کد خبر: 6752
تاریخ انتشار: 7 آبان 1396 - 23:13
اردشیر پشنگ – هفته نامه صدا
چگونگی دست بدست شدن کرکوک از پیشمرگان به حشدشعبی

فراتاب - گروه بین الملل: کمتر از 30 روز از برگزاری همه پرسی استقلال اقلیم کردستان، شمال عراق و بخصوص مناطق مورد مناقشه شاهد وقوع تحولاتی سریع و نسبتاً پیش بینی نشده بود. تحولاتی که باعث شد کُردها با کمترین درگیری جدی، شهر استراتژیک کرکوک را که در ادبیات خود از آن با نام قلب و قدس کردستان یاد می کنند، به نیروهای وابسته به دولت مرکزی تحویل دهند، اما این تنها کرکوک نبود که برای کُردها از دست رفت، بلکه دیگر مناطق مورد مناقشه نیز سرنوشتی مشابه یافت و بدون وقوع درگیری خاصی نیروهای حشدشعبی و ارتش عراق وارد شنگال و ربیعیه در استان نینوا، توزخورماتو در استان صلاح الدین، خانقین در استان دیالی شوند و موضوع مهمتر اینکه دولت در این پیشروی موفق شد بیشتر چاه های نفتی و مناطق نفت خیز تحت کنترل دولت اقلیم کردستان را زیر پرچم ارتش ببرد. با مشاهده ضعف و نوعی فروپاشی نظامی که در بین پیشمرگان کُرد، پیشروی نیروهای عراقی که فکر می شد تا حدفاصل مرزهای طرفین در سال 2014 محدود خواهد شد، باز هم ادامه یافت و تاکید بر عقب نشاندن کُردها به پشت خطوط مرزهای 2003 یعنی دوران بعث و فراتر از مدار 36 درجه بر اساس قطعنامه 688 شد. حتی برخی چهره های سیاسی عراقی و منطقه ای از احتمال ورود ارتش به اربیل سخن به میان آوردند. اما چه شد که نیروهای پیشمرگ که سه سال پیاپی مبارزه و جنگ و دفاع آنها در برابر داعش تبدیل حتی حالتی افسانه ای به خود گرفته بود، در برابر نیروهای حشدشعبی که ارتش حرفه ای به شمار نمی روند، مقاومتی به خرج نداده و اینگونه دست به یک عقب نشینی گسترده در مرزی حدود 1240 کیلومتر زدند و 51 درصد مناطقی که تا پیش از این در کنترل داشتند را از دست دادند؟

 

پاسخ طرفهای مختلف به چرایی خروج از کرکوک

خروج شوک آور از کرکوک توسط پیشمرگان باعث واکنش های گسترده در داخل اقلیم کردستان شد، تنها ساعتی از ورود اولین ستون نیروهای نظامی حشدشعبی به داخل شهر نگذشته بود که در برخی از رسانه های اربیل از وقوع یک «خیانت بزرگ» در میان بخشی از اعضای حزب اتحادیه میهنی خبر دادند، تمامی اتهامات به سمت «بافل طالبانی» فرزند بزرگ جلال طالبانی رئیس جمهور فقید عراق و از رهبران بزرگ کُرد نشانه رفت. این اتهامات حتی در میان خود حزب اتحادیه میهنی نیز شنیده شد در جاییکه نجم الدین کریم ،استاندار معزول کرکوک، کوسرت رسول ،جانشین موقت جلال طالبانی در ریاست حزب، و ژنرال شیخ جعفر مصطفی ،عالیرتبه ترین فرمانده پیشمرگ اتحادیه میهنی، همگی از اصطلاح خیانت برای اقدامی که بافل طالبانی و عموزاده های متحدش در حزب یعنی لاهور و آراس شیخ جنگی انجام دادند، امری که به نظر می رسد با آگهی هیرو ابراهیم احمد ،همسر جلال طالبانی، روی داده بود.

هرچند گروه مذکور ضمن رد این اتهامات، بارزانی را مسئول از دست رفتن کرکوک و خروج بیش از 120 هزار نفر از ساکنان کُرد از این شهر کردند و اقدام خود را در چارچوب قانون اساسی و همکاری با دولت مرکزی برای برقراری آرامش و امنیت قلمداد کردند. در چنین فضایی یک درگیری رسانه ای گسترده میان خبرگزاریها و تلویزیونهای ماهواره ای طرفین علیه هم آغاز گردیده است، امری که تا به امروز ادامه داشته است. اما با همه این اوصاف بارزانی که در سخت ترین شرایط ممکن قرار گرفته است، از بکار بردن لفظ «خائن» برای این افراد خودداری کرده است و تنها به ذکر اینکه «سقوط کرکوک در اثر نوعی همکاری عده ای معدود با بغداد و ... بوده است» بسنده کرد. چرا که بارزانی نگران از آن است، که با خائن خواندن این افراد عملاً باعث خروج آنان از اتحاد با حزب دموکرات، و دو پاره شدن سیستم سیاسی و و اداری در اقلیم کردستان شود، امری که چندان در این منطقه غریب نیست و تا سال 2003 عملاً هریک از دو حزب، دولت خاص خود را در اربیل و سلیمانیه مستقر کرده بودند.

 

اتحادیه، حزبی مملو از احزاب و جریانهای مختلف

اما چرا بخشی از اعضای حزب اتحادیه میهنی که حسب اتفاق همگی آنها از خانواده جلال طالبانی هستند، مسیری دیگر را انتخاب کردند مسیری پیش بینی نشده با تبعاتی بسیار گسترده که همانطور که اشاره شد بدون درگیری خاصی بیش از نیمی از سرزمین های تحت کنترل کردها بدست قوای دولتی افتاد؟ در پاسخ به این سوال می بایست به سراغ رقابت های ناشی از بحران جانشنینی در حزب اتحادیه میهنی رفت. رقابت هایی که ریشه ای بسیار طولانی تر از امروز داشت و خود یکی از عوامل و منابع ایجاد حزب گوران در این منطقه است.

حزب اتحادیه مینی در سال 1975 و درست پس از معاهده الجزایر میان ایران و عراق که طی آن شاه در ازای حاکمیت خط تالوگ بر اروند رود از حمایتش از کُردها به رهبری ملامصطفی بارزانی دست کشید، ایجاد شد. درست در زمانی که نومیدی در شمال عراق موج می زد و ملامصطفی هم با دید پشت کردن ایران و آمریکا از خود به ناچار مسیر مصالحه با بغداد و تبعید اجباری را برگزید. در این زمان اتحادیه میهنی از حلقه ها و گروههای مختلفی تشکیل شده بود که وجهه مشترک آنها مخالفت با روند موجود در حزب دموکرات و ایجاد راهی تازه بود. به همین دلیل باید گفت از همان بدو تاسیس اتحادیه میهنی از گروهها و هسته های مختلفی از کمونیست، سوسیالیست، اسلامگرا، لیبرال و حتی سنتی و عشیره ای تشکیل شد. امری که به نحوی تا به امروز ادامه پیدا کرده است.

در این بین خانواده جلال طالبانی با محوریت همسرش ،هیرو ابراهیم احمد، از دهه 1990 همواره یکی از اصلی ترین جریان های اتحادیه میهنی بوده اند و معمولاً علاقه ویژه ای برای در اختیار داشتن بخش مالی و اقتصادی حزب از خود نشان داده اند. امری که با انتقادات دیگر هسته ها و گروههای دیگر اتحادیه میهنی همواره روبرو بوده است، و به همین دلیل بود که در سال 2006 نوشیروان مصطفی امین که معاون اول طالبانی محسوب می شد، به همراه بخشی از همراهان و همفکران خود عملاً نتوانستند در برابر حلقه خانواده طالبانی دست به اقدامات اصلاحی بزنند و به همین دلیل از حزب انشعاب کردند، و از سال 2009 با حزب جدیدی بنام «جنبش تغییر» به عرصه سیاسی کردستان عراق بازگشتند حزبی که توانست حزب مادر را در انتخابات 2009 تحت فشار قرار دهد و در انتخابات 2013 آن را حتی جا بگذارند و خود تبدیل به حزب دوم شوند.

 

پس از افول طالبانی

از سال 2012 که جلال طالبانی پس از جلسه ای طولانی و شبانه با نوری مالکی در مورد تنش میان دولت مرکزی و اعراب سنی، دچار سکته مغزی شد و عملاً دچار مرگ سیاسی شد، سه جریان اصلی در حزب اتحادیه میهنی خود را وارث اصلی حزب می دانستند و به رقابت با یکدیگر می پرداختند و در این زمان رقابتها در میانشان تشدید گردید: جریان نخست حلقه هیرو ابراهیم احمد است، همان حلقه خانوادگی که شامل فرزندان، برادرزاده های طالبانی و ... است این حلقه مسلط بر جریانهای مالی و فروش نفت و نیز نیروهای امنیتی در سلیمانیه است. حلقه دوم را کوسرت رسول علی که جانشین اول طالبانی بود تحت رهبری خود دارد. این حلقه بیشترین تعداد نیروهای پیشمرگ را بر عهده دارد و جریان سوم را رهبر تحصیلکرده و نوپایی که سابقه پیشمرگه بودن نداشت هدایت می کرد یعنی دکتر برهم صالح. جریان سوم که مورد علاقه ترین گروه از دید جلال طالبانی بود و حتی بطور آشکارا از علاقه خودش برای جانشینی اش توسط برهم صالح گفته بود نه به منابع مالی دسترسی داشت و نه نیروهای امنیتی و پیشمرگه. اما محبوبیت قابل توجهی در بین هواداران جوان و تحصیلکرده حزب داشت. به همین دلیل با افزایش رقابت بین جریانهای رقیب، طبیعی بود جریان سوم شکننده تر شده، و نهایتاً در سال 2017 مجبور به انجام دومین انشعاب در حزب شود. برهم صالح اینک حزبی جدید با شعارهای دموکراسی و عدالت را بنا نهاده است و هرچند گفته می شود تحت فشار جریان اول حزب، مجبور به خروج از آن شده است، اما به دلیل وابستگی های مالی اش به این گروه، در مواضعش طی هفته های اخیر به نحوی ملموس به آنان نزدیک بوده است!

 

بارزانی و رقابت های اتحادیه میهنی

یکی از ویژگیهای اصلی جریانات مختلف اتحادیه میهنی دشمنی و یا دست کم رقابت و بی اعتمادی به حزب دموکرات به رهبری مسعود بارزانی است. جنگ های داخلی در حدفاصل 1994 تا 1998 این خصومت را نه تنها در میان رهبران دو حزب علیه هم بلکه در بدنه اجتماعی اقلیم کردستان و ساکنان اربیل و سلیمانیه تشدید کرده است، موضوعی که تاثیر روانی قابل توجهی در حرکت اخیر جریان اصلی در حزب اتحادیه میهنی داشته است.

مسعود بارزانی و جلال طالبانی از 2002 وارد نوعی اتحاد با میانجیگری آمریکایی ها شدند و از 2003 نوعی توافقنامه استراتژیک را به امضا رساندند امری که در دستیابی به موفقیت های قابل توجه کردها در نظام جدید عراق بسیار تاثیرگذار بوده است. اما با بیماری طالبانی روابط استراتژیک دو حزب رو به نوسان گذاشته است و حتی در انتخابات 2013 طرفین با لیست های متفاوت در انتخابات شرکت کردند.

بارزانی از سوی دیگر طی سالهای اخیر کوشیده است، که ایده استقلال و جدایی کردها از عراق را رهبری کند و خود و حزب متبوعش پرچمدار این موضوع و به زعم خود افتخار شوند، امری که پیداست بدون همراهی حزب متحد شدنی نیست، لذا در 5 سال گذشته به تدریج روابط خود را با بخش هایی از اتحادیه میهنی نزدیک و نزدیک تر کرده است، بخشهایی که رهبری آن برعهده کوسرت رسول است و بعدها نجم الدین کریم ،پرنفوذترین و محبوب ترین عضو اتحادیه میهنی در شهر کرکوک، هم به وی پیوستند حتی در خود خانواده طالبانی هم بارزانی توانسته است فرزند کوچک طالبانی یعنی قباد را با خود همراه کند، فرزندی که هرچند حضور دیپلماتیک بسیار پررنگ تری نسبت به برادر بزرگ خود دارد و چندین سال است معاون نخست وزیر اقلیم کردستان محسوب می شود، اما به شدت در حزب و در میان جریان اصلی فاقد نفوذ و قدرت اثرگذاری است.

در این بین تاکید بارزانی بر برگزاری رفراندوم و انجام آن و همراهی جریان کوسرت رسول با آن، همزمان با مرگ جلال طالبانی شد، موضوعی که باعث گردید نگرانی در میان جریان اصلی بیشتر شود، نگرانی از این موضوع که هم بارزانی پرچمدار استقلال می شود و قدرت بلامنازع در اقلیم کردستان می شود، و هم جریان تحت نفوذش در اتحادیه میهنی خواهند توانست در سلیمانیه و کرکوک دست بالا را بگیرند، این به معنی افزایش خطر به حاشیه رفتن جریان اصلی و خانوادگی طالبانی در حزب بود.

موضوع دیگر به مساله جایگاه عمومی اعضای حزب باز می گردد، خصوصیت جریان اصلی فقدان جذابیت کافی برای رای آوری چه در کنگره حزب و چه در انتخابات پارلمانی اقلیم و عراق است، مغز متفکر این جریان «لاهور شیخ جنگی» برادرزاده جوان و تشنه قدرت مام جلال است، که موفق شده بافل و دیگر اعضای خانواده از جمله برادرش آراس را با خود همراه سازد. در نتیجه برای این جریان بهترین کار بازی در صفحه شطرنجی که بارزانی در آن دست بالا را دارد، بدترین نوع بازی بود و بهترین زدن به زیر میز و بهم زدن بازی به هر قیمتی بود لذا دست به توافقی پنهانی با بغداد متحدان منطقه ای شان زدند و زمینه زمین گیر کردن پیشمرگان را در کرکوک فراهم ساختند، در عرض کمتر از چند ساعت تمام نقشه های بارزانی را نقش بر آب کردند و او را از موضعی تهاجمی وادار به موضعی دفاعی و نسبتاً منفعل کردند، لذا آنچه که دیگران «خیانت» می خوانندش را این جریان نوعی «کودتای درون حزبی» برای تصفیه رقبا و «شورش» علیه یکه تازی بارزانی تفسیر می کنند!

اردشیر پشنگ - پژوهشگر مسائل خاورمیانه

منبع: هفته نامه صدا

نظرات
محمد
| |
2017-11-01 08:44:18
واقعا تحلیل خوب و دقیقی بود مطمانا تارمانی که اتحاد نباشد این مسایل عادی است..
آخرین اخبار