کد خبر: 7524
تاریخ انتشار: 20 اسفند 1396 - 12:37
سلسله مباحث کلاسی دکتر داود فیرحی پیرامون جریان های سلفی و تکفیری
در این مبحث، جغرافیای عمومی تفکر سیاسی در جهان اسلام مورد بررسی قرار خواهد گرفت و همچنین، پیرامون جریان های اصلی رادیکال و علل پیدایش آنها در جهان اسلام بحث می شود.

فراتاب - گروه اندیشه: سه برداشت از مسلمانی وجود دارد که در این نوشته به یکی از آن­ها پرداخته خواهد شد. نوع اول آن به «اسلام مهاجرت» معروف است؛ مسلمانانی که به اروپا و روسیه مهاجرت کردند و درک خاص خود را از اسلام دارند. مهاجرت موجب شکل­ گیری نوعی از اسلام گرایی شده است که هویتی و عکس العملی است و تلاش دارد تا از مذهب به عنوان سپر مدافع خود در مقابل اکثریت غیرمسلمانان استفاده کند.

نوع دوم، «اسلام گرایی حاشیه ای» است که از خاورمیانه گسترش یافته و به سایر بخش ها مانند اندونزی و مالزی سرایت کرده است. در این نوع از اسلام گرایی، کسی مهاجرت نکرده بلکه اسلام به آنجا رفته است. این نوع از اسلام گرایی فاقد بعد سیاسی است؛ زیرا از جنبۀ فرهنگی به آن نگریسته می شود. چون از گذشته در آن مناطق، ساختارهای سیاسی خاص خودشان وجود داشته و اسلام خود را با آن انطباق داده است. این نوع از اسلام گرایان تابع جریان های خاورمیانه هستند و خودشان تولید ایدئولوژی نمی کنند. به عنوان مثال، با شکل گیری وهابیت در عربستان، این فرقه در مالزی نیز پیروانی پیدا کرد. در واقع، اینها تنها مصرف کننده هستند و تولیدِ فکر نمی کنند.

مسلمانان حاشیه ای حس می کنند که صلاحیت بحث های عمیق و تئوریک از اسلام را ندارند و باید ایده های خود را از مکه، قم و نجف اخذ کنند. حوزه های این کشورها قدرتمند نیستند و طلاب آنان در مراکز بزرگ خاورمیانه تحصیل می کنند. پس تحولات آنان تابع تحولات خاورمیانه است. مسلمانان حاشیه ای محافظه کار بوده و از اخلاق و خانواده حمایت می کنند اما ایدئولوژی آنان مصرفی بوده و تولیدی نمی باشد.

سومین اسلام گرایی در منطقه خاورمیانه شکل می گیرد؛ زیرا اسلام در این منطقه با سرشت آدم ها ترکیب شده و هر مسلمانی به عنوان یک انسان مسلمان سعی دارد تا سرنوشت خود را تعیین کند. هر کسی برای خود حق حرف زدن و تولید تئوری قائل است. در این مباحث پیش رو، بیشتر به این جریان خواهیم پرداخت که دارای چهار رکن تشیع، تسنن ترکیه، تسنن عربستان و تسنن مصر است.

این تقسیم بندی کشوری مانند مراکش را نیز در نظر دارد؛ زیرا دانشگاه محمد خامس از حوزه های تولید فکر است و جریان روشنفکری در آنجا وجود دارد. هند و پاکستان نیز یا خود را به عربستان و یا به مصر وصل می کنند. پس منظور ما از جریان بزرگ اسلام گرایی، اسلام خاورمیانه است که مرکز تولید تئوری ها است. خاورمیانه دارای ویژگی های نوستالوژیک و گذشتۀ آباد و اکنونِ نابسامان است. کشورهای خاورمیانه در گذشته دارای تمدن های درخشانی بوده اند که امروزه آن را دارا نمی باشند. تمدن درخشان انسان های غیور را می سازند و لذا امروزه حس تهی بودن دارند. در نتیجه، دو عکس العمل در این جوامع پیدا می شود: 1. یا دیگران را مقصر می دانند؛ 2. و یا خود را مذمت می کنند.

کسانی که معتقد به تقصیر دیگران شده اند، جنبش های استقلال و ضد استعمار را ایجاد کرده و تئوری هایی از اسلام و قرآن تولید می کنند که آنتی استعمار است. این منطقه از گذشته مایل به تبعیت از روسیه، انگلیس و امریکا نبود اما عملا در این وضعیت قرار داشت. خاورمیانه دارای خصلتی نوستالوژیک است که یا گرایش ضد استعمار و یا گرایش ضد خود پیدا می کند. افراد گروه دوم یا میل به جریان اصلاح پیدا می کنند و یا خود را به طور کلی نفی می کنند. این مسئله موجب خودشیفتگی یا جنبش های احیای خود می شود. تفکرهای خاورمیانه یا رهایی بخش، یا ضد خود و غرب گرا و یا اصلاحی هستند.

گرایش های غرب گرایانه نیز عکس العملی به نام جریان های خودشیفتگی یا بازگشت به خویشتن را به وجود می آورد که این بازگشت یا بنیادگرا یا سلفی و یا موارد دیگر خواهد بود.

کشورهای خاورمیانه وارث گذشته خوب و حال بد هستند که همه تئوری های امروز در پی عبور از این وضعیت نامطلوب هستند. حال تئوری های امروزه در پی چرایی ایجاد این وضعیت و چگونگی حل آن می باشند. جریان های ناصری که رهبرانی مانند صدام و بن علی داشتند، سکولار و رادیکال بودند. دسته بندی ما دارای دو معیار است که معیار اول دسته بندی سکولار و مذهبی بودن است و معیار دوم تحلیل جریان ها طبق مفهوم غرب، ما و دیگری است.

این دسته بندی به ما کمک می کند که جریان های خاورمیانه را به لحاظ فکری بررسی کنیم. زمانی که از تفکر سیاسی صحیت می کنیم، مفهوم ناسیونالیسم و قومیت حذف می شود. در واژۀ خاورمیانه نیز منطقه مهم می شود. آنچه که برای ما مهم است، جغرافیا است نه ملت و امت. زیرا در مفهوم ملت اختلاف وجود دارد و نمی توند پایۀ تقسیم باشد.

جهان خاورمیانه ای از الگوی نظام های سیاسی جهان تبعیت نمی کند. به عنوان مثال، کشورهای اروپایی از نظام های فئودالی به نظام های فاشیستی و اقتدارگرا و سپس به نظام های دموکراتیک حرکت کرده اند. اما کشورهای خاورمیانه دارای نظام های سنتی هستند که دارای تجربۀ کوتاه دموکراسی هستند که به آن «موج مشروطه» می گویند. سپس دولت های مطلقه ایجاد شدند که عموما سکولار و نظامی بودند. دولت های سکولار دو ویژگی اساسی داشتند: 1. به لحاظ ساختار به شدت اقتدارگرا بودند؛ 2. به لحاظ ایدئولوژیک سکولار و از لحاظ کارکرد نیز دولت های ناکام و ورشکسته تلقی می شوند.

بدین ترتیب، مذهب آلترناتیو این دولت ها شد و بهار عربی ایجاد شد. این بهار با مذهب مناسبت بیشتری داشت. پس خاورمیانه یک کرونولوژی (Chronology) خاص خود را دارد که مدتی دموکراسی ناکام و دولت های مطلقۀ ناکام را تجریه کرد و در اکثر این جوامع نوعی نگاه مثبت به مذهب پیدا شد. بنابراین «هر جامعه ای که دارای دولت ناکام است، آلترناتیو ایدئولوژی دولت رشد می کند». مرحوم حمید عنایت در کتاب دین و جامعه بیان می کند که این اندیشه ها روزی به قدرت دست پیدا می کنند و لذا انقلاب اسلامی ایران در سال 57 حاصل آرمان های دهه 20 است. شبیه این بحث نیز در دولت کمالی و آک پارتی قابل رؤیت است.

سیر تحولات فکری با تحولات سیاسی همخوان نیستند. به عنوان مثال، نظام های سکولار تا این اواخر حضور دارند اما جنبش های مذهبی از سال 1928 م شروع شد و امروز در اوج قرار دارد و در دل انسان ها نشسته است. این آراء و اندیشه ها در ابتدا در نزد روشنفکران و اندیشمندان شکل می گیرد که موجب میل آنها به یک سمت و اعتراض آنها از چیز دیگری می شود، سپس جامعه به آنها گرایش پیدا می کند و بدین ترتیب، نظام سیاسی تغییر می کند.

اخوان و جنبش های اخیر سلفی از سال 1928 م شروع شدند اما انقلاب اسلامی از 1979 آغاز شد. دگرگونی هایی که در ذهن رخ می دهد، بسیار جلوتر از فروپاشی نظام سیاسی است. در واقع، نظام ها به مثابه مرده های متحرک هستند و جامعه به آنها علقه ای ندارد. فکر سیاسی به ما هو فکر سیاسی برای ما مهم است. ممکن است این فکر به قدرت برسد و ممکن است نرسد.

ایدۀ جنبش سهوه در عربستان و اخوان المسلمین در مصر نیز وجود دارند اما ممکن است به قدرت نرسند. باید بین نظام های فکر و نظام های سیاسی فاصله ایجاد شود؛ زیرا نظام های فکر در اذهان و نظام های سیاسی در عمل وجود دارند. مسئلۀ تغییر نظام نیز تنها به اندیشه بستگی ندارد و مسائل دیگری نیز باید در کنار آن وجود داشته باشد.

پس تمرکز ما، در مباحثی که در آینده مطرح خواهد شد، بر روی جریان های پسادولت سکولار در خاورمیانه است. دولت سکولار همچنان وجود دارند اما به لحاظ تاریخ فکری، عصر آنها گذشته است و انسان ها متوجه تأخر آن می شوند.

تفکر در هر منطقه محکوم به ندرت است؛ چون آدمی آنقدر آزاد نیست که هر گونه که خواست فکر کند. خاورمیانۀ امروز دارای ندرت های خاص خود است. یعنی چیزی در خاورمیانه مانند رادیکالیسم شدنی است و در اروپا ناشدنی است. پس چیزی به نام جبر منطقه ای وجود دارد که اقتضائات خاص خود را دارد. در خاورمیانه لائیسیسم فرانسوی در ذهن افراد وجود ندارد و حکومتی از جنس فرانسه در این منطقه غیرممکن است.

پس زمانی که از آلترناتیو صحیت می کنیم، ممکناتی است که به طور بالقوه به ما اجازه تمسک می دهند و در خاورمیانۀ امروز چند ممکنات وجود دارد. عصر نظام های سکولار گذشته و باید به جریان های اصلاح مذهبی یا احیاء و رادیکال و یا بازگشت به تفکر سنتیِ حمایتِ همیشگی از حاکم، تکیه کنیم. جریان های احیا در پی احیای خلافت می باشند. تفکر سنتی نیز در پی حمایت همیشگی از حاکم مانند عربستان است.

جریان های اصلاحی و رادیکال مهمتر هستند؛ زیرا جریان های سنتی مانند اردن و عربستان دچار مشکل شده اند. نظام پادشاهی عربستان دچار کهولت سیستم شده است. این موجب به کارگیری جوانان بی تجربه در لباس پیران یا عصیان علیه کهولت می گردد.

پس مسئلۀ مذهب در خاورمیانه اهمیت یافته است و حال این سؤال مطرح می شود که کدام جریان مذهبی دارای پتانسیل بیشتری است؟

در این مقاله پیرامون بحث طبقه بندی جریان های سیاسی در جهان اسلام صحبت شد و در مقالۀ بعدی، به منشأ و چگونه ظاهر شدن جریان های رادیکال خواهیم پرداخت.

تنظیم: میثم عباسی خبرگزاری تقریب

نظرات
آخرین اخبار