آیا زرتشت در غرب ایران و منطقه ای میان کُردها و ارمنی ها می زیسته است؟ | فراتاب
کد خبر: 9010
تاریخ انتشار: 23 آبان 1397 - 12:20
سفری به دهستان باستانی و رازآلود تَرگَوَر در نزدیکی ارومیه
درباره زادگاه زرتشت روایت‌های گوناگونی وجود دارد. برخی از آن‌ها زرتشت را به آسیای صغیر و بلخ و اطراف آن، برخی دیگر او را به افغانستان و یا خراسان منتسب می‌کنند. در این بین برخی وجود زرتشت و زادگاهش را در غرب فلات ایران می‌کاوند

فراتاب – گروه فراسفر: درباره زادگاه زرتشت روایت‌های گوناگونی وجود دارد. برخی از آن‌ها زرتشت را به آسیای صغیر و بلخ و اطراف آن، برخی دیگر او را به افغانستان و یا خراسان منتسب می‌کنند. در این بین برخی وجود زرتشت و زادگاهش را در غرب فلات ایران می‌کاوند و البته مکان‌هایی را هم بدین منظور مشخص می‌کنند از جمله این مکان‌ها می‌توان به تخت سلیمان در تکاب و روستای انبی در دهستان تَرگَوَر در شهر ارومیه اشاره کرد.

تاریخ منطقه

روستای انبی در دهستان تَرگَوَر در دامنه کوه «ستارامن» در منطقه‌ای واقع شده است که تاریخی دور و دراز دارد. برخلاف روایتی که این‌جا را از زادگاه زرتشت و یا مادرش معرفی می‌کند و تا به حال قابل اثبات و یا رد نبوده این منطقه از نظر تاریخی ویژگی‌هایی دارد که به هیچ وجه قابل شک نبوده و در دنیای اثبات قابل رویت هستند. در محوطه روستا سنگ‌هایی تاریخی وجود دارد که یقیناً ساخته دست بشر و به شکل حیوان چهارپا بوده که شاید به گوسفند بیشتر شباهت دارد که نگارنده به چشم دیده اما از این‌که آیا از طرف سازمان میراث فرهنگی شناسایی و یا ثبت شده اطلاعی ندارد.

چیزی که احتمال تعلق زرتشت به این منطقه را بیشتر می‌کند ارتباط زبان کتاب اوستا با گویش‌ها و لهجه ‌های مختلف زبان کردی است؛ به‌گونه‌ ای که کلمات زیادی را می توان در اوستا یافت که هم اکنون در لهجه های مختلف زبان کردی استعمال می شوند. به این مسئله می‌توان ارتباط فرهنگی قوی بین آیین‌ها و نمادهای مختلف فرهنگی و اجتماعی در بین کردها و آیین و کتاب زرتشت را اضافه کرد. ادامه و حیات نمادها و نمودهای اجتماعی و آموزه‌های زرتشت به انحاء گوناگون در جوامع کردی در ایران و خارج از ایران، نشان از این ارتباط تاریخی، اجتماعی و ذهنیتی دارد.

مرزهای دولت اورارتو و ماننا وکتیبه موانا

جدای از اهمیت منطقه به خاطر زرتشت که فعلاً در ابری از ابهام است می‌توان اشاره داشت که این ناحیه در حدود ۳ هزار سال قبل قسمت مهمی از حکومت ماننا بوده که در مرز این حکومت با اورارتو واقع شده است. در چند کیلومتری روستای انبی اگر روبه‌روی کوه بایستیم در سمت راست، روستای موانا قرار دارد که کتیبه ‌ای متعلق به دولت اورارتو چند سال پیش توسط روستاییان در یک مزرعه کشف شد و به کتیبه موانا شهرت یافته است که هم‌ اکنون در موزه ارومیه نگهداری می‌شود.

این کتیبه به علاوه کتیبه کیله شین (kêleşîn) در جنوب منطقه مَرگَوَر در واقع مرزهای جنوبی حکومت اورارتو با ماننا را مشخص می‌کرده‌اند که در آن کتیبه که به خط میخی نوشته شده، تصرفات و قربانی‌ها از طرف شاه اورارتو به خدای خالدی تقدیم شده تا او هم در عوض از کشور و تصرفات او محافظت و پاسداری کند.

حکومت ماننا که قلب حکومت ماد در دوره بعدی را تشکیل می‌داد، در واقع قطب کشاورزی و پرورش اسب و اقتصاد ماد بود. از آن حکومت در تپه حسنلو (واقع در نزدیکی نقده) جام حسنلو و در تپه زیویه (سقز) اشیاء زیادی کشف شده که نشان از رشد صنعت و هنر و ابزار آن‌ها و سطحی متعالی از فرهنگ ماننایی‌ها دارد.

مرکز حکومت ماننا را شهر ارومیه دانسته ‌اند که گویا حکومتشان در اثر یک بلای طبیعی که احتمال زلزله بوده منقرض شده است. در اثر زلزله شورشی در شهر شکل گرفته و مردم پادشاه را در کوچه‌ های ارومیه کشته و جنازه ‌اش را در پس‌ کوچه ‌های شهر رها کرده و به حکومت مانناییان پایان داده‌اند.

این منطقه به‌عنوان ماد کوچک در تمام طول حکومت ماد و هخامنشیان و سلوکیان و حتی بعد از آنان اهمیت خود را حفظ کرد و در سیر وقایع به صور گوناگون مؤثر بوده است.

 

کلیساها و مسیحیت در منطقه

در منطقه چند کلیسا هم وجود دارد به‌ عنوان مثال کلیسای مارتومای روستای بالولان را متعلق به قرن چهارم میلادی می‌دانند که توسط یکی از حواریون دوازده گانه مسیح بنیاد نهاده شده است و کلیسایی دیگر در روستای ماوانا به نام کلیسای حضرت مریم که کمتر از دویست سال قدمت دارد.

 

قدمت و همزیستی کردها و ارمنی‌ها

مردم کُرد و مردم ارمنی به ‌عنوان مردمان بومی زاگرس و قفقاز تاریخی چندین هزار ساله در کنار هم دارند. هرچند که در این جغرافیا میزبان اقوام دیگری هم بوده و سفره سخاوت زاگرس را برایشان گسترانده‌ اند اما گاهی خودشان مجبور بوده‌اند برای حفظ جان به کوه‌ها پناه برند. این مسئله بهتر از هر چیزی در نام کوهی که قبر احتمالی مادر زرتشت را در خود جای داده نمایان است: ستارامن sitaramin (پناه من یا سنگر من).

تَرگَوَر در کنار خواهر جنوبی‌تر خود، مَرگَوَر، از خوش‌ آب‌ و هواترین مناطق ایران هستند که بنا به گفته کارشناسان در بین ۱۰ منطقه ‌ای در جهان قرار دارند که اکسیژن خالص و ناب تولید می‌کنند؛ کویر دریاچه ارومیه هم چون شبهی مخوف در کمین سرمایه های اجتماعی و فرهنگی و تاریخی و توریستی منطقه نشسته و دست چرکینَش را بر دامان زاگرس و باشندگان تاریخی آن می‌کشد.

 

جغرافیای منطقه

اگر از ارومیه در مسیر جاده انهر به سمت شمال غرب حرکت کنیم، نواحی پست و جلگه شهر در پشت سر ما قرار می‌گیرد و کوه‌های سر به ‌فلک‌ کشیده ‌ی زاگرس در مقابل ما مغرورانه خود را از پستی جلگه رها نموده و سر به سینه ‌ی آسمان می‌ نوازند. هرچه پیش می‌ رویم ارتفاع تپه‌ها و سرسبزی اطراف بیشتر می‌شود تا وقتی که خود را در یک سه‌ راهی به دیواری مستحکم و مرتفع از کوه‌های عظیم تعظیم کرده می‌یابیم. اینان به ‌عنوان لشکریان برجسته و افسران کارکشته زاگرس در برابر هر ارتش و سپاهی سینه سپر کرده و دلاورانه جنگیده ‌اند.

در سه ‌راهی مذکور در مقابل چشم مسافر کوه ستارامن (پناهِ من) یا ستاره لوند جلوه‌نمایی می‌کند. ستاره لوند در زبان مردم منطقه ‌به ستارامنشهرت دارد که به‌ معنای پناه من یا سنگر من است. لقب و صفتی که به ‌راستی برازنده ‌ی تک ‌تک کوه‌ ها و تپه ‌های زاگرس است؛ چرا که نام‌گذارانِ این کوه‌ها را از اعماق تاریخ نجات داده و در دوران مدرن به آن‌ها زندگی بخشیده‌اند. اگر این کوه ‌ها نبودند، شاید کردها هم به سرنوشت آشوری‌ ها دچار گشته و اکنون به ‌جز سایه ‌ای از آن‌ها در این مرز بوم نبود.

ستارامن (ستاره لوند) مانند بانویی اروپایی که در حالت احترام اندکی زانوانش را خم می‌کند و دامنش را هرچه بیشتر می‌گستراند در ابتدا و آغازگاه کوه دامن و دامنه‌های پهن و گسترده‌ای دارد. بر این دامنه گسترده که مأمن مردم و منبع ارتزاق و معیشتشان است، روستاها و آبادی ‌هایی ایجاد شده‌ اند که روستای انبی مهم‌ترین و بزرگ‌ترین و شاید تاریخی‌ترین آن‌ها باشد.

طبق روایات و قرائت‌هایی، قبر مادر زرتشت و یا احتمالاً خودش در این روستا واقع است. قبر مذکور در روستای انبی در دهستان تَرگوَر در دامنه‌ی کوه ستارامن (ستاره لوند) به ارتفاع 3156 متر پهلو به پهلوی کوه سیتاوو که بیش از 4000 متر ارتفاع دارد، در دهانه‌ی دره‌ ای معروف به حشکه شیو (hişke şîv) در پناهگاه ابدی فرو رفته است.

طبیعت منطقه با باغ‌ها و مراتع و مزارع سرسبز و آب و هوای چهار فصل چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند. در دو یا سه کیلومتری انبی در سمت چپ در دامنه همان کوه آبشاری زیبا که در طول مسیر آن درختان انگور وحشی و سایر گیاهان به تماشای رژه آب می‌نشینند، وجود دارد؛ آبی که تازه از لشکرگاه منجمد برف‌های قله کوه جدا شده و خروشان در حال شتافتن به سوی نجات دریاچه ارومیه در تقلا و تلاش است که از ناتوانی در حال گریستن است و با هر گامی که به جلو برمی‌دارد، با سر به سنگ می‌خورد و قطرات اشکش از درد به اطراف پخش می‌شوند که از آن اشک‌های نالان انگور وحشی و پونه و گل‌های زیبا حیات می‌یابند. سنگ‌های طول مسیر هر چند که لشکر رها شده از انجماد را به سیلی می ‌بندند اما رژه ‌ی آب به اسارتشان در نمی‌افتد؛ لیکن باتلاق مدیریت و بی‌ برنامگی مسئولان نه تنها این لشکر را تار و مار کرده و به اعماق ندانم ‌کاری فرستاده است، بلکه هیچ اقیانوسی هم یارای مقابله و تفوق بر این باتلاق را ندارد؛ مسئولانی که از آنان انتظار حس و اقدامات مسئولانه تر و پاسخگوتری در این خصوص انتظار می رود!

 

آبشار سولک

نام این آبشار زیبا که همزمان روستایی هم در نزدیکی ‌اش به آن شهرت دارد، سولْک است. در ادامه همان مسیر از زادگاه مادر زرتشت اگر سر از نظاره آبشار برداریم و مسیر نگاهمان را با مسیر زادگاه دو غدووه (نام مادر زرتشت به معنی دختری که دوغ یا شیر می‌دوشد) و آبشار موازی کنیم، در جلوی چشم ما پیست اسکی خوشاکو چون الماسی براق خودنمایی می‌کند. البته به‌ شرطی که این تماشا در زمستان و سرمای سوزان منطقه باشد. پیست اسکی خوشاکو در تمام مدتی که پوشیده از برف است، میزبان دوستداران برف‌بازی و سُرخوردن و بازی‌های فصل زمستان است و زمانی که زمستان عبای بلند سفیدش را بالا می‌کشد تا پاهای کوه عریان و بی‌حجاب شود و کوه ها به کلاهی سفید و گاهی شالی در گردن اکتفا می‌کنند، پیست به چمنزاری چشم‌نواز و چادری سبز در پشت روستا بر اندام کوه مبدل می‌شود.

  

گزارشی از جواد (سیداد) شیرزاد فعال مدنی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار