جنگ و حقوق بین الملل از دیدگاه هگل | فراتاب
کد خبر: 7369
تاریخ انتشار: 14 بهمن 1396 - 11:01
دیوید دوکت*
در این نوشتار مختصر، نویسنده با تکیه بر مهم‌ترین اثر هگل در حوزه‌ی اندیشه‌ی سیاسی - کتاب عناصر فلسفه‌ حق - لب‌لباب آرای وی در مورد جنگ بین دولت‌ها و جایگاه حقوق بین‌الملل را بیان می‌کند.

فراتاب - گروه اندیشه: داخل اراده­ کلّی و اراده­ی جزیی از خلال دستگاه پیچیده­ ای از میانجی­گری­های سیاسی، چیزی است که خودآگاهیِ[1] دولت­ملت را می­سازد، خودآگاهی­ای که به مثابه تمامیت انداموار (اندام­های داخلیِ متمایز، و مرتبطِ برهم تأثیرگذار) یا فرد عینی[2]، مورد توجه است.

بر اساس تلقی هگل، جنگ یک «برهه­ اخلاقی»[3] در زیست دولت ­ملت است و بنابراین نه رخدادی غیرمترقبه است و نه شر ذاتی. از آنجا که هیچ قدرت جهانی­ای در کار نیست که بر دولت­ ملت­ها حکمرانی کند و از آنجا که این موجودیت­ ها در راستای حفاظت از وجود و حاکمیت خود قرار دارند، تضادهایی که به جنگ منتهی می­شوند اجتناب­ ناپذیرند. نیز دفاع از ملت، وظیفه­ای اخلاقی است، و آزمون نهاییِ میهن ­پرستی، جنگ است. «فداکاریِ به سود فردیت دولت، پیوند ذاتی بین دولت و تمام اعضای آن بوده و نتیجتاً وظیفه ­ای جهان­شمول است» (عناصر فلسفه­ حق، بند325) .

افراد، در جریان فداکاری برای دولت، شجاعت خود را اثبات می­ کنند که مستلزم فراروی از توجه به منافع خودخواهانه و وجود مادّی محض است. «ارزش ذاتی شجاعت به مثابه گرایشی از ذهن، در هدفِ حقیقیِ مطلق و نهایی، یعنی در حاکمیت دولت یافت می­ شود. کارکرد شجاعت، عملی­کردن این هدف نهایی است و وسیله­ رسیدن به این هدف، همانا فداکردن واقعیت شخصی است» (عناصر فلسفه­ حق، بند328).

به علاوه، جنگ در کنار فاجعه انسانی، بیماری و... محدودیت و آسیب ­پذیری و اوج زوال ­پذیریِ وجود انسانی را برجسته می­کند، و سلامتی دولت را در بوته­ی آزمایش قرار می­ دهد. هگل تحقیقاً ایدئآل «صلح ابدی»[4] ـ که کانت از آن دفاع کرده است ـ را به مثابه هدفی واقعی که انسان می­تواند در راستای آن بکوشد، مورد توجه قرار نمی­ دهد. نه تنها حاکمیت هر دولتی قانوناً غیرقابل اسقاط است، بلکه هر اتحاد یا هم­ پیمانیِ دولت­ها نیز برخلاف منافع سایر دولت­هاست.

 

ب) حقوق بین­ الملل

«حقوق بین ­الملل از روابط بین دولت­های مستقل نشأت می­ گیرد. به همین دلیل است که آنچه در حقوق بین ­الملل، مطلق به شمار می­ آید، شکل نوعی تعهد را حفظ می­ کند؛ چراکه حقوق بین­ الملل عملاً متکی بر اراده­ های مختلفی است که هرکدامشان، حاکمیت هستند» (عناصر فلسفه­ی حق، بند330) .

دولت­ها اشخاصِ منزویِ داخلِ جامعه­ مدنی نیستند که ـ در بافتار به­ هم ­وابستگیِ جهانی ـ در پی منافع شخصی­شان باشند، بلکه دولت­ها موجودیت ­های کاملاً خودمختارند که هیچ ارتباطی از حقوق خصوصی یا اصول اخلاقی بین آنها نیست. هرچند از آنجا که دولت نمی ­تواند از داشتن روابط با سایر دولت­ها خلاص شود، می­ بایست دستکم حدی از به رسمیت­شناختن هر دولت از جانب سایر دولت­ها در کار باشد. حقوق بین ­الملل تجویز می ­کند که معاهدات بین دولت­ها باید محفوظ باشند؛ اما این شرط جهان­شمول، انتزاعی باقی می­ ماند زیرا این، حاکمیت هر دولت است که اصل راهنمای آن است و بنابراین، دولت­ها من حیث ارتباط با هم، تا به این حد، در یک وضع طبیعی[5] قرار دارند (وضع طبیعی در معنای هابزی یعنی حقوق طبیعی برای بقای شخص در کار است در حالی­که هیچ وظیفه­ طبیعی ­ای نسبت به دیگران در کار نیست).

«حقوق دولت­ها فقط ذیل اراده­های خاص آنها محقق می ­شود و نه ذیل یک اراده­ جهانی که به مدد قدرت­های استوار بر قانون اساسی، فراتر از دولت­هاست. نتیجتاً این شرط جهان­شمولِ حقوق بین­ الملل، تحقیقاً از تعهد فراتر نمی ­رود و آنچه که عملاً رخ می­ دهد این است که روابط بین ­المللیِ مطابق با معاهده، در پی انفصال این روابط، تغییر می­ کنند» (عناصر فلسفه­ حق، بند333).

پس مشخصاً اگر دولت­ها درصدد مخالفت با سرشت معاهدات خود برآیند و هیچ توافق قابل ­پذیرشی برای هریک از طرفین در کار نباشد، جنگ مشکلات را به شکل نهایی حل­ و فصل خواهد کرد. دولت­ها سعادت خود را بالاترین قانونِ حاکم بر روابط خود با سایرین می­ دانند؛ هرچند ادعای دولت در به رسمیت شناختن این سعادت کاملا متفاوت با مدعیات سعادت شخص در جامعه­ مدنی است. «دولت ـ این ذات اخلاقی ـ وجود معیّن خویش را دارد؛ یعنی حقوقِ دولت مستقیماً در چیزی واقعی تجسم یافته است... و اصلِ راهنمای کردار و رفتار دولت، فقط می­ تواند این وجود عینی باشد و نه یکی از انبوه اندیشه­ های جهان­شمولی که به مثابه فرامین اخلاقی پیشنهاد شده­ اند» (عناصر فلسفه­ حق، بند337) .

[1]. self-consciousness

[2]. concrete individual

[3]. ethical moment

[4]. perpetual peace

[5]. state of nature

دیوید دوکت[1]

[1]. دیوید دوکت (David Duquette) استاد فلسفه­ی نوربرت کالج ایالت ویسکانسین، عضو انجمن هگل آمریکا و عضو بخش آمریکایی انجمن جهانی فلسفه­ی حقوق و فلسفه­ی اجتماعی

 

برگردان به فارسی: عدنان فلّاحی

منبع: دانشنامه اینترنتی فلسفه

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
| |
2018-02-03 18:11:13
لطفا متن را اصلاح کنید. کلمات به هم چسبیده و ابتدای متن هم نامفهوم است چون کلماتی از آن افتاده است
آخرین اخبار