فراتاب - گروه بین الملل: افراطیگری نیرویی قطبی شده است که میکوشد از طریق فراگیر نشان دادن اهریمنان اهداف خود را مشروع جلوه دهد. اغلب اوقات نیز این نیرو در ایجاد تصویر خود در برابر «رقیب» و «غیر» موفق عمل میکند و میکوشد ناامنیها و ترسها را به موجودیت رقیبش گره بزند.
به نظر می رسد همین منطق خاورمیانه ای در حال گسترده شدن در اروپا است. هرگاه دوقطبی در جوامع مختلف تشدید شود، میانهروها که همواره در میانه میدان قرار دارند، از همه سو مورد هجوم قرار میگیرند و با عناوینی همچون دوروها، همدستان دشمن و ترسوها مورد خطاب قرار میگیرند.
در چنین فضایی، ایمان بهجای خرد مینشیند و تعهد جایگزین تخصص میشود و لیبرالیسم بدنام میشود. این تنها مرض خاورمیانه نیست، به نظر میرسد غرب نیز با سرعت عجیبی در حال ابتلا به همین منطق است.
تنها پیامد رادیکالیسم داعش برای غربیها شکلگیری مجموعه حاضریراقی از گرگهای تنها و خانوادههای خوابنده نیست، بلکه آتش راستگرایی افراطیِ سفید برتر پنداران را نیز به جان غرب انداخته است (البته تاکنون این موج راستگرایی بهاندازه همتایان قرن بیستمیاش خطرناک نبوده).
تضعیف جایگاه لیبرالها
«درک تامپسون»، تحلیلگر اقتصاد و رسانه نشریه آتلانتیک معتقد است نوسانات افراطیگری دست راستی در غرب و تضعیف شدن لیبرالیسم را میتوان به سه روند در تاریخ معاصر نسبت داد: نرخ زادوولد پایین در جوامع غربی، شکنندگی دولتهای رفاهی اروپایی و سوم موج فزاینده مهاجران خارجی.
گروههای راست افراطی همچنین مسامحه و حمایت «نئو لیبرالها» از دگرباشان جنسی را نیز موردانتقاد قرار میدهند؛ زیر باعث «مرگ» نهاد ازدواج شده و نرخ زادوولد شده و درنتیجه غرب را نیازمند کارگران خارجی ساخته است.
همچنین دغدغه محیط زیستی نئو لیبرالها نیز باعث شده صنایع غربی تضعیف شوند و بسیاری از شرکتهای چندملیتی بهناچار دفاتر مرکزی خود را به آسیا انتقال دادهاند و درنتیجه بازار کار کشورهای غربی را نیز دچار مشکل ساختهاند.
پیام سرکوب هویتهای قومی و رادیکال و قربانی کردن آنچه ازنظر گروههای راست افراطی منافع ملی در نظم تکنوکراتیک و جهانی نئو لیبرال این است که این گروههای حتی در آن دسته از جوامع غربی که میانهرو روا دار بهحساب میآیند نیز موفق به تقویت جایگاه خود شدهاند.
موجهای عظیم پناهجویانی که از سوریه، لیبی و دیگر کشورهای خاورمیانهای رهسپار اروپا شدهاند و مصائب امنیتی، اقتصادی عدیدهای را با خود به همراه آوردهاند و حتی منجر به افزایش تعداد حملات تروریستی شدهاند.
چالش پوپولیستی
یکی از نشانههای رشد فزاینده ملیگرایی در اروپا تجمع 11 نوامبر در ورشو بود. 60 هزار نفر (ازجمله فاشیستها و سفید برتر پنداران) در «رژه استقلال» شرکت کردند و شعارهای نژادپرستانهای همچون «مرگ بر پناهجویان»، «اروپا سفید باقی خواهد ماند» و «خدا، افتخار، وطن» را سر دادند.
آنها خواستار بیرون کردن یهودیان و مسلمانان از کشورشان شدند و پلاکاردهای زیادی در حمایت از «خونِ پاک» در تجمع دیده میشد. واکنش کابینه لهستان که در اختیار حزب دست راستی «حقوق و عدالت» قرار دارد از این نیز شگفتآورتر بود. دولت این راهپیمایی را «نمایش زیبای وطنپرستی» قلمداد کرد و از شرکتکنندگان حمایت کرد.
درواقع اروپا شاهد دستوپنجه نرم کردن لیبرال دموکراسی با چالش پوپولیستی است؛ این جدال البته در انتخابات اخیر کشورهای اروپایی نیز خود را بهخوبی نمایش داد. در 15 اکتبر حزب دست راستی «سباستین کورتس» با ارائه برنامههای ضد مهاجرتی خود در انتخابات پارلمانی اتریش پیروز شد و لقب جوانترین صدراعظم تاریخ این کشور را دریافت کرد. در جمهوری چک اما 21 اکتبر انتخابات پارلمانی شاهد پیروزی «آندری بابیش» کاندیدای ضد اروپا و ضد سیاستهای رایج بود.
در آلمان نیز حزب آلترناتیو توانست با نداهایی ضد مهاجران 94 کرسی به دست بیاورد و به سومین حزب بزرگ پارلمان مبدل شود. این برای اولین بار بود که یک حزب راست افراطی پس از سال 1961 وارد پارلمان آلمان میشود.
همچنین دو منطقه لمباردی و ونتو ایتالیا در اواخر اکتبر به استقلال بیشتر رأی دادند و سپس همهپرسی کاتالونیا منجر به رأی استقلال از اسپانیا شد. روندهای ضد اتحادیه مشابهی نیز در بریتانیا نتیجه همهپرسی برگزیت را رقمزده بودند. امری که توسط حزب استقلال بریتانیا و برخی اعضای حزب محافظهکار تبلیغ میشد.
در آمریکا نیز درنتیجه افزایش گرایشهای افراطی حملات به رنگینپوستان، مسلمانان و یهودیان و نیز دیگر اقلیتها در سال جاری چند برابر شده است. در 12 آگوست صدها نفر از سفید برتر پنداران و نئونازیها کارلوتسویل ویرجینیا در راهپیمایی «اتحاد راست» به خیابانها آمدند. این تجمع در دهههای اخیر در آمریکا بیسابقه بوده است.
این راهپیمایی باعث درگیری میان فعالان ضد نژادپرستی و ضد فاشیسم با معترضان شد. در درگیریهای خشن یک کارگر 32 ساله کشته شد. ازآنپس چند راهپیمایی با به طرفداری از سفیدپوستان برگزارشده است.
در این میان انتشار گزارش مهمی در رسانههای آمریکایی توسط رادیوی این کشور نشان میداد که اکثر سفیدپوستان آمریکایی احساس میکنند علیه آنها تبعیض نژادی برقرارشده است.
اگرچه تنها 19 درصد از 902 سفیدپوست آمریکایی شرکتکننده در این نظرسنجی اعلام کردهاند که شخصاً تبعیض نژادی را تجربه کردهاند، اما 55 درصد معتقد بودند که در آمریکا علیه سفیدپوستان تبعیض نژادی به وجود آمده است.
دهکده جهانی؟
این تحولات نشان دهنده وضعیت بیثباتی کشورهای پیشرفته غربی است و پیش از آنکه عمق بحران بیشتر از این شود باید چارهای اندیشید. شاید جهان نتوانسته پا بهپای روند پرشتاب جهانیسازی در دهههای اخیر بدود و یا شاید اندیشمندان معتقد به نظریه نئو لیبرال «پایان تاریخ» در پیشبینیهای جسورانه خود دچار اشتباهات بزرگی شدهاند.
نکته بسیار مهم این است که همه این جنبشهای افراطگرای ملی و مذهبی در سراسر جهان مشابهتهای زیادی دارند و در مخالفت باارزشهای لیبرال و بشردوستانه همنظر هستند؛ ارزشهایی که نظم بینالمللی مدرن بر اساس آن ساختهشده است.
به نظر میرسد لازم است هر چه سریعتر مسیر سیاستگذاری کشورهای غربی اصلاح شود و کشورهایی که بهعنوان پایگاههای لیبرالیسم در جامعه بینالمللی شناخته میشوند باید برای اصلاحات ساختاری پیشگام شوند.
شاید تعدیل اختیارات تصدی گرانه گروههای منطقهای و نهادهای بینالمللی مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و نیز اتحادیه اروپا و پاسخگوتر شدن آنها در قبال نیازها و آسیبپذیریهای دولتهای عضو بتواند بخشی از مشکل را حل کند. از سوی دیگر لحاظ کردن هرچه بیشتر شکافهای جوامع در هنگام سیاستگذاری نیز کلید حل بخشی از معضل است.
حکومت و جامعه مدنی هر یک از کشورها باید مسائل لاینحلی که افراطگرایان از آنها برای مشروعیت بخشیدن به مطالبات خود استفاده میکنند را شناسایی و سپس حل کنند. نیاز به ابتکاراتی تازه و در پیش گرفتن ابتکاراتی جدید برای خشکاندن باتلاق تنفر ورزی و عدم تحمل یکدیگر بهشدت احساس میشود.
منصور براتی، دبیر تحریریه فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است