کد خبر: 4083
تاریخ انتشار: 27 شهریور 1395 - 16:23
سمیرا فرخ منش
اما کمی دورتر و در قاره ای دیگر. فردی که در صورت آمدنش یک ترکیب خطرناک اروپایی- امریکایی جهان را درمعرض هشدار همیشگی قرار خواهد داد.هشدار ظهور نئوفاشیسم در یک قالب مدرن

فراتاب - گروه بین الملل: فضای غمباری پس از جنگ جهانی دوم میان جامعه جهانی موج میزد. 70 میلیون کشته که روی دست مانده بودند و خرابی هایی که یادگار یک جنگ 6 ساله بود، دنیای آن روزها را دچار سردرگمی کرده بود. اما با همه اینها خرسندی هایی هم میان کشورها جاری شده بود.رضایت از تشکیل سازمان ملل متحد یکی از آن شادی ها بود و بازسازی روابط دیپلماتیک کشورهای متخاصم با یکدگیر و آشتی رقبای جنگ طلب نیز نویدی برای بهبود اوضاع به شمار میرفت.در کنار اینها آنچه روزنه امیدی برای آرام شدن جهان در آینده بود، خطر از میان رفتن اندیشه های راست افراطی و تفکرات فاشیسمی بود که یکی از تحریک کننده ترین زمینه های شروع جنگ به شمار میرفت. پس از پایان جنگ دوم به سبب تکفیر این اندیشه ها از سوی بسیاری از دولت ها و ملت ها،سیاستمدارانی که صاحب این افکار بودند یا احزابی که در حیطه راست گرایی فعالیت میکردند،به تدریج از متن سیاست و اجتماع به حاشیه قدم گذاشتند و صحنه را ترک کردند.در شرایطی که همگان، نژادگرایی و محافظه کاری های افراطی را عامل ریخته شدن خون بی گناهان و تخریب شهرها و کشورها میدانستند،جایی برای جلوه گری های بیشتر نبود.دوران یکه تازی های صاحبان این رفتار به پایان رسیده بود و پس از مدتی فعالیت بی ثمر، آرام آرام به گوشه ای خزیده و از اعتبار افتادند.

 

بیداری ِ دوباره
اما این وضعیت دوام همیشگی نیافت. خوشی های حاصل از کمرنگ شدن اندیشه راست پایدار نماند و از نیمه های دهه 70 به بعد، تشکیلاتی که هنوز زنده مانده بودند و به سختی ادامه حیات میدادند،در واکنش به بعضی رخدادها و رفتارها، کم کم سر از لانه های خود درآورده و به مروز زمان به یاری مردمی که انگیزه های متعددی برای حمایت از این تفکر داشتند،جان دوباره گرفتند.تا جایی که از دهه 80 تاکنون نمیتوان راست گرایی را اندیشه ای کنار رفته قلمداد کرد.همچنین که سال به سال به واسطه اتفاقات گوناگون بر قدرت آنان افزوده شده و کشورهای متعددی میزبان حرکت رو به جلوی احزاب افراطی در جهان شده اند.کشورهایی که درحال حاضر توسط این اندیشه اداره میشوند یا احزاب محافظه کار نقش تاثیرگذاری درهدایت آنها دارند کم نیستند. فرانسه، اتریش، دانمارک، لهستان،مجارستان،هلند، استونی،آلمان، جمهوری چک یا سوئد ازمهمترین کشورهایی هستند که در شرایط کنونی داعیه دار حقانیت اندیشه ای هستند،که یک خطر جدی برای آینده جهان به شمار میرود.
گرچه این اندیشه در حال حاضر تقریبا به دو مدل در حال پیشروی است.یک دسته دارای گرایشات مردمی تری هستند و تلاش میکنند خود را آلوده به فاشیسم امروزی نشان ندهند. اما دسته ای دیگر واهمه ای از اینکه لقب "افراط گرا" به خود بگیرند نداشته و تمایلات نژاد پرستانه و بعضا نازیستی خود را آشکار میکنند.اما در کل اینکه چرا این گرایش فکری-اجتماعی دوباره جان گرفت و با سرعت به پیش میرود،دلایل متعددی دارد.
 
راست های خشمگین از جهانی شدن
از زمانی که جامعه صنعتی جهانی، به سمت پسا صنعتی شدن قدم برداشت،معضلات فزاینده ای گریبان اغلب کشورها را گرفت.از جمله بیکاری، آشفتگی های هویتی و پدیده گسترده مهاجرت. شکاف های عمیقی میان طبقات مختلف یک جامعه پدید آمد و فرصت های شغلی کاهش یافت.در این میان جهانی شدن (Globalization) از رویکردهایی بود که بخش زیادی از دولتها به آن گرایش پیدا کردند.اما محافظه کاران هیچگاه نسبت به این رویکرد روی خوشی نشان ندادند. راست ها اعتمادی به جهانی شدن نداشتند و آن را در تقابل با محلی گرایی(Localism) مطلوب خود میدیدند.در پروسه جهانی شدن جدا از همگرایی های اقتصادی،نزدیکی های فرهنگی نیز صورت میپذیرد که همان رویکرد نامطلوب برای راست هاست. به همین سبب تاکید راست ها بر آموزه های بومی گرایانه افزایش یافت. بنابراین به همان اندازه که عرصه بین الملل به سمت جهانی شدن پیش میرود، محافظه کاران نیز تمایلات ناسیونالیستی خود را شدت بخشیده،تا جایی که به نظر میرسد در یک دهه اخیر از ناسیونالیسم به سمت هایپر ناسیونالیسم (hyper-nationalism) که همان بومی گرایی رادیکال تعریف میشود،کشیده شده اند. درحالیکه این نگاه که با خود بدبینی شدیدی نسبت به سیستم های ادغامی یا همگرایی های فرهنگی به دنبال می آورد،میتواند در آینده به شوونیسم ملی یا حتی نظامی گری هم منجر شود.
 
بیگانه هراسی پوپولیستی
احساس عدم اعتماد به "بیگانه" و تعلق خاطر به "خودی" یکی دیگر از زمینه هایی ست که بستر را برای پرورش احساسات راست آماده کرده و میکند.در چنین حالتی راست گراها نسبت به دو طیف واکنش نشان میدهند.نخست طیفهای چپ که بر ادغام طبقات و فرهنگ های مختلف در سطح کلان بین المللی اصرار دارند.دوم طیف هایی که از خارج به داخل کشورها و شهرها آمده اند.درنتیجه، پدیده مهاجرت یکی از تحریک کننده ترین متغیرها برای این اندیشه است.مهاجرتی که طی 3 دهه اخیر رشد سریعی به خود گرفته و در عرصه جهانی یک ترکیب جمعیتی _ هویتی بسیار متنوع از خود بر جای گذاشته است. تاجایی که براساس آمار موجود،در سال 2000 تعداد مهاجران جهانی رقمی نزدیک به 175 میلیون نفر بود که این عدد در 2012، با افزایش 78 میلیونی مواجه شد.
همین امرموجب وحشت مردمی گشته که بر استقلال ملی و یکپارچگی فرهنگی خود تاکید زیادی دارند. در این حالت آنچه مورد تهدید قرار میگیرد انسجام ایدئولوژیک و نژادی مردمی است که حضور بیگانه را نمیپذیرند و خواهان دست نخوردن فرهنگ بومی خود هستد.پس بهترین حالت برای بهره برداری احزاب راست شرایطی ست که مهاجرت در آن رشد صعودی داشته باشد.اتفاقی که سالهاست شاهد آنیم. پس به طور خودکار گفتمان محافظه کاری به سمت اسلام ستیزی و یهودگریزی(به عنوان ادیان خارجی)،مخالفت با ورود پناهندگان،مقابله با یکی شدن واحدهای پولی مثل یورو و یکسان سازی های فرهنگی پیش میرود.در نتیجه صاحبان این ایدئولوژی با برابر دانستن انسانها مخالف بوده و مساوات را تنها در حوزه بومی خود مجاز میشمارند. همه اینها به مدد پوپولیسمی صورت میگیرد که ضدیت با نخبه گرایی در ذات آن است و با عدم ارایه برنامه های دقیق و احتمال بحران،مردم ناامید و ناراحت و سیاستهایی که جواب نداده را دستاویزی میکند برای ساختن فضایی که بهترین بستر برای کاشت و برداشت بذر افراط گرایی راست است.
 
فاصله از فاشیسم، نزدیکی به فرهنگ
آنچه که درباره راست های مدرن نباید فراموش کرد این است که این مدعیان با عبرت گرفتن از گذشته تلاش در فاصله گرفتن از آموزه های عریان فاشیستی دارند. به عبارت دیگر از دهه 90 به بعد،کسانی که مدعی پرچمداری این اندیشه در اروپا یا آمریکا هستند، به غیر از افراد اندکی،تاکیدات خود را از حوزه های بیولوژیکی و خون و نازیسم، به سمت احساسات ملی گرایانه که هیجانات بیشتری را می آفریند هدایت میکنند.همچنان که اهمیت به مباحث هویت ساز میان اینها بیشتر دیده میشود.به طوریکه در بیانیه ها و خطابه ها دایم خطر از دست دادن ارزش های فرهنگی گوشزد میشود.در این میان زایش چندباره گروه های تندروی دینی مانند داعش یا شاخه های القاعده هم کمک شایانی به اثبات حقانیت گروه های محافظه کار نزد حامیان آنها در اروپا و امریکا کرد.این گروه های تکفیری که در کشورهای جهان پخش شده و دسته دسته به شکل مهاجران تازه وارد بی سرزمین، وارد سرزمینهای دیگر میشوند،موجب ایجاد تفرقه،کشتار،خرابی و معضلات متعددی در کشور میزبان میشوند که باعث میشود ادعای جلوگیری از ورود آنها، ادعای گزافی به نظر نرسد.تاجایی که بر اساس یک بررسی آماری در کشورهای بلژیک،فرانسه،اتریش و دانمارک انجام شد، این نتیجه به دست آمد که مردم حامی احزاب راست گرا، تهدیدات فرهنگی را به مراتب خطرناک تر از تهدیدات اقتصادی میدانند و همچنین نارضایتی بالای 76 درصد از مهاجران و رفتارهای آنان در کشور خود دارند.همین مسایل به آسانی میتواند اقبال کشورها را در بروز کنش های محافظه کارانه بیشتر کند و طرفداران آنها را تشویق نماید.نتیجه چنین کنش و واکنشهایی کشوری مانند فرانسه است که به راحتی میتوان آن را پیشتاز در راست گرایی خطرناکی دانست که به کمک جبهه ملی و رهبری لوپن، یکی از سرسختانه ترین سیاستهای محافظه کارانه را در پیش گرفته.لوپن دختر، که حتی حضور پدر خود و بنیانگذار جبهه ملی را هم تاب نیاورد و از حزب اخراج کرد،به شدت مهاجرستیز و ضد ورود مسلمانان است.در کنار وی حزب راست گرای "مردم" که موفقیت های چشمگیری در پارلمان دانمارک به دست آورد نیز با افزایش قدرت خود،مبدل به یکی ازمهمترین احزاب کشور شده.همان حزبی که مدتی پیش موفق شد تا قانونی را برای مهاجرین دانمارک تصویب کند که بر اساس آن همه تازه واردها به این کشور برای اقامت در دانمارک باید "چیزهای باارزش خود" را اهدا کنند.
 
حزب "آزادی" در اتریش هم دست کمی از بقیه هم قاره ای های خود ندارد.با وجود آنکه نماینده این حزب موفق نشد درانتخابات اخیر،به مقام ریاست جمهوری دست پیدا کند،اما یکی از خطرناک ترین راست گراهای اروپا به شمار میرود.کشوری که با شعار "ابتدا اتریش" سعی در محدودسازی تمام سیاستهای غیرداخلی دارد و مخالف قاطع نزدیکی با اتحادیه و دیگر کشورهاست.به همه اینها باید حزب "عدالت و قانون" در لهستان، حزب "فیدز" در مجارستان که با نصب سیمهای خاردار از ورود خارجی ها جلوگیری میکند، حزب "آزادی" در هلند، "دموکرات های سوئد" در سوئد، حزب "جایگزین برای آلمان" که خواهان شلیک و تیراندازی به مسلمانان و یهودیان است، حزب"مردم محافظه کار"در استونی که یکی ازاعضای ارشدش عاشقانه از هیتلر یاد میکند و راست های انگلیسی که بلاخره موفق شدند کشورشان را ازا تحادیه جدا کنند و تعداد دیگری از جریانات و تشکیلات افراطی نژادگرا را اضافه کرد.اما این لیست بلند از تندروهای راست اروپایی ،بدون پدیده جدید آمریکایی،دونالد ترامپ فرصت طلب کامل نمیشود. کسی که بازوی قدرتمندی برای افراطی های اروپایی به حساب می آید.اما کمی دورتر و در قاره ای دیگر. فردی که در صورت آمدنش یک ترکیب خطرناک اروپایی- امریکایی جهان را درمعرض هشدار همیشگی قرار خواهد داد.هشدار ظهور نئوفاشیسم در یک قالب مدرن.

سمیرا فرخ منش کاندیدای دکترای علوم سیاسی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار