کد خبر: 577
تاریخ انتشار: 22 اسفند 1394 - 15:44
آرام حسن زاد
كاخ سفيد از يك سو با حمايت تلويحي از تحول‌خواهي و اصلاح‌طلبي توده‌هاي مردمي، در مسير سياست‌هاي اعلاني خود گام برداشت و از سوي ديگر با حفظ چارچوب روابط با متحدان تماميت خواه خود در منطقه، جانب احتياط را نگاه داشت.

بیان رخداد

بر اساس تحليل بسياري از تحليلگران، امريكا و کشورهای غربی در برخورد با قيام ها‌ي خاورمیانه و شمال افريقا، در ابتدا دچار شوك سياسي و غافلگیر شدند. امریکا با توجه به نفوذ امنیتی در شمال افریقا خصوصا مصر، احتمال روبرو شدن با یک شوک جدید سیاسی را داشت، ولی با توجه به اغاز بحران در تونس و گسترش آن و سپس ورود به یک جنگ داخلی در لیبی و عمیق شدن تحولات در یمن، سوریه و بحرین، انتظار دومینويی از تحولات را نداشت. لذا دچار سرگردانی در برابر تعدد صحنه ها در خاورمیانه بود. در ابتدا دستگاه تبلیغاتی و رسمی سیاست خارجی امریکا، با اشاره به وجود مشکلات اقتصادی، قضاوت سیاسی خود را مطرح کرد و موضوع بحران توزیع ثروت، وفساد دولتی را عامل تحولات معرفی کرد. لیکن بعد از درک خواسته هاي مردم مسلمان منطقه و طرح شعار کرامت و با رویکرد معترضین به تغییر نظام، و نه صرفا تغییر چهره دولت، امریکا تصمیم گرفت به صورت زیرکانه­ای با یک حمله رسانه­ای توجه جهانی را به دمکراسی طلبی سوق دهد و اشتباه استراتژیک خود در تخمین تحولات را در سرعت تحولات دفن کند. برای آشنایی با مواضع آمریکا در قبال تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا در این قسمت به موضع گیری آمریکا در قبال این تحولات بصورت تفکیک شده می‌پردازیم.

واژگان کلیدی: آمریکا، انقلاب مصر، انقلاب تونس، لیبی، بحرین، یمن، سوریه

 

تحلیل رخداد

موضع آمریکا در قبال تحولات مصر و تونس:

در مصر و تونس به عنوان ایستگاه اول تحولات، امريكا در ابتدا، خواهان تغيير اساسي در رژيم اين كشورها نبود. اما با اوج‌گيري اعتراضات در تونس و مصر، موضع طرفداري از ايجاد اصلاحات در اين كشورها را در پيش گرفت. لذا از كنار رفتن حاكمان و انجام اصلاحات ساختاري حمايت كرد. در واقع با اوج گرفتن مبارزات مردم و تبديل شدن حسني مبارك به چهره اي منفور در مصر، برنامه امريكا در مصر تغيير كرد و سعي كرد براي حفظ موقعيتش در اين كشور و كشورهايي مثل عربستان، از حاكمان سياسي آن‌ها فاصله بگيرد و با طرح ادعاي حقوق بشر جانب مردم را بگيرد تا با عبور از اين جريانات با جلب اعتماد مردم به خود، بتواند به آرامي اهداف قدرت طلبانه اش (به خصوص كمك به اسرائيل ) را در خاورميانه  پي‌گيري كند. «سياستي كه مشابه آن در تونس نيز به كار گرفته شد. در راستاي اين سياست بود كه ايالات متحده‌، ژنرال عمر سليمان را به‌عنوان جايگزين مناسب براي مبارك براي مصر بدون مبارك، تائيد كرد. بايد گفت امريكا در قبال تحولات  مصر و تونس رفتاري دو گانه در پيش گرفت تا پس از پيروزي احتمالي هر كدام از طرفين، بتواند به حضورش در اين كشورها ادامه دهد. بر اين اساس همزمان با اوج گيري تحولات، امريكا دست از حمايت از سران دست نشانده غرب در این کشورها برداشت تا بتواند با سوار شدن بر موج تحولات نتيجه مطلوبي از طريق جلب افكار عمومي  به دست آورد».

 

 

موضع آمریکا در قبال تحولات ليبي:

سياست امريكا در ليبي با همراهي ديگرمتحدانش را مي توان اجماع مرحله اي ناميد. در ليبي از مخالفان دولت قذافي توسط ايالات متحده حمايت شد و حتي امريكا توانست قطعنامه 1973 را براي حمايت از شهروندان ليبي، در شوراي امنيت به تصويب برساند. در حقيقت افزايش خشونت در ليبي و كشتار وقوع جنگ و کشتار در شهرهاي مختلف، منجربه برانگيخته‌شدن افكار عمومي جهاني و مداخله در اين كشور از سوي غرب شد. پس از تصويب اين قطعنامه بود كه تصميم به مداخله نظامي گرفته شد. تصميمي كه نيروهاي نظامي ناتو را در لیبی در گير كرد. بدين ترتيب در رابطه با ليبي مي‌توان گفت تا قبل از شروع عمليات ناتو در ليبي، امريكا با لحني محتاطانه از مداخله نظامي در ليبي سخن مي راند. دليل عمده آن هم مخالفت افكار عمومي امريكا با آغاز جنگي تازه بود. اما به هر حال در عمل امريكا بصورت محدود در عمليات ناتو در ليبي شركت كرد. بنابر گفته رابرت گيتس، امريكا در حملات هوايي در ليبي نقش حمايتي ایفا کرد و آماده بود در صورت لزوم ميزان مشاركت خود را افزايش دهد. امريكا به دلایل مختلف نتوانست به طور يك جانبه در مورد ليبي اقدام كند. يكي اينكه کشورهای عضو ناتو اجازه حرکت‌های یکجانبه به امریکا در لیبی نمی‌دادند. بنابراین امریکا هم به لحاظ الزاماتی که در مولفه‌های قدرت خود داشت و هم به جهت الزاماتی که سایر بازیگران برای آن ایجاد می‌کردند، نتوانست بطور یکجانبه وارد لیبی بشود و لذا با سازو کار ناتو به لیبی آمد.

 

 

مواضع آمریکا در قبال تحولات يمن:

در يمن مواضع امريكا در ابتدا به حمايت از علی عبدالله صالح گرایش داشت. چنانکه در قالب مبارزه با تروريسم منجر به سركوب مخالفان از جانب علي عبد الله صالح شد. امريكا از دو جهت به يمن توجه داشت. يكي از نظر مبارزه با تروريسم و ديگري كنترل دگرگوني‌ها و جلوگيري از سرايت تحولات به عربستان و نگراني از بابت نفت. در واقع در ابتدا امريكا از رژيم هاي طرفدار غرب در منطقه حمايت به عمل آورد، اما با ادامه نا آرامي‌ها و طولاني شدن آن‌ها و روشن شدن ناتوانی صالح در فائق آمدن بر بحران و اصرار معترضان و اپوزیسیون بر لزوم کناره‌گیری وی، اين مواضع‌ تغيير يافت و در جهت حمایت از بركناري علی عبدالله صالح قرار گرفت. به طوريكه به گفته سوزان رايس، امريكا صريحا اعلام كرد كه انتقال قدرت بايد مطابق با قانون اساسي يمن انجام گيرد و اين كار نيز بايد هرچه سريعتر صورت پذيرد.

 

 

مواضع آمریکا در قبال تحولات بحرين:

«درباره اهمیت بحرین برای آمریکا و چرایی جلوگیری واشنگتن از تحقق خواست مردم این کشور "کسینجر" وزیر خارجه اسبق ایالات متحده می‌گوید: تغییرات دموکراتیک در بحرین منافع آمریکا را تامین نمی‌کند. کسینجر معتقد است که به قدرت رسیدن شیعیان در بحرین به هیچ‌وجه به نفع آمریکا نبوده و علاوه بر آمریکا، منافع عربستان را نیز به خطر می‌اندازد. از این جهت است که امریکا در بحرین از مردم و خواسته های دمکراسی طلبی آن‌ها حمایت نکرد. با این همه آمریکایی‌ها به گونه‌ای عمل نموده‌اند تا در داستان تلخ جنایات آل‌خلیفه و آل‌سعود علیه مردم مظلوم بحرین رد‌پایی از خود برجای نگذارند.

همچنین بحرین روابط دوستانه و راهبردی با آمریکا دارد و یکی از موافقان طرح خاورمیانه بزرگ به شمار می‌رود. مقامات بحرینی با استقبال از طرح خاورمیانه بزرگ، ضرورت همکاری میان ایالات متحده و کشورهای عربی را در خصوص خاورمیانه بزرگ و اصلاحات خواستار شدند. این امر نشان می‌دهد که مقامات سیاسی بحرین به این دلیل با طرح خاورمیانه بزرگ موافقت کردند که به لحاظ درون‌ساختاری در شرایط شکنندگی سیاسی و امنیتی قرار دارند. به همین دلیل است که آنان ترجیح می‌دهند تا موضوعات سیاسی خود را به جای آنکه با گروه‌های اجتماعی بحرین حل و فصل کنند، آن را با مقامات آمریکایی و نهادهای بین‌المللی تنظیم نمایند.

 

 

مواضع آمریکا در قبال تحولات سوریه:

نقش و جایگاه راهبردی سوریه در تغییر موازنه فی‌مابین محورهای زیر، ضریب اهمیت سوریه را نسبت به عراق در نزد آمریکا و متحدان آن افزایش داده است.

- نقش سوریه در تغییر موازنه بین محور مقاومت و رژیم صهیونیستی

- جایگاه سوریه در امکان تفوق بازیگران منطقه‌ای (ترکیه و عربستان) در رقابت با ایران

- اهمیت سوریه در شکل‌گیری ترتیبات جدید امنیتی در منطقه توسط آمریکا و ناتو

- نقش سوریه در تغییر معادلات فی مابین روسیه و آمریکا (سوریه آخرین جا پای روسیه در جنوب غرب آسیا است)

- تسلط بر منابع انرژی به ویژه گاز در سوریه و ممانعت از تسلیحاتی شدن انرژی توسط رقبای راهبردی. در این راستا باید اشاره کرد که رابطه سوریه و آمریکا طی سال‌های اولیه حکومت بشار اسد تقویت گردید ولی روابط آمریکا و سوریه به خاطر اختلاف نظر در خصوص مسائلی چون فلسطین، لبنان و روابط نزدیک با ایران رو به تیرگی رفت و بعد از حمله آمریکا به عراق و به دلیل حمایت اسد از عراق این روابط تیره‌تر شد.

واقعه 11 سپتامبر مفهوم امنیت ملی را از نگاه سیاستمداران امریکائی تغییر داد. یکجانبه‌گرایی و مبارزه با تروریسم و تضعیف کشورهای ضدغربی – ضداسرائیلی در سیاست‌خارجی خاورمیانه‌ای آمریکا از جایگاه ویژه‌ای برخوردار گردید. با ارائه طرح خاورمیانه بزرگ از سوی آمریکا دسته بندیهای جدیدی در منطقه در مقابل آمریکا شکل گرفت. این طرح بزرگ با مخالفت شدید کشورهای عربی و اسلامی منطقه همراه بود. در حالیکه تل‌آویو و آنکارا از این قاعده مستثنی بودند و این طرح را کاملا به سود خود می‌دانستند. سوریه که از مخالفان سرسخت طرح خاورمیانه بزرگ بشمار می‌آید، آمریکا را متهم نمود که قصد تکه تکه کردن کشورهای عربی خاورمیانه را دارد. عبدالحلیم خدام معاون وقت رئیس جمهور (بشار اسد) اظهار داشت که آمریکا چشم بر جنایات بی شمار اسرائیلی‌ها در فلسطین و کشورهای عربی بسته و در پی تحمیل طرح خاورمیانه بزرگ بر کشورهای عربی است. در زمان شروع اعتراضات مردمی در سوریه خانم کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، بشار اسد را یک اصلاح طلب و تحصیلکرده نامید. اما با طولانی شدن اعتراضات و درگیری‌ها در سوریه، سیاست آمریکا در خصوص بحران سوریه تغییر کرد. آمریکا در اول کار با حمایت‌های محدود از مخالفین اسد سعی در ایجاد توازن قدرت نظامی بین دولت سوریه و مخالفین نمود. اما به تدریج به یکی از بازیگران اصلی کهخواستار برکناری بشار اسد بود تبدیل شد و به حمایت همه جانبه از مخالفان دولت سوریه پرداخت.

 

 چشم‌انداز پیش‌رو

در مجموع بحران‌های خاورمیانه می‌توان عنوان نمود که دستگاه سیاست‌گذاری وزارت خارجه آمریکا  تلاش نموده است با سوار شدن بر موج تحولات، منافع و اهداف خود را در منطقه بازتعريف كند. كاخ سفيد از يك سو با حمايت تلويحي از تحول‌خواهي و اصلاح‌طلبي توده‌هاي مردمي، در مسير سياست‌هاي اعلاني خود گام برداشت و از سوي ديگر با حفظ چارچوب روابط با متحدان تماميت خواه خود در منطقه، جانب احتياط را نگاه داشت. در مواردي چند نيز سياست هاي واشنگتن پيرامون تحولات كشوری چون مصر مرحله به مرحله نوسان داشته و با چرخش هاي 180درجه اي همراه بوده است.

 

نظرات
آخرین اخبار