایالات‌متحده و اروپا مهم‌ترین قدرت‌های خارج از منطقه هستند که می‌خواهند بر این منطقه مسلط شوند اهداف آن‌ها از کنترل این منطقه جریان انرژی، امنیت اسراییل، گسترش بازار سرمایه و دلار است. به همین دلیل بوش در دوران ریاست‌جمهوری خود حمله به منطقه خاورمیانه را در دستور کار خود قرار داده بود و بعد از او، اوباما سعی کرد تا از طریق تسلط بر موج بیداری اسلامی یا بهار عربی بر این منطقه سوار شود. باید ذکر کرد که این نقشه از منطقه محور اساسی تحولات یک دهه گذشته و یک دهه آینده است.

قرن بیست و یکم زمان و صحنه‌ی محوریت آسیا تلقی می‌شود و منطقه خاورمیانه و اوراسیا به‌عنوان مهم‌ترین چالش و معضل از منظر متفکرین و سیاست‌گذاران راهبرد کلان امنیت ملی حوزه آتلانتیک بیش‌ازپیش موردتوجه و عنایت قرارگرفته است. در اواخر قرن بیستم، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی 3 تغییر عمده را در نظام بین‌الملل به وجود آورد: 1. تغییر در حوزه بازیگران 2. تغییر در قواعد بازی 3. تغییر در محیط ژئوپلیتیکی بازی. به همین دلایل در جهان چند منطقه با خلأ قدرت روبرو شد. یک، اروپای شرقی که زیر حمایت و تحت پوشش اتحادیه اروپا قرار گرفت. دوم، خاورمیانه که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران قرارگرفته بود. سوم، آسیای مرکزی و قفقاز که آمریکا به بهانه تقاضای کشورهای تازه استقلال‌یافته وارد این منطقه شد. در ادامه آمریکا سعی نمود تا از طریق طالبان نفوذ بیشتری بر افغانستان داشته باشد که با قدرت گرفتن طالبان از دل آن القاعده و گروه‌های ضدآمریکایی پدید آمدند. حادثه یازده سپتامبر بهانه‌ای شد که آمریکا تصمیم بگیرد خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز را کاملاً تحت پوشش سلطه خود قرار دهد و به همین دلیل طرح اشغال کمربند طلایی را در منطقه طراحی و به بهانه مبارزه با تروریسم و اسلام‌گرایان تندرو به افغانستان حمله کرد تا سرآغاز شروع طرح اشغال منطقه باشد. سپس به عراق به بهانه ساقط کردن حکومت صدام هجوم بردند و در ادامه قصد داشتند تا سوریه و ایران را هم موردتهاجم قرار دهند. البته این طرح در بین راه متوقف شد زیرا آن‌چنان تلفات سنگین مادی و انسانی، به آن‌ها وارد شد که ناچار به توقف ادامه طرح خود شدند. آمریکایی‌ها در ادامه سعی کردند تا با واردکردن رژیم اسراییل شریک راهبردی خود در منطقه طرح خود را از سر بگیرند که با شکست فضاحت‌بار اسراییل در حمله به لبنان و شکست ارتش مجهز اسراییل به حزب‌الله لبنان باعث تضعیف بیش‌ازپیش این دو شد و بالعکس به‌شدت باعث تقویت محور مقاومت به رهبری ایران گردید. دلیل اصلی ورود آمریکا به منطقه قصد ایجاد یک منطقه جدید سیاسی زیر سلطه خود در شمال اقیانوس هند و جنوب روسیه و غرب چین بود که با هوشیاری و مقابله ایران با شکست مواجه شد. آمریکا تحت رهبری اوباما دیگر می‌داند کلید حل‌وفصل بسیاری از بحران‌ها و کشمکش‌های منطقه‌ای در دست ایران است؛ زیرا این کشور یک موقعیت مرکزی نسبت به کشورهای مجاور خود دارد. درواقع می‌تواند به‌عنوان کشوری با نسبت ژئوپلیتیکی بالا در تمام حوزه‌های ژئوپلیتیکی اطراف خودش حضورداشته باشد و در پیدایش تشکل‌های منطقه‌ای و فعال شدن حوزه‌های ژئوپلیتیکی و کارکردهای آن نقش مؤثری داشته باشد و فرآیندهای سیاسی این حوزه‌ها را شکل دهد.

منازعات و رقابت‌های فزاینده در خاورمیانه دو دلیل عمده دارد یک عوامل ایدئولوژیک و دوم عوامل اقتصادی. درزمینه ایدئولوژیک کشورهای واقع در کمربند طلایی اکثراً جمعیت شیعه‌مذهب در خاورمیانه را تشکیل می‌دهند. کشورهای خاورمیانه و متحد قدرتمند آن‌ها ایالات‌متحده، افزایش نفوذ تدریجی ایران در میان شیعیان عراق و لبنان و بهبود روابط سیاسی و تجاری این کشور با افغانستان و عراق و تأثیرگذاری ایران در سوریه را موجب تقویت شیعیان در خاورمیانه می‌دانند. سران دول عرب منطقه معتقدند که یک هلال شیعی در حال شکل گرفتن است که رهبری آن به عهده ایران است و هدف آن دخالت در امور کشورهای عرب به‌ویژه حوزه خلیج‌فارس، جلوگیری از نفوذ ایالات‌متحده و همچنین ساقط کردن رژیم اسراییل است. در بعد اقتصادی این کشورها می‌توانند از طریق همکاری‌های فزاینده اقتصادی و تجاری درزمینه‌های انرژی و حمل‌ونقل با یکدیگر فعالیت کنند که موجب رشد متقابل است؛ اما مسئله این است که هرگز در خاورمیانه دولت‌ها نتوانستند درزمینه‌های اقتصادی با هم موفق باشند و همواره دچار مشکل گردیده‌اند؛ زیرا دلایل سیاسی و ایدئولوژیک و دخالت‌های آمریکا مانع از همکاری‌های اقتصادی مثبت دو طرف شده است.

در اینجا باید به چند مسئله مهم توجه داشت؛ اول مسئله انرژی و مسئله بعدی اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک است، مسئله سوم امنیت و چهارمین مسئله منافع ملی است. در مورد مسئله اول در چند سال آینده منابع نفت در انگلستان و آمریکا به پایان می‌رسد و تمام مطالعات نشان می‌دهد که غرب طی این مدت نمی‌تواند به‌جای نفت و گاز انرژی دیگری را جایگزین کند. همچنین قدرت‌های بزرگ ازجمله چین و ژاپن و آلمان و روسیه به این منابع نیاز دارند. در مورد مسئله دوم کشورها می‌توانند در روابط بین‌الملل از طریق این منطقه که یک شاهراه کلیدی نامیده می‌شود روابط تجاری و اقتصادی خود را با دنیا گسترش دهند و تعاملات خود را از اوراسیا و قفقاز تا شبه‌قاره هند و از خاورمیانه تا اروپا و آفریقا ادامه دهند.

قدرت‌های بزرگ برای حفظ امنیت این کمربند از هر وسیله‌ای دیپلماتیک و یا نظامی استفاده می‌کنند تا روند این تعاملات دچار اختلال نشود. به‌طور مثال روسیه سعی کرده از طریق برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای ایران، افغانستان، سوریه و عراق و برقراری روابط اقتصادی و تجاری با این کشورها در این منطقه حضور یابد و منافع خود را حفظ کند و آمریکا سعی نموده تا از طریق حمله نظامی به کشورهای این منطقه ازجمله افغانستان و عراق و یا تهدید نظامی ایران و سوریه بر این حوزه تسلط پیدا کند و امنیت منافع خود و رژیم غاصب صهیونیستی را حفظ کند. مسئله چهارم منافع ملی است که قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای و بازیگران ذینفع و تأثیرگذار سعی می‌کنند محیط و قواعد بازی را به‌گونه‌ای مدیریت کنند که حداکثر منافع خود را تضمین کنند.

در پایان، این محدوده به دلایلی که ذکر آن‌ها رفت به‌عنوان یک شاهراه کلیدی و مرکز کانون توجهات بین‌المللی قرار دارد. برای حفظ این کمربند به‌عنوان یک سرمایه در منطقه می‌توان چند راهکار نام برد 1. ایجاد یک اتحادیه سیاسی شبیه اتحادیه اروپا و همگرا کردن دیگر کشورها برای همکاری دسته‌جمعی و دیپلماسی تعامل برابر با خارج و موازنه منطقه‌ای مثبت برای به دست گرفتن سرنوشت منطقه 2. ایجاد پول واحد و تشکیل شورای امنیت منطقه‌ای و تشکیل سازمان‌های اقتصادی و تجاری منطقه‌ای برای همکاری‌های اقتصادی در سطح منطقه و جهان 3. ایجاد همکاری‌های درون منطقه‌ای و تأسیس منطقه تجارت آزاد و بازار مشترک منطقه‌ای.

 علی همه‌خانی (کارشناس ارشد علوم سیاسی و عضو گروه ترکیه شناسی مرکز مطالعات خاورمیانه)

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار