چرا آمریکا اقتصاد ایران را نشانه رفته است؟ | فراتاب
کد خبر: 11328
تاریخ انتشار: 21 اسفند 1398 - 23:21
آزیتا صالح

فراتاب – گروه سیاسی: تحریم واژه ای کاملا آشنا در رابطه میان ایران و آمریکا است. انقلاب 1357 سرآغاز بحران روابط دیپلماتیک بین ایران و ایالات متحده بود. با تسخیر سفارت آمریکا به دست جوانان انقلابی که خود را «دانشجویان پیرو خط امام» می نامیدند و از اقدام آن ها تحت عنوان «انقلاب دوم» یاد شد، این بحران به اوج خود رسید. از همان زمان ایالات متحده که رفتار دولت ایران را خدشه دار کردن تمامیت ارضی و منافع خود در ایران و خاورمیانه می دانست برآن شد تا ایران را تحت تحریم قرار داده و در این راستا بسیاری از دیگر کشورهای جهان را متقاعد و یا وادار به اعمال تحریم ها علیه ایران نماید. روندی که طی دهه های متمادی ادامه یافت.

همزمان با برملا شدن برنامه غنی سازی اورانیوم توسط متخصصین ایران در سال 1384 موج تازه‌ای از تحریم‌ها برای ایران در نظر گرفته شد. هدف آمریکا از این اقدام به ظاهر ایجاد تغییرات بنیادین در رویکردها و سیاست های ایران بود. اما در دولت دوم باراک اوباما و به دنبال توافق گروه 1+5 در خصوص برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بسیاری از تحریم ها برداشته شد و به نوعی بهاری در روابط یخ زده تهران – واشنگتن روی داد، اما عمر این بهار بس کوتاه بود و با روی کارآمدن دولت دونالد ترامپ و در پی خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام در سال 1396، نه تنها تحریم های پیشین بازگردانده شد بلکه این بار موج شدیدتری از تحریم ها علیه ایران اعمال گردید به قسمی که بسیاری از مقامات ایرانی نیز تحت تحریم قرار گرفتند!

هر چند تحریم‌های اعمال شده طیف وسیعی از حوزه های تکنولوژی، نظامی، سیاسی، تجاری و معاملات کالاهای گران بها از جمله نفت و فلزات را در بر می‌گیرد اما اگر به صورت کلی به آن نگاه کنیم تمامی این ها زیر مجموعه‌ای از تحریم های همه جانبه اقتصادی را شامل می شود.

سیاست آمریکا در قبال کشورهای «نافرمان»

ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهان برای اعمال قدرت و کنترل کشورهایی که به گفته و تفسیر مقامات این کشور از قوانین بین المللی «نافرمانی» می‌کنند همواره از سیاست «چماق و هویج» استفاده کرده است. به این معنا که اعمال فشار بر این دولت‌ها به مثابه چماق و دادن امتیاز به آن ها در صورت تبعیت به مثابه هویج بوده است. این سیاست چندی پیش در خصوص کره‌شمالی نیز به کارگرفته شد. اما به نظر می‌رسد این سیاست با توجه به ویژگی سرسختانه ایران و ایستادگی‌اش در برابر خواسته‌های آمریکا تغییر کرده است. به شکلی که دیگر هویجی در کار نبوده و این تنها چماق است که بر روابط دو دشمن دیرینه سایه افکنده است!

تاثیرات تحریم‌های اقتصادی بر ایران

به گفته برخی از اندیشمندان علم سیاست در دوران‌های پیشین قدرت اقتصادی زاییده‌ی قدرت سیاسی بود اما با تحول در نوع ارتباطات و روند زندگی بشر به جرات می‌توان ادعا کرد که اکنون قدرت اقتصادی سرچشمه تمامی قدرت‌ها اعم از سیاسی، نظامی و حتی فرهنگی است. شاهد این گفته نیز کشور چین است که تا چند دهه پیش جز کشورهای جهان سوم و از نظر رتبه بندی بین المللی در ردیف کشورهای نه چندان مطرح در بین قدرت های بزرگ بود. اما از چهار دهه پیش که این کشور سیاست اصلاح اقتصادی را در پیش گرفت و اولویت را در توسعه اقتصادی قرار داد توانست رقبای قدرتمند و مدعی از جمله آلمان و ژاپن را پشت سرگذاشته و در جایگاه دومین قدرت جهان پس از آمریکا قرار گیرد. به گفته کارشناسان دلیل جهش چین رشد اقتصادی و به تبع آن افزایش قدرت نظامی و البته قدرت سیاسی و توان چانه زنی بوده است. این مهم بر اهمیت بالای توان اقتصادی اشاره دارد.

اما اقتصاد ایران مانند بسیاری از کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس به فروش نفت وابسته بوده و در زمره کشورهای رانتیر دسته بندی می‌شود. آمریکا با توجه به این مهم و نیز اهمیت توان اقتصادی کشورها برای توسعه و با علم به این موضوع که در صورت فلج شدن نهادهای اقتصادی، سایر حوزه‌ها از جمله نظامی، تجاری، حمل و نقل و ارتباطات نیز با محدودیت‌های بسیار مواجه خواهند شد، برای فشار بر دولت ایران جهت ایجاد تغییر در رفتار سیاسی خود، اقتصاد کشور را نشانه رفته و خرید نفت ایران از سوی سایر کشورها را ممنوع کرده است.

قدرت اقتصادی: ضامن حفظ بقای دولت‌ها

نظریه پردازان رئالیست بر این عقیده‌اند که اولین و مهمترین هدف هر کشور افزایش قدرت به منظور حفظ بقای خود است. در این راستا تمامی کشورها تمامی تلاش خود را برای صیانت از خود مبذول می‌دارند. همین اندیشمندان برآنند که برای حفظ تمامیت وجودی خود وجود یک نیروی نظامی قدرتمند لازم و ضروری است. اگر دولتی نتواند در این جهان آنارشیک بقای خود را تضمین کند، دیگر بازیگران خواهانِ قدرت به راحتی بر منافع و منابع آن دست اندازی خواهند کرد. حال با یادآوری دوباره نقش قدرت اقتصادی در تامین قدرت نظامی که در بالا به آن اشاره شد می توان به نتیجه‌گیری مشابهی دست یافت که ضعف قدرت اقتصادی به ضعف قدرت نظامی منجر شده و موجودیت یک کشور را مورد تهدید قرار خواهد داد.

پس در تحلیل سیاست ایالات متحده در قبال ایران می توان به تاثیراتی که ضعف قدرت اقتصادی بر تمامی حوزه های این کشور می تواند داشته باشد اشاره کرد و نتیجه گرفت که آمریکا در پی آن است تا با اعمال این دسته از تحریم‌ها، از یک سو در داخل، نارضایتی و حذف پشتیبانی مردم از نظام جمهوری اسلامی را باعث شود و از سوی دیگر و در سطح جهان توان چانه‌زنی ایران در مناسبات بین المللی را کاهش دهد. ایالات متحده با این فرض که ایران در صورت احساس خطر برای بقای خود از موضع خود کوتاه آمده و برای پذیرش خواسته‌های واشنگتن که آن را در قالب قوانین بین المللی معرفی می‌کند، به پای میز گفتگو باز خواهد گشت، فشارهای روزافزون اقتصادی را علیه ایران در نظر گرفته است.

 

نویسنده آزیتا صالح - پژوهشگر روابط بین الملل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار