کد خبر: 8935
تاریخ انتشار: 8 مهر 1397 - 11:39
توماس فریدمن
تحولات اخیر در عربستان بیش از آنکه «بهار سعودی» باشد شبیه یک خانه‌تکانی است که توسط یک شاه جدید اتفاق می‌افتد. این در حالی است که من سابقاً نظری کاملاً برعکس داشتم و تصور می‌کردم، عربستان درواقع داعشی است که توانست از یک جنبش به یک دولت تبدیل شود...

فراتاب - گروه بین الملل: هیچ‌گاه به مخیله‌ام خطور نمی‌کرد زندگی‌ام آن‌قدر به طول بینجامد که این جمله را بنویسم: امروز بزرگ‌ترین فرایند اصلاحات سراسر خاورمیانه، در عربستان سعودی در حال انجام است. بله درست خواندید. اگرچه وقتی من به ریاض آمدم عربستان وارد دوره زمستان خود شده بود، اما نشانه ها حاکی از واقعیت جدیدی است. عربستان در حال حرکت به سوی بهار عربی به روش خودش است، بهار عربی با برداشتی سعودی.

برخلاف دیگر تحولات بهار عربی در کشورهای دیگر – که عمدتاً به‌جز تونس سروته و شکست‌خورده از کار درآمد در عربستان اصلاحات از بالا به پایین و توسط «محمد بن سلمان»، ولیعهد 32 ساله هدایت می‌شود و اگر با موفقیت همراه شود بنا نیست کلیت نظام عربستان سعودی را دگرگون سازد، بلکه تنها آهنگ و فحوای اسلام در سراسر جهان را تغییر می‌دهد. فقط یک دیوانه به خود اجازه می‌دهد که موفقیت این پروژه را پیش‌بینی کند، اما از سوی دیگر فقط یک دیوانه هم می‌تواند ریشه‌دار بودن آن را رد کند.

برای درک بهتر اوضاع من به ریاض پرواز کردم تا با ولیعهد مصاحبه کنم، او تا ماه نوامبر درباره رویدادهای غیرعادی اخیر هیچ صحبتی نکرده بود و تازه وقتی دولت، گروهی از شاهزادگان و تجار را در هتل ریتز کارلتون ریاض به زندان انداخت دراین‌باره به سخن آمد. بن سلمان محبوسین را مخیر ساخته که با پس دادن اموال غیرقانونی خود از زندان خلاص شوند. بخششی که شاید همیشه دیده نشود.

ما شب‌هنگام در کاخ مجلل العوجا در منطقه شمالی ریاض ملاقات کردیم. درحالی‌که ولیعهد انگلیسی صحبت می‌کرد، برادر او «پرنس خالد»، سفیر جدید عربستان در آمریکا و نیز برخی از دیگر وزرای بلندپایه سعی کردند گفت‌وگو را چالشی‌تر کنند. سرانجام پس از حدود 4 ساعت، نزدیک ساعت 1 و 15 دقیقه بامداد من تسلیم و راضی به ختم گفت وگو شدم. در مقابل جوانی ولیعهد سن من که تقریباً دو برابر او است، برجسته شد. البته باید اعتراف کنم که مدت بسیار طولانی‌ای می‌گذشت از زمانی که یک رهبر عرب با سخنان مفصلش درباره ایده‌هایی که برای تغییر دادن کشورش دارد مرا خسته کرده بود.

ما گفت‌وگو را با یک سؤال روشن آغاز کردیم؛ در هتل ریتز چه می‌گذرد؟ و اینکه آیا این اقدام در واقع بازی قدرتی است برای حذف رقیبان درون خاندان سعودی و بخش خصوصی پیش از آن که پدر بیمارش ملک سلمان، کلید پادشاهی را به او بدهد؟

او پاسخ داد: «خیلی خنده‌دار است.» که بخواهیم این کمپین ضد فساد را به پوششی برای جنگ قدرت تعبیر و تفسیر کنیم. او گفت که بسیاری از افراد بازداشت‌شده در هتل ریتز، به‌طور عمومی از او و اصلاحاتش حمایت کرده‌اند و همچنین «اکثریت خانواده سلطنتی» پشت سرش هستند. او افزود: «این چیزی است که اتفاق افتاده، کشور ما از دهه 1980 تاکنون صدمات زیادی از فساد دیده است، کارشناسان ما می‌گویند درنتیجه فساد موجود سالانه 10 درصد کل هزینه‌های دولت دود می‌شود و به هوا می‌رود. جریان این سوءاستفاده‌ها از سطوح بالا به پایین است. در طول سال‌های گذشته دولت چند بار تلاش کرد برنامه‌های ضد فساد را در دستور کارش قرار دهد، اما همه آن‌ها بی‌نتیجه ماندند، چرا؟ چون همگی از سطوح پایین آغاز می‌شدند.»

بن سلمان مدعی است وقتی پدرش که پس از 5 دهه سابقه خدمت در مقام فرماندار ریاض بدون اینکه هیچ اتهام فسادی مقابل نامش نوشته‌شده باشد در سال 2015 (همزمان با افت شدید قیمت نفت) به‌عنوان پادشاه انتخاب شد، وعده داد فساد را ریشه‌کن خواهد کرد:

«پدرم متوجه شد که ما نمی‌توانیم با این سطح از فساد همچنان یکی از اعضای گروه جی 20 باشیم. در اوایل سال 2015 یکی از اولین فرمان‌های او تشکیل گروهی برای جمع‌آوری اطلاعات پیرامون فساد دولتی (آن‌هم از مقامات بالا) بود. این گروه دو سال تمام مشغول گردآوری اطلاعات درباره فساد بود و 200 نام را نیز جمع کرد.»

ولیعهد افزود: «وقتی جمع‌آوری اطلاعات کامل شد، «سعود المجیب»، دادستان کل عربستان وارد عمل شد و اعلام کرد هر یک از این میلیاردرها و شاهزادگان بازداشت‌شده دو انتخاب دارند؛ ما اسناد جمع‌آوری‌شده را به آن‌ها نشان دادیم و در اندک زمانی 95 درصد آن‌ها راضی به توافق شدند.» منظور از توافق، این است که آن‌ها راضی شدند مبالغ غیرقانونی و سوءاستفاده‌ها را به خزانه‌داری دولت بازگردانند.

«احتمالاً حدود 1 درصد از این افراد خواهند توانست بی‌گناهی خود را ثابت کنند که در این صورت پرونده آن‌ها مختومه می‌شود. 4 درصد دیگر این جماعت مدعی پاک دستی هستند و با وکلایشان راهی محکمه خواهند شد. طبق قانون عربستان، دادستان عمومی در کار خود مستقل است. ما نمی‌توانیم در کار او مداخله کنیم، البته شاه می‌تواند عارض او شود و او را برکنار کند، اما دادستان این فرایند را دنبال می‌کند. با این وجود برای جلوگیری از ورشکستگی بنگاه‌های اقتصادی تحت تعقیب، کارشناسان ما موظف‌اند دقت زیادی به خرج دهند و اقدامات احتیاطی را به عمل بیاورند.»  این امر از افزایش بیکاری جلوگیری می‌کند.

من پرسیدم «میزان پولی که قرار است آن‌ها به خزانه برگردانند چقدر است؟» بن سلمان پاسخ داد: «دادستان اعلام کرده این مبلغ روی‌هم‌رفته بالغ بر 100 میلیارد دلار خواهد شد.»

او افزود: «ریشه‌کن کردن فساد از بالا تا پایین کار آسانی نیست. شما باید از آغاز به مفسدان این پیام را بفهمانید که تحت هیچ شرایطی اجازه نمی‌دهید فرار کنند. همان‌طور که می‌بینید ما اکنون داریم تأثیر این اقدام را می‌بینیم. در شرایط فعلی اولویت ما مقابله با فساد در سطوح میانی و پایینی نیست و لذا فعالان اقتصادی را که برای دریافت خدمات به بوروکرات ها رشوه پرداخت کرده‌اند، تحت تعقیب قرار نمی‌دهیم. بلکه در گام فعلی قرار است افرادی مورد تعقیب قرار گیرند که منابع مالی دولتی را از آن خارج می‌کنند.»

اما ریسک چنین اقداماتی نیز برای بن سلمان بسیار زیاد است؛ اگر عامه مردم احساس کنند او واقعاً در حال مبارزه با فسادی است که سال‌ها نظام را تضعیف کرده، اگر فرایند این فسادستیزی شفاف باشد و اگر به سرمایه‌گذاران خارجی نشان دهد، حاکمیت قانون در کشور تقویت می‌شود، این فرایند نهایت اعتماد و ظرفیت قابل‌توجه جدیدی را در نظام ذخیره می‌کند.

اما برعکس اگر درنهایت ثابت شود این فرایند دلبخواهی، زورگویانه و غیرشفاف بوده و هدف اصلی آن کسب و افزایش قدرت و بدون در نظر گرفتن اصول حاکمیت قانون باشد، بیش‌ازپیش موجب ترس سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی می‌گردد و ضربات جبران‌ناپذیری به اعتبار کشور خواهد زد.

ولی در حال حاضر یک نکته را می‌توانم با اطمینان خاطر بگویم: همه شهروندان سعودی که با آن‌ها دراین‌باره گفت‌وگو کردم به‌شدت حامی این اقدامات ضد فساد بودند. اکثریت خاموش مردم عربستان به‌وضوح از بی‌عدالتی شاهزادگان و ثروتمندانی که منابع قدرت و ثروت را در اختیار گرفته‌اند، خسته شده‌اند. بسیاری از ناظران خارجی مثل من سؤالات زیادی درباره چارچوب قانونی این اقدامات در سر دارند، اما نظر بیشتر شهروندان سعودی که من با آن‌ها صحبت کردم، چیزی شبیه به این‌یکی بود: «همه آن‌ها را سرنگون کنید، پول‌ها را از جیب‌هایشان بیرون بیاورید و همه منابع را آن‌ها پس بگیرید.»

اما این‌همه ماجرا نیست. کمپین ضد فساد درواقع دومین اقدام غیرعادی و مهمی است که توسط بن سلمان اجرا می‌شود. اقدام نخست او همان‌طور که خودش نیز اعلام کرده است، بازگرداندن کشور به‌سوی اسلام میانه‌رویی است که تا سال 1979 بر عربستان حاکم بود. این به معنای بازگشتن به آنچه بن سلمان  از آن در کنفرانسی با موضوع سرمایه‌گذاری به این صورت توصیف کرد، می باشد: «اسلام میانه و متعادل که به روی همه جهان، همه ادیان و همه سنت ها و همه مردم گشوده است.»

من آن سال را خوب به یاد می‌آورم. در همان سال1979 بود که کارم را به‌عنوان یک خبرنگار حوزه خاورمیانه در بیروت آغاز کردم. این سال نقطه عطف مهمی برای سراسر خاورمیانه بود، زیرا سه اتفاق مهم در خلال آن به وقوع پیوست: حادثه تسخیر مسجدالحرام توسط عناصر تندرو، انقلاب اسلامی ایران و حمله شوروی سابق به افغانستان.

این سه رخ داد باعث شدند خاندان سعودی احساس نیاز بیشتری به کسب مشروعیت از روحانیون وهابی احساس کنند و برداشت سخت‌گیرانه‌تری از اسلام را به جامعه تحمیل کرده و رقابت شدیدی با مقامات ایران را آغاز کنند. استفاده آمریکا از مجاهدان اسلام‌گرا علیه روسیه نیز کمکی به کاهش شدت این روند نکرد. روندی که درنتیجه آن، اسلام را در سطح جهان بیش‌ازپیش با گرایش‌های دست راستی ممزوج ساخت و زمینه حملات 11 سپتامبر را فراهم کرد.

به نظر می‌رسد بن سلمان مأموریت دارد، اسلام مدل سعودی را به‌سوی گرایش‌های سنتریستی و میانه‌رو بازگرداند. او نه‌تنها از مقامات نمی‌خواهد که سختگیری‌های مذهبی را تشدید کنند و برای مثال به زنان سخت‌تر بگیرند، بلکه به زنان اجازه رانندگی داده است. همچنین برخلاف همه اسلافش در آتش ایدئولوژی تندروها نمی‌دمد. همان‌طور که یک زن 28 ساله تحصیل‌کرده سعودی به من گفت: «بن سلمان لحن و زبان متفاوتی را به کار می‌گیرد. او می‌گوید ما می‌خواهیم افراط‌گرایی را از میان برداریم. ادعاهای او ظاهری نیست، بلکه به دنبال تغییری واقعی است.»

بن سلمان همچنین برای من توضیح داد: «ننویسید که ما در حال بازتفسیر اسلام هستیم، زیرا درواقع ما داریم اسلام را به جوهرهایش بازمی‌گردانیم و در این مسیر سنت نبوی و عملکرد عربستان سعودی پیش از سال 1979 بهترین راهنمای ما است.» او ادعا می‌کرد که در زمان پیامبر اسلام تئاترهای موزیکالی وجود داشته، روابط میان زنان و مردان بیشتر بوده است و احترام مسیحیان و یهودیان در عربستان حفظ می‌شده است. او افزود: «نخستین قاضی امور تجاری مدینه یک زن بوده، آیا شما می‌توانید ادعا کنید که پیامبر مسلمان نبوده است؟»

سپس یکی از وزرای او تلفن همراهش را برداشت و تصاویر ویدیوهایی از عربستان در دهه 1950 میلادی را به من نشان داد. زنانی بدون پوشاندن موهای خود و با لباس‌هایی به سبک غربی همراه مردان در خیابان‌ها قدم می‌زدند، سینماها و کنسرت‌ها نیز فعال بوده‌اند. نه اینکه در آن دوره عربستان کشوری سنتی نبوده باشد، بلکه سخت‌گیری‌ها پس از وقایع 1979 تشدید شد.

اگرچه این ویروس ضد تکثر و ضد زن پس از سال 1979 در عربستان فراگیر شد، اکنون این کشور درصدد تغییر اوضاع است. این امر، تساهل و رواداری را در جهان اسلام تقویت خواهد کرد و قطعاً در جایی که 65 درصد جمعیت را جوانان زیر 30 سال تشکیل می‌دهند، به‌خوبی از آن استقبال می‌شود.

یک بانکدار میان‌سال سعودی در این رابطه به من گفت: «نسل من گروگان سال 1979 بود ولی من می‌دانم که فرزندانم دیگر گروگان نخواهند بود.» همچنین یک زن 28 ساله کارآفرین اجتماعی می‌افزاید: «ده سال پیش وقتی ما می‌خواستیم در ریاض از موسیقی صحبت کنیم، این امر در خرید یک سی دی خلاصه می‌شد، اما امروز دیگر می‌دانیم که ماه آینده کنسرت برگزار می‌شود و بحث درباره این است که بلیت کدام کنسرت را بخریم و با کدام دوستانمان به کنسرت برویم.»

درست است که عربستان سعودی مسیری طولانی برای رسیدن به معیارهای غربی نظیر آزادی بیان و حقوق زنان پیش رو دارد، اما برای کسی که بیش از 30 سال است که به اینجا رفت‌وآمد دارد، باید بگویم حتی در مخیله‌ام هم نمی‌گنجید، زمانی بیاید که در ریاض کنسرت موسیقی کلاسیک غربی برگزار شود، اما اکنون در همان کشور اخیراً «توبی کیث» یک کنسرت برای مردان برگزار کرد. حتی «هبه طوجی»، خواننده لبنانی نیز در ششم دسامبر سال گذشته کنسرتی برای بانوان سعودی برگزار کرد. بن سلمان ‌همچنین به من گفت که قرار است زنان اجازه ورود به استادیوم‌های ورزشی را نیز به دست بیاورند. امری که روحانیون سعودی نیز با آن موافقت کرده‌اند.

از سوی دیگر وزیر آموزش عربستان نیز مدعی است اصلاحات گسترده‌ای را در نظام آموزشی کشور آغاز کرده است. او می‌گوید همه کتاب‌های درسی در حال دیجیتالی شدن هستند و سالانه 1700 معلم عربستانی برای ارتقای مهارت‌های خود به کشورهایی نظیر فنلاند اعزام می‌شوند تا خود را به معیارهای آموزشی سطح جهانی نزدیک کنند. امسال برای نخستین بار در مدارس دولتی برای دختران نیز واحد تربیت‌بدنی در نظر گرفته‌شده و یک ساعت به برنامه‌های کلاسی مدارس اضافه‌شده تا در خلال آن دانش آموزان علاقه‌مندی‌های خود به رشته‌های مختلف تحصیلی و مسائل اجتماعی را زیر نظر یک معلم کشف کنند.

اگرچه بسیاری از این پروژه‌های اصلاح‌طلبانه مدت‌ها بود که در کشوی میز مسئولان خاک می‌خورد، اما دیر اجراشدن آن‌ها از هرگز اجرا نشدنشان بسیار بهتر است.

درزمینه سیاست خارجی اما بن سلمان درباره اتفاقات عجیبی که در قبال «سعد حریری»، نخست‌وزیر لبنان در عربستان افتاد، توضیحی نداد. به نظر می‌رسد حریری پس از سفر به عربستان وادار به استعفا از مقامش شد و سپس به نحوی عجیب به بیروت بازگشت و در آنجا استعفای خود را پس گرفت. بن سلمان دراین‌باره به گفتن اینکه حریری یک مسلمان سنی است و او قصد ندارد برای دولت لبنان که توسط شبه‌نظامیان شیعه حزب‌الله کنترل می‌شود، پوشش سیاسی ایجاد کند. چه اینکه کنترل حزب‌الله لبنان نیز در دست تهران است.؟؟

او همچنین تأکید کرد که جنگ عربستان در یمن که به یک کابوس در زمینهبحران انسانی مبدل شده، هدف ریاض، بازگرداندن دولت مشروع یمن است که طرفدار عربستان به‌حساب می‌آید. ولیعهد تأکید می‌کند که دولت یمن کنترل 85 درصد مناطق را به دست گرفته ولی از آنجاکه حوثی‌های طرفدار ایران هنوز بر بخش‌هایی از کشور تسلط دارند و فرودگاه ریاض را هدف حمله موشکی خود قرار داده‌اند، هیچ‌چیز به‌جز بازپس‌گیری 100 درصد خاک یمن برای ما رضایت‌بخش نیست.

دیدگاه کلی او ناظر بر این است که عربستان و دیگر متحدان عرب آمریکا با حمایت دولت ترامپ– که به گفته بن سلمان فردی مناسب در زمانی مناسب است –  آهسته‌آهسته به‌سوی ایجاد ائتلافی ضد ایران حرکت کنند. اما من شک دارم که چنین امری محقق شود. ناکارآمدی‌ها و رقابت‌های درونی جهان اعراب سنی، تاکنون از تشکیل یک جبهه واحد جلوگیری کرده است. شاید علت اینکه هم‌اکنون ایران به‌طور غیرمستقیم چهار پایتخت عربی (دمشق، صنعا، بغداد و بیروت) را کنترل می‌کند  در همین رقابت نهفته است. این برتری ایران در منطقه، یکی از عمده دلایلی است که بن سلمان، آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی را مورد انتقاد قرار می‌دهد:

«رهبر ایران، هیتلر جدید خاورمیانه است. اما ما از اروپا آموخته‌ایم که کوتاه آمدن در مقابل چنین فردی نتیجه عکس می‌دهد. ما نمی‌خواهیم یک هیتلر جدید در ایران تجربه تاریخی اروپا را این بار در خاورمیانه تکرار کند.» اما اکنون موضوعی که بیشتر برای ما اهمیت دارد، رفتار و عملکرد رژیم عربستان در داخل این کشور برای تقویت خود و اقتصادش است.

اما آیا محمد بن سلمان و گروه او می‌توانند این پروژه را به نتیجه برسانند؟ بار دیگر تأکید می‌کنم که من چنین باده‌ای را سر نخواهم کشید و پیش‌بینی نمی‌کنم. اما به نظر می‌رسد روند افزایش یا بهتر بگویم تکمیل قدرت وی ادامه خواهد یافت. افرادی از درون حلقه نزدیک به او این را به من خبر داده‌اند. اگرچه باید اعتراف کنم که پروژه اصلاحات بن سلمان پروژه کاملی نیست، اما باید این را نیز در نظر گرفت که گزینه «پروژه کامل» اصولاً وجود خارجی ندارد. اما بن سلمان برای انجام دادن کاری که بالاخره باید زمانی و از نقطه‌ای شروع می‌شد، اکنون برخاسته است. او می‌خواهد عربستان سعودی را به یک کشور قرن بیست و یکمی مبدل کند. به همین دلیل من یکی از طرفداران پروژه او هستم و امیدوارم اصلاحات را با موفقیت تکمیل کند.

البته بسیاری از جوانان عربستانی نیز با این اصلاحات موافق هستند. آنچه یک زن سعودی 30 ساله دراین‌باره به من گفت در ذهنم حک‌شده است: «ما از این امتیاز برخورداریم که هم شاهد گذشته بوده‌ایم و هم آینده‌ای که قرار است به‌زودی از راه برسد را خواهیم دید.» او می‌گفت زنان نسل قبلی هرگز نمی‌توانستند تصور کنند، روزی فرارسد که زنان بتوانند رانندگی کنند و نسل آتی نیز هرگز نمی‌توانند تصور کنند که روزگاری زنان حتی از حق رانندگی کردن نیز محروم بوده‌اند.

او افزود: «اما من از یاد نخواهم برد که حق نداشتم رانندگی کنم و این واقعیت که از ماه ژوئن این اجازه به زنان داده‌شده است، به من امیدواری زیادی داده که اتفاقات دیگر نیز به همین زودی‌ها بیفتد.»

برنامه اصلاحات باعث شده جوانان عربستانی به کشورشان تعلق‌خاطر بیشتری پیدا کنند، هویت جدیدی به دست بیاورند و از زندگی کردن در وطن خود لذت ببرند. برای درک اهمیت این موضوع بد نیست دوره پس از حملات 11 سپتامبر 2001 را مرور کنیم؛ در آن دوره دانش آموزان عربستانی حس می‌کردند، به آن‌ها به‌عنوان یک تروریست بالقوه نگریسته می‌شد و هر خارجی که به عربستان می‌آمد، تصور می‌کرد شرایط زندگی در این کشور مشابه عصر حجر است.

اما امروز آن‌ها رهبری جوان دارند که پیشران اصلاحات مذهبی و اقتصادی است و با زبان تکنولوژی‌های پیشرفته صحبت می‌کند و بزرگ‌ترین ایرادش این است که همه این‌ها را با سرعتی بسیار زیاد می‌خواهد. بیشتر وزرای کابینه در دهه چهارم عمر خود هستند نه دهه ششم. همچنین بن سلمان با قطع دستان مزاحم برداشت سخت‌گیرانه از مذهب، برای جوانان عربستانی این شانس را فراهم کرده که کشور و هویت خود را متحول کنند.

یک فعال زن سعودی گفت: «ما باید فرهنگ گذشته خود را احیا کنیم و به زمانی برگردیم که فرهنگ رادیکال هنوز بر ما مستولی نشده بود.» او همچنین می‌گفت که ما در این کشور 13 منطقه متفاوت داریم و هر یک غذاهای بومی خود را دارند. اما هیچ‌کس تاکنون به این موضوع توجه نکرده است. اکنون زمان آن رسیده تا ماهم به دنیا نشان دهیم چه فرهنگی داریم و در گذشته چه فرهنگی داشته‌ایم.

اما در نهایت باید اعتراف کنم که تحولات اخیر در عربستان بیش از آنکه «بهار سعودی» باشد شبیه یک خانه‌تکانی است که توسط یک شاه جدید اتفاق می‌افتد. این در حالی است که من سابقاً نظری کاملاً برعکس داشتم و تصور می‌کردم، عربستان در واقع داعشی است که توانست از یک جنبش به یک دولت تبدیل شود. اما اکنون به نظرم می‌رسد که محمد بن سلمان می‌تواند اصلاحات داخلی مهمی را در کشورش به اجرا بگذارد. او در این مسیر بی‌رحم، مشتاق است.

 

توماس فریدمن، تحلیلگر نیویورک تایمز

برگردان به فارسی: منصور براتی

منبع: نیویورک تایمز

این مطلب مقاله  ابتدا در فصلنامه راهبرد منتشر شده است

نظرات
آخرین اخبار