کد خبر: 6850
تاریخ انتشار: 1 آذر 1396 - 16:11
سجاد آتشبار
نوشته ي حاضر بر اهميت تاريخ در تحولات سياسي تاكيد مي كند. و تحليل سياسي موثر را تحليلي مي داند كه بر بسترهاي تاريخي تحولات توجه نمايد.

 

فراتاب - گروه اندیشه: آیا هر تحول سیاسی، در جای‌جای دنیا از الگوی ثابتی پیروی می‌کند؟ و یا این‌که هر تحول سیاسی روایت منحصربه‌فرد خود را داراست؟ جواب‌هایی که در علم سیاست به این سؤالات داده‌شده، طیف گسترده‌ای از رویکردها را شکل داده است. گروهی در یک‌سوی طیف بر وجود قواعد عام و درنتیجه الگوهای تبیینی جهان‌شمول تأکیددارند. و گروهی دیگر در آن‌سوی طیف بر خاص گرایی تام و تمامی تأکیددارند که در آن، وجوه مشترک تحولات سیاسی نادیده گرفته می‌شود. بااین‌حال گروهی نیز در میانه این طیف جای دارند که در کنار توجه به سازوکارهای عام برای تحلیل تحولات سیاسی، بر بسترها و زمینه‌های ویژه هر تحولی نیز عنایت دارند. می‌توان چارلز تیلی را در میان گروه اخیر جای داد.

نوشته حاضر به بخش «تاریخ چرا و چگونه مهم است؟» از کتاب (The Oxford Handbook of Contextual Analysis) می‌پردازد. دغدغه اساسی چارلز تیلی در این بخش جلب‌توجه مخاطبان به اهمیت تاریخ در تحلیل پدیده‌ها و تحولات سیاسی است. تیلی معتقد است که رویکردهای تحلیلی موجود در علوم سیاسی لازم است عنایت ویژه‌ای به تاریخ و زمینه تاریخی تحولات سیاسی داشته باشند. تبیین تحولات سیاسی بدون مراجعه به تاریخ و بسترهای تاریخی هر تحولی، تبیین مؤثر و کارآمدی نخواهد بود.

تیلی برای نشان دادن این‌که بدون رجوع به تاریخ نمی‌توان تحلیل و تبیین اثربخشی از پدیده‌ها و تحولات سیاسی ارائه داد، به طرح مثالی در این زمینه می‌پردازد. در دهه 1960 میلادی کمیته "توسعه سیاسی در دولت‌های جدید" با حضور پژوهشگرانی مانند گابریل آلموند، ساموئل هانتینگتون، سیدنی وربا، و لوسین پای شکل گرفت. پژوهش‌های این گروه در باب دولت‌های جدید و چالش‌های پیش روی آن‌ها در فرآیند نوسازی و توسعه بود. نتایج پژوهش‌های این کمیته نشان داد که دولت‌های جدید با چالش‌ها، مشکلات و بحران‌های یکسان و پی‌درپی مواجه هستند. این چالش‌ها، موانعی درراه رسیدن به دولتی کارآمد بود. بحران‌های پیش روی این دولت‌ها عبارت بود از بحران نفوذ، یکپارچگی، مشارکت، هویت، مشروعیت، و توزیع. راه‌حل ارائه‌شده توسط کمیته؛ حل بحران‌ها به‌صورت مرحله‌ای و رسیدن به دولتی کارآمد بود.

بحران‌های ذکرشده و راه‌حل‌های پیشنهادی از الگویی عمومی پیروی می‌کرد. و بسترها و زمینه‌های اجتماعی و تاریخی دولت‌های تازه تأسیس جایگاه قابل‌توجهی در آن‌ها نداشت. تیلی معتقد است که تصور نادرست کمیته در این بود که مسیر توسعه سیاسی دولت‌های جدید را با دولت‌های غربی یکسان می‌انگاشت. درواقع این کمیته بدون در نظر داشتن پیچیدگی‌ها و روندهای مجزای هر کشوری، نسخه‌ای واحد برای تمامی آن‌ها پیچید. و به شکلی هنجاری نام پروژه ملت‌سازی را بر آن نهاد.

تیلی در ادامه به پژوهش گروهی از پژوهشگران در موضوع سیر تحول دولت در اروپای غربی می‌پردازد. تیلی خود نیز عضو این گروه بود. پژوهش‌های این گروه به‌موازات پژوهش‌های کمیته "توسعه سیاسی در دولت‌های جدید" صورت گرفت. نگاه موشکافانه و از نزدیکِ گروه به تاریخ تحول دولت‌های اروپای غربی نشان‌گر وجود بحران‌های مکرر، منازعات مداوم، فروپاشی‌های فراوان بود. تعداد دولت‌های محوشده در این بازه تاریخی به‌مراتب بیشتر از دولت‌هایی بود که موفق به حفظ حیات خود شده بودند. سیر تحول دولت در اروپای غربی فرآیندی از استخراج منابع (extraction) (از میان تبعه خود)، کنترل و تشکیل ائتلاف (توافق) را نشان می‌داد. این فرآیند بیش از آن‌که پیامد عملکرد حاکمان برای تأسیس دولت باشد، تلاش آنان برای ایجاد جنگ و بقای خود بوده است. درنتیجه‌گیری که تیلی در باب پژوهش گروهی خود و همکارانش ارائه کرده است، تصریح می‌شود که هر پروسه و رویداد سیاسی در یک بستر تاریخی روی می‌دهد. و لذا فهم بسترهای تاریخی آن رویداد دارای اهمیت بسزایی است. علاوه بر این، زمان و مکان هر پروسه‌ای نیز ماهیت آن پروسه و رویداد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در ادامه تیلی تصریح می‌کند که یک جغرافی‌دان، اقتصاددان، انسان‌شناس، یا جامعه‌شناس می‌تواند ادعای فرا تاریخی در باب مدل تحول دولت ارائه نماید، اما از سال 1960 به این‌سو کمتر عالم علم سیاستی وجود داشته که چنین ادعایی را مطرح سازد.

 

تحول دولت و اهمیت تاریخ

در تبیین تحولات دولت، تحلیل‌های سیستمی و تحلیل‌های قانون محور (law account) عموماً در برابر تاریخ مقاومت می‌کنند و تأثیر زمان‌ها و مکان‌های مشخص بر روی تحولات را نفی می‌کنند. تحلیل‌های مبتنی بر انتخاب عقلانی نیز خود را وابسته به قواعد فرا تاریخی تصمیم سازی می‌دانند. درواقع این دیدگاه‌ها نظریات تبیینی خود برای تحلیل و تبیین تحولات را مکفی دانسته و نیازی به مراجعه به تاریخ و بستر تاریخی پدیده‌ها احساس نمی‌کنند. اما در مقابل، تحلیل‌های مبتنی بر سازوکار-فرآیند (mechanism-process account) قرار دارند که در تحلیل تحولات سیاسی، تاریخ آن تحولات را نیز مدنظر قرار می‌دهند. چارلز تیلی از چنین رویکردی در تحلیل تحولات سیاسی دفاع می‌کند.

تحلیل‌های مبتنی بر سازوکار-فرآیند از یک سو سازوکارهای شاملیت کاملاً عمومی را موردتوجه قرار می‌دهند، و از سوی دیگر شرایط اولیه، تسلسل رویدادها و فرآیندهایی که نتایج متغیر و قابل تبیین دارند را در نظر می‌گیرند. درواقع چنین تحلیل‌هایی یک سازوکار عمومی را در بستر تاریخی مشخصی بکار می‌بندند. لذا نه اسیر نگاه ویژه گرا و خاص گرای پدیدارشناسانه می‌شوند و نه مانند نظریات سیستمی و دموکراتیزاسیون، بدون توجه به جزئیات تاریخی حکم جهانی و کلی صادر می‌کنند. این رویکردها در تحلیل پدیده‌های محلی‌ای کاربرد دارند که در آن‌ها سازوکارهای تبیینیِ فرآیندها به‌شدت کاربردی‌اند. درعین‌حال کارکرد شرایط اولیه و فرآیندهای مجاور برای ایجاد نتایج و مسیرهای متفاوت با سازوکارهای تبیینی ترکیب می‌شوند. به عبارتی ساده‌تر؛ در تحلیل تحولات سیاسی، سازوکارهای عمومی با بسترهای تاریخی آن تحول ترکیب می‌شوند. تیلی با مثال تحول دولت در تلاش است تا تأثیر عملی تاریخ بر این تحولات و روندها را نشان دهد.

 

تاریخ تحول دولت

در طول تاریخ به‌طور پیوسته فرآیندی در ارتباط میان دولت و شهروندان شکل‌گرفته است که می‌توان به شکل چرخه استخراج منابع (از جانب دولت و از میان مردم)، مقاومت و توافق آن را ترسیم کرد (در اینجا می‌توان  چرخه ذکرشده را یک سازوکار عمومی نامید، که در سطور بالا به ذکر آن پرداخته‌شده است). نتایج و خروجی این چرخه به‌تناسب زمان و مکان و تأثیر بستر تاریخی آن متمایز بوده است. عواملی که خروجی این پروسه‌ها را تعیین کرده عبارت بوده‌اند از پویایی و دینامیسم تاریخی و درونی فرآیند موردنظر، شرایط اولیه و ابتدایی تاریخی و فرآیندهای مجاور. بعلاوه هر شکل از توافق، آینده مناسبات دولت و شهروندان را متأثر کرده و محدودیت‌هایی بر آن ایجاد کرده است. در اینجا مراد از شرایط اولیه، روابط پیشینی بوده که میان دولت مرکزی و حکام و مردمان محلی وجود داشته است. و مراد از فرآیندهای مجاور نیز تأثیر کشورها و قدرت‌های رقیب بر فرآیند مذکور بوده است.

پس در شیوه مدنظر تیلی سازوکاری نسبتاً عمومی وجود دارد، اما درعین‌حال مؤلفه‌ها و عوامل تاریخی، تحول دولت را متأثر می‌سازد و خروجی این سازوکارها از تحولات تاریخی تأثیر می‌پذیرد.

جنبش‌های اجتماعی و اهمیت تاریخ

مدعای اصلی تیلی در این بخش آن است که دینامیسم درونی و سلسله تحولات اجتماعیِ مرتبط با موردمطالعه، در چگونگی و کیفیت سیر آن تأثیرگذار است. و تحولات اجتماعی و جنبش‌های اجتماعی را بدون توجه به تاریخ نمی‌توان تحلیل و تبیین کرد. تیلی معتقد است که علیرغم این‌که توجه به تاریخ در بررسی تحول دولت فراگیر شده است، بااین‌حال چنین قاعده‌ای در باب جنبش‌های اجتماعی را شاهد نیستیم. پژوهشگران این عرصه عموماً غافل از آن هستند که در حال تحلیل پرکتیس های سیاسی در حال تحولی هستند که ریشه در تاریخ دارند. درواقع ادعای محوری تیلی، در این بخش نیز قابل‌مشاهده است. ادعایی که در آن بر لزوم اجتناب از مطالعه فرا تاریخی تحولات سیاسی و اجتماعی تأکید می‌شود. چراکه این دیدگاه بر تأثیر غیرقابل‌اغماض بسترهای تاریخیِ هر تحولی تأکید دارد.

تیلی در باب اهمیت تاریخ در جنبش‌های اجتماعی به طرح موارد و نمونه‌هایی از تأثیرات تاریخی می‌پردازد. او معتقد است که برخی از وجوه جنبش‌های اجتماعی خارج از مشاهده مستقیم تحلیل‌گر دخیل شکل می‌گیرد و نیازمند بازسازی تاریخی است. تحولات اجتماعی گسترده‌ای که روند شکل‌گیری آن‌ها دهه‌ها به طول انجامیده است، نمونه‌ای از این تحولات است. از جانبی دیگر جنبش‌های اجتماعی دارای مؤلفه‌های فرهنگی محلی مانند زبان، دسته‌بندی‌های اجتماعی و باورهای شایع و عمومی هستند. چنین مؤلفه‌هایی می‌تواند کیفیت تحولات اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. علاوه بر این کشورهای همسایه نیز می‌توانند جنبش‌های اجتماعی را  تحت تأثیر قرار دهند. پس قاعده جنبش‌های اجتماعی به بسترهای تاریخی آن وابسته است. لذا تبیین مؤثر چنین جنبش‌هایی دربردارنده توجه به زمینه تاریخی است.

تیلی معتقد است که تحولات تاریخی در یک بستر زمانی، مجموعه‌ای از ذی‌حق‌ها، بهره‌مند‌ها و نیز محرومان را تولید می‌کند. جنبش‌های اجتماعی نیز در پاسخ به چنین تحولاتی شکل می‌گیرند. محرومان آن دسته از افرادی هستند که تحولات اجتماعی در طول تاریخ آن‌ها را از حقی محروم داشته است. و اصولاً مطالبه حق محرومان در پیوند با سیر تحولات تاریخی اجتماع صورت می‌پذیرد. و به‌عبارتی‌دیگر این تاریخ است که ابزار مناسب برای ادعاسازی مدعیان را فراهم می‌کند. لذا بررسی جنبش‌های اجتماعی با دیدگاه فرا تاریخی می‌تواند تحلیل‌گر را از درک چگونگی شکل‌گیری یک ادعای سیاسی-اجتماعی بازدارد. و یا یک رویکرد عام گرایانه به جنبش اجتماعیِ خاص، ممکن است قادر به شناخت و تبیین عوامل تأثیرگذار مجاور نباشد. مانند تأثیری که مداخله کشورهای هم‌جوار و یا نفوذ فکری و فرهنگی آن بر یک جنبش می‌گذارد.

 

نتیجه‌گیری نهایی

هر پدیده سیاسی مانند دموکراتیزاسیون، دموکراسی زدایی، انقلاب، سیستم انتخاباتی، ترور، بسیج قومی، جنگ میان دولت‌ها، مشارکت مدنی و همه پدیده‌های سیاسیِ دیگر امری تاریخی بوده و نیازمند تحلیلی است که تاریخ در آن موردتوجه قرارگرفته باشد.

سجاد آتشبار، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار