کد خبر: 7413
تاریخ انتشار: 26 بهمن 1396 - 03:35
جوزف نای

فراتاب- گروه بین الملل: چگونگی رفتار یک دولت در داخل کشور و نهادهای بین المللی و سیاست خارجی می تواند نمونه ای از اثر آن دولت بر دیگران باشد. در تمامی این موارد ترامپ سیاست های جذاب آمریکایی را در جهت معکوس پیش برده است. 

کمبریج- شواهد روشن است. ریاست جمهوری ترامپ، قدرت نرم آمریکا را دچار فرسایش کرده است. تنها 30% از مردم در یک نظرسنجی توسط گالوپ که در 134 کشور انجام شد، نگاه مطلوبی به ایالات متحده تحت رهبری ترامپ داشتند؛ افتی برابر 20 نمره از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما. مرکز تحقیقات پو به این نتیجه رسیده است که چین با نرخ تایید برابر 30% تقریباً به سطح برابر با ایالات متحده رسیده است و شاخصی بریتانیایی، با اعلام نمره قدرت نرم 30 برای آمریکا، سقوط رتبه آمریکا به جایگاه سوم از جایگاه اول در 2016 را نشان می دهد.
مدافعان ترامپ اینگونه پاسخ می دهند که قدرت نرم از اهمیتی برخوردار نیست. میک مولوانی، اداره کننده بودجه دولت ترامپ، "بودجه قدرت سخت" را همراه با کاهش هزینه وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بین المللی آمریکا به میزان 30 % اعلام کرد. برای طرفداران سیاست "اول آمریکا"، آنچه سایر کشورها فکر می کنند در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد. آیا آنها درست فکر می کنند؟
قدرت نرم بر جذابیت تکیه دارد و نه بر زور و باج دادن. به جای اینکه مردم را ملزم به انجام کاری بکند به آنها قدرت انتخاب می دهد. در سطح زندگی شخصی والدین عاقل می دانند که به جای تکیه بر تنبیه بدنی و تعیین حد و حدود، شکل دادن به ارزش های اخلاقی سالم برای فرزندانشان، قدرت آنها را به مراتب بیشتر و با دوام تر خواهد کرد.
به همین شکل، رهبران سیاسی مدتهاست که متوجه قدرت نشات گرفته از توانایی تنظیم دستور کار و تعیین چارچوب برای مذاکرات شده اند. اگر من بتوانم شما را به انجام کاری که می خواهم سوق دهم، در آن صورت نیاز به توسل به زور برای کاری که مایل به انجامش نیستید، وجود ندارد. اگر ایالات متحده ارزش هایی را که دیگران خواهان پیروی از آن هستند، عرضه کند می تواند در استفاده از سیاست چماق و هویج صرفه جویی کند. جذابیت در کنار قدرت سخت، نیرویی چند برابر به وجود می آورد. قدرت نرم یک کشور در درجه اول از سه منبع تامین می شود:

  1. فرهنگ (زمانی که برای دیگران از جذابیت برخوردار باشد)
  2. ارزش های سیاسی آن چون دموکراسی و حقوق بشر(زمانی که کاملاً تامین می شوند)
  3. و سیاست های آن (زمانی که مشروع به نظر می رسند. به آن دلیل که با یکسان پنداری و آگاهی از منافع دیگران شکل می گیرند). 

نحوه برخورد یک کشور در عرصه داخلی (مانند دفاع از مطبوعات آزاد)، در نهاد های بین المللی (مشورت با دیگران و چند جانبه گرایی) و در سیاست خارجی (ترویج توسعه و حقوق بشر) می تواند به واسطه نمونه ای که ارائه می کند، بر دیگران اثر بگذارد. در تمامی این موارد، ترامپ سیاست های جذاب آمریکا را در جهت عکس پیش برده است. 

خوشبختانه آمریکا بیش از ترامپ و یا یک دولت است. برخلاف دارایی های قدرت سخت (مانند نیرو های مسلح)، بسیاری از منابع قدرت نرم از دولت جدا هستند و تنها به صورت جزیی، اهداف آن را تامین می کنند. در یک جامعه آزاد، دولت نمی تواند فرهنگ را کنترل کند. در واقع نبود سیاست های فرهنگی رسمی خود می تواند منشا جذابیت باشد. فیلم های هالیوودی مانند "مقام" که زنان مستقل و آزادی مطبوعات را به نمایش می گذارد، می تواند دیگران را جذب کند. همانطور که فعالیت های خیرخواهانه بنیادهای آمریکایی و یا مزایای ناشی از آزادی در تحقیق دانشگاه های آمریکایی این کار را می کنند.
آنچه واقعیت دارد این است که شرکت ها، دانشگاه ها، بنیادها، کلیساها و دیگر گروه های غیر دولتی قدرت نرم خود را که می تواند در جهت تقویت اهداف سیاست خارجی رسمی و یا در خلاف جهت آن عمل کند، گسترش می دهند. احتمال می رود تمامی منابع خصوصی قدرت نرم از اهمیت فزاینده ای در عصر اطلاعات جهانی برخوردار شوند. این همه آن چیزی است که دلیل موجه تری برای اطمینان حاصل کردن دولت ها از رفتارها و سیاست هایشان در راستای ایجاد و تقویت و نه اتلاف و کاهش قدرت نرمشان به وجود می آورد.
سیاست های داخلی و خارجی ای که از روی ریاکاری، خودخواهی و بی تفاوتی به دیدگاه دیگران و یا بر اساس فهم محدود از منافع ملی نمایان می گردند، باعث تحلیل رفتن قدرت نرم می شوند. به طور مثال، افت سریع جذابیت ایالات متحده در همه پرسی انجام شده پس از حمله به عراق در سال 2003 یک واکنش به دولت بوش و نه به ایالات متحده به طور عام به حساب می آمد.
جنگ عراق اولین سیاست نامحبوب از سوی دولت ایالات متحده نبود. در دهه 1970 بسیاری از مردم در سراسر جهان، مخالف جنگ ایالات متحده در ویتنام بودند و جایگاه جهانی آمریکا نامحبوب بودن این سیاست را منعکس می کرد. زمانی که این سیاست تغییر کرد و خاطرات جنگ محو شد، ایالات متحده بخش زیادی از قدرت نرم از دست رفته خود را احیا کرد. به همین شکل، پس از جنگ عراق ایالات متحده توانست بخش عظیمی از قدرت نرم خود را در اکثر مناطق جهان ترمیم کند (گرچه این اتفاق در سطح پایین تری در خاورمیانه رخ داد).
عده ای می توانند هنوز با این استدلال که کشورها بر اساس منافع شخصی با هم همکاری می کنند، اهمیت صعود و سقوط قدرت نرم آمریکا را نادیده بگیرند. اما این استدلال یک نکته مهم را در نظر نگرفته است: میزان همکاری مهم است و این میزان تحت تاثیر جاذبه و دافعه قرار دارد. علاوه بر این تاثیرات قدرت نرم یک کشور به بازیگران غیر دولتی نیز سرایت می کند. به طور مثال با کمک یا جلوگیری کردن از استخدام توسط سازمان های تروریستی. در عصر اطلاعات، موفقیت نه تنها به پیروزی ارتش بلکه به پیروزی روایت یک کشور نیز بستگی دارد.
یکی از بزرگترین منابع قدرت نرم آمریکا شفافیت روندهای دموکراتیک آن است. حتی زمانی که سیاست های اشتباهش از جذابیتش می کاهد، توانایی آمریکا در نقد و تصحیح آن اشتباه ها جذابیتش را به سطح عمیق تری برای دیگران سوق می دهد. زمانی که معترضان فراسوی آمریکا علیه جنگ ویتنام راهپیمایی می کردند، اغلب شعار می دادند: "ما باید پیروز شویم"، جمله ای که بخشی از سرود جنبش حقوق مدنی ایالات متحده بود.
آمریکا به طور یقین در آخر پیروز خواهد شد. با توجه به تجربه گذشته، این امید وجود دارد که ایالات متحده قدرت نرم خود را پس از ترامپ احیا کند.


نویسنده: جوزف نای


منبع: پراجکت سیندیکیت
بازگردان به فارسی: آنا یوسفیان و منصور براتی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار